خلاصه دروس اندیشه اسلامی1

خلاصه دروس اندیشه اسلامی1

خلاصه مباحث مبدأ:

- انسان باید ابتدا قوا و ابزار شناخت خود و گستره و مرزهای آنها را بشناسد تا بعد به شناخت جهان دست یابد. آن چنان که امیرالمؤمنین می فرماید: کسی که خود را نمی شناسد، چگونه غیر خود را تواند شناخت.

- اگر آدمی قبل از هر چیز خود را بشناسد، بهتر می تواند از سرمایه های وجودی خود بهره ببرد و آنها را شکوفا سازد.

- هرگاه انسان موفق شود استعداد های خود را بشناسد، سرمایه های وجودی خود را به کمال رسانده است.

- اگر انسان ساختار پیچیده خود را مورد تأمل قرار دهد به ناظمی حکیم و علیم که چنین ساختاری را پدید آورده است آگاه می گردد و این مقدمه خود شناسی است.

- برای روشنی هر چه بیشتر رجحان و ضرورت خودشناسی می توان به دلایل ذیل اشاره کرد: 1- مقدمه کمال انسانی 2- پیش درآمد جهان شناسی 3- مقدمه خداشناسی.

- گروهی علاوه بر بعد مادی انسان به بعد غیرمادی او نیز اعتقاد دارند و برای انسان علاوه بر بدن مادی، حقیقتی به نام روح قائلند. ادیان الهی به ویژه اسلام با این دیدگاه همراه است.

- فیلسوفان دلایل متعددی بر غیر مادی روح اقامه کرده اند، یکی از آنها این است که وقتی ذر خودمان یعنی همان من درک کننده دقت می کنیم می یابیم که وجود من که حقیقت انسان است امری بسیط و غیر قابل تقسیم است و نمی توان آن را به دو نیمه من تقسیم کرد.

ازدیدگاه اسلام و قرآن، انسان علاوه بر بدن مادی از روح الهی بهره مند است و اصولا حقیقت انسان روح اوست. و قرآن در آیاتی به دو ساحتی بودن انسان تصریح می فرماید: « ثم سوّاه و نفخ فیه من روحه»

- قرآن در آیه «الله یتوفی الانفس حین موتها» موضوعی را پیش می کشد و آن اینکه حقیقت و واقعیت آدمی همان روح اوست که با بدن مادی همراه است.

- از آیاتی مانند « قل یتوفاکم ملک الموت الذی وکل بکم....» که بر اخذ روح انسان هنگام مرگ دلالت می کند این حقیقت به دست می آید که روح انسان توسط فرشته مرگ اخذ می شود.

- روح غیر مادی انسان شخصیت واقعی و راستین انسان را تشکیل می دهد.

- حواس پنجگانه؛ قوای حسی (شنوایی، بویایی، چشایی، بینایی، بساوایی) از ابزار شناخت قوای علم حصولی اند.

- امور فطری و غریزی از اموری اند که به تعلیم و تعلم نیازی ندارند.

- روح انسان علاوه بر بعد شناختی، بعد دیگری به نام بعد گرایشی دارد. بعد گرایشی همان تمایلاتی اند که با روح انسان سرشته شده اند.

- گرایش های انسان دو گونه اند: 1- گرایش های حیوانی که میان انسان و حیوان مشترکند، مثل: گرایش به حفظ ذات و صیانت از خود و میل به جنس مخالف 2- گرایشهای انسانی؛ تمایلاتی اند که فقط به انسان اختصاص دارند، مثل میل و محبت به خدا.

- گرایش های انسانی، گرایش ها و تمایلاتی اند که به انسان اختصاص دارند و از گرایش های اصیل انسان، میل و محبت به خداست که از وی جدایی ناپذیر است، بطوری که می توان انسان را موجود متأله یا دین ورز نامید.

- منظور امام علی علیه السلام از اینکه می فرماید:« من خدایی را که نبینم عبادت نمی کنم»، ناظر به ادراک نظری انسان است.

- شناختی را که مربوط به حوزه عمل یعنی باید ها و نبایدها و خوب ها و بدها است، حوزه شناخت عملی می گویند. مانند اینکه عدالت خوب است، یا انسان باید راست بگوید.

- حدیث؛ « خداوندا تو قلب ها را بر محبت خود آفریده ای» اشاره به بعد گرایشی انسان دارد.

- قرآن در آیات پرشماری آدمی را مختار و پاسخگوی اعمال خویش می داند. اصولا تقبیح و تحسین افعال و استحقاق عقاب و پاداش رفتار، نشان از اختیار انسان است.

- اصولا تفاوت اساسی بین افراد صالح و نیکوکار و افراد ظالم و بدکار در اعمال و رفتار آنان نهفته است.

- شناختی که مربوط به حوزه عمل یعنی؛ بایدها و نبایدها و خوب ها و بدها است، حوزه شناخت عملی می گویند.

- ایمان امری است معنوی و حالتی است روحی که جایگاه آن قلب آدمی است.

- ایمان؛ اعتقاد و تصدیق قلبی به خدا، روز قیامت، کتب آسمانی، ملائکه و پیامبران و به تعبیری امور غیب است و کسی که به این امور تصدیق و اعتقاد دارد و به آنها عمل می کند، مؤمن است.

- معیار جدایی نگرش دینی از نگرش الحادی و مادی گرایانه، اعتقاد به عالم غیب است.

- در اسلام ایمان مبتنی بر شناخت و معرفت است؛ ولی در مسیحیت، انسان باید نخست ایمان بیاورد تا بفهمد، نه اینکه نخست بفهمد و سپس ایمان بیاورد.

- از دیدگاه قرآن ایمان مبتنی بر معرفت و علم است ولی اینچنین نیست که اگر علم و معرفت وجود یابد ایمان نیز ضرورتا وجود دارد. هنگامی که قوم بنی اسرائیل معجزات روشن حضرت موسی را دیدند به انکار پرداختند و گفتند این یک سحر آشکار است. سپس قرآن می فرماید: « و جحدوا بها و استیقنتها »؛ با آنکه دلهایشان بدان یقین داشت از روی ظلم و تکبر آن را انکار کردند.

- آیه 15 سوره مبارکه حجرات: « قالت الاعراب آمنا قل لم تؤمنوا و لکن قولوا اسلمنا» به تبیین رابطه ایمان و عمل پرداخته است.

- از اینکه قوم بنی اسرائیل معجزات روشن حضرت موسی را دیدند و به انکار پرداختند، ضرورت مبتنی بودن ایمان بر معرفت و علم را می رساند.

- مطابق تعبیر امام کاظم علیه السلام؛ عقل حجت باطنی است. از این روایت به خوبی برمی آید که اسلام اهمیت فراوانی به عقل و خردورزی داده است. همچنین گزینش دین و پیروی از آن نیز به وسیله عقل صورت می گیرد.

- انسان می تواند با عقل و دین به سعادت جاودانه برسد.

- اصولا تقبیح و تحسین افعال و استحقاق عقاب و پاداش رفتار نشان از اختیار انسان است.

- قرآن در باب متعلقات ایمان مصداق های فراوان دارد؛ ولی می توان همه آنها را به توحید و ایمان به خدا بازگرداند. یعنی اعتقاد به نبوت، معاد، امامت، قرآن، کتب الهی و ایمان به ملائکه از لوازم و متعلقات ایمان به خداست.

- آیه شریفه « هو الذی انزل السکینه فی قلوب المومنین لیزدادوا ایمانا مع ایمانهم » دلالت دارد که ایمان در انسان ها دارای درجات می باشد.

- ایمان حقیقتی است که دارای درجات مختلف است و چنین نیست که اهل ایمان در درجه ایمان یکسان باشند. در روایتی از امام صادق آمده است که ایمان مانند نردبانی است که ده پله دارد و پله های آن یکی پس از دیگری پیموده می شوند. خداوند در آیه 8 سوره انفال، سکینه را که به معنای آرامش و اطمینان خاطر است بر قلب مؤمنان نازل می فرماید تا از شک و تردید آنها را نجات دهد.

- بنا بر سخن امام صادق علیه السلام که فرمودند: کمترین مرتبه ایمان این است که آدمی به وحدانیت خدا و بندگی و رسالت محمد گواهی دهد و اطاعت از حق را بپذیرد و امام زمان خود را بشناسد و بالاترین مرتبه ایمان؛ پیامبری و داشتن چشم برزخی و عصمت یعنی، مصون ماندن از گناه است.

- یکی از راه های شناخت اوصاف الهی سیر در آفاق و انفس است. برای مثال از مطالعه و بررسی نظم جهان هستی، حیوانات و گیاهان و حتی خود انسان آشکار می گردد که ناظم و خالق هستی بر اساس سنخیت علت و معلول دارای علم و قدرت و حکمت است.

- از راه سیر در آفاق انسان از طریق مشاهده مخلوقات و نظم پدیده ها به وجود خالق و مدبری دانا پی می برد.

- از طریق سیر در انفس و با تأمل در خود در می یابد که نسبت به خدا شناخت فلبی و بی واسطه دارد و در برابر چنین خدایی که کمال مطلق است سر تعظیم فرود می آورد. راه انفس را می توان به تعبیری راه فطرت نام نهاد.

- هرگاه در بررسی آفاق و انفس از طریق ترکیبی از روش های عقلی و نقلی صورت بگیرد، از روش کلامی استفاده شده است.

- موجودی که با وجود آن تحقق و وجود موجود دیگری ضرورت پیدا می کند را علت تامه می گویند.

- موجودی که محدودیت زمانی و مکانی دارد حتما فقر وجودی دارد و در نتیجه معلول خواهد بود زیرا یا سابقه نیستی دارد یا لاحقه نیستی. هر موجودی که به نحوی وابستگی به غیر دارد، دارای ضعف وجودی است و در نتیجه معلول است.

- از بین تمام برهان هایی که بر وجود خداوند اقامه شده است، برهان نظم از همه رایج تر است.

- ما از نظم و هماهنگی دقیق جهان به ناظمی حکیم و عالم که ورای جهان قرار دارد پی می بریم و چنین معلوماتی را معلومات عقلانی می گویند.

- سه عنصر سازنده مفهوم نظم عبارتند از: طراحی و برنامه ریزی دقیق؛ سازماندهی حساب شده؛ هدفمندی.

- اتقان و نظم شگفت انگیز موجودات می تواند دلیل علم و قدت الهی باشد.

- ادراک کامل ذات و صفات خداوند برای آدمی میسر نیست؛ ولی انسان می تواند از راه های مختلف روزنه ای به ساحت ربوبی بیابد، از جمله: 1- راه عقلی 2- سیر در آفاق و انفس 3- قرآن و روایات 4- کشف و شهود.

- خداوند قیوم است. قیوم به معنای قائم به خود است که به دیگری نیاز ندارد و دیگرانند که به او نیاز دارند.

- از جمله ویژگی های یک امر فطری این است که: 1- در همه افراد آن نوع یافت می شوند. 2- همواره ثابت اند. 3- نیاز به تعلیم و تعلم ندارند.

- در آیه « لو کان فیها آلهه الا الله لفسدتا » به شکل برهان خلف اثبات وجود خدا شده است و شکل آن چنین است. 1- اگر خدایی در آسمان و زمین غیر از الله بود، فساد در تکوین می شد. 2- در تکوین فساد نیست. 3- بنابراین به غیر از خدا، خدایی در آسمان و زمین نیست.

- انسان از طریق فطرت و با مشاهده درون خود به اصل علیت آگاه شده است.

- علت مادی زمینه پیدایش معلول است و در ضمن آن باقی می ماند.

- علت صوری، صورت و فعلیتی است که در ماده پدید می آید و منشأ آثار جدیدی می گردد.

- ملاک احتیاج معلول به علت، ضعف و فقر وجودی معلول است.

- دور به معنای این است که علت وجودی موجود، خود او باشد، یعنی وجود موجود، متوقف بر خودش باشد.

- اینکه جهان نمی تواند علت خودش باشد، اصطلاحا محال بودن دور گویند و لازمه آن اجتماع متناقضین است.

- تسلسل علل در فلسفه تا بی نهایت از اموری اند که به تعلیم و تعلم نیاز ندارند.

- هرگاه بنوان برای خدا شریکی قایل شد، آن شریک هم باید واجب الوجود باشد.

- غیر خدا ممکن الوجود است علاوه بر آن محدود و فقیر است. پس خداوند نمی شود با موجودی که دارای این صفات است متحد شود.

- واجب الوجود بودن خدا راه عقلی اثبات صفات خداوند است.

- آنان که صفات خدا را زائد بر ذات او می دانند اهل تعطیل هستند.

- صفات خدا قدیم اند. چرا که صفات خدا عین ذات الهی است، لذا صفات خداوند حادث نیستند.

- روش شناخت خداوند را از راه کشف و شهود، روش عرفانی می گویند.

- شناخت صفات خدا از راه کشف و شهود نسبت به سایر راهها مشکل تر است.

- صفات ذاتی آن دسته از صفات خداوندند که از ذات الهی انتزاع می یابند و در انتزاع آنها نیاز به تصور موجود دیگر نیست و صفات نفسی صفاتی اند که ذات الهی بدون لحاظ نسبت و اضافه به غیر ذات به آنها متصف می شوند. مانند: حیات، علم و قدرت. و صفات ذاتی خود زیرمجموعه صفات ثبوتی هستند.

- حیات، علم و خلاقیت بیانگر صفات ذاتی نفسی و ذاتی اضافی هستند.

- صفات ثبوتی آندسته از از صفات اند که کمالی از کمالات خدا را بیان می کنند و جنبه ثبوتی و وجودیا دارند و نبود آنها گونه ای نقص محسوب می گردد. مانند: علم- قدرت و حیات.

- صفات ذاتی ثبوتی خداوند عبارتنداز: 1- علم الهی 2- قدرت الهی 3- حیلت الهی 4- اراده الهی 5- حکمت الهی.

- صفت اضافی به لحاظ مفهومی، مشتمل بر نوعی اضافه به غیر است؛ مانند، علم و قدرت که مشتمل بر اضافه ونسبت به شیئ دیگر یعنی «معلوم» و « مقدور» است. یعنی علم به چیزی و قدرت بر چیزی تعلق می گیرد و بصورت مطلق بکار نمی رود.

- امام علی علیه السلام در تعابیری صفاتی را از خداوند سلب می کند که این صفات لازمه معلولیت اند و آنها عبارتنداز: گذر زمان او را تغییر نمی دهد. محدودیت مکانی- حالت او تغییر نمی کند. سکون و حرکت بر او عارض نمی شود- مثل و مانند ندارد- نه می زاید و نه زاییده می شود افول و زوال ندارد.

- برخی متکلمان قدرت را چنین تعریف کرده اند: فاعلی که کار خود را با اراده و اختیار انجام دهد، می گویند او در کار خود قدرت دارد. پس قدرت از نظر متکلمین یعنی مبدئیت فاعل مختار برای کاری که ممکن است از او سر بزند.

- اراده الهی به معنای مسرت و رضایت و معنای اعمال قدرت و حاکمیت خداست.

- اراده الهی به دو صورت تکوینی و تشریعی است. اراده تکوینی همان اراده خداوند بر هر امری است که تحقق می یابد.

- اراده تشریعی از رابطه خاص خدا با برخی افعال اختیاری انسان سرچشمه می گیرد که امکان تخلف از امر الهی وجود دارد.

- معنای نخست حکمت آن است که افعال فاعل در نهایت اتقان و استواری و کمال باشد و هیچ نقص وکاستی به فعل او راه نیابد و خداوند به این معنا حکیم است. معنای دیگر حکمت، قبیح و بیهوده نبودن فعل فاعل است.

- دلیل اثبات حکمت خداوند چنین است که ایجاد فعل قبیح و یا لغو و بیهوده، ناشی از جهل یا ناتوانی فاعل و یا نیازمندی اوست. چون خداوند از همه این نقص ها پیراسته است، هیچگاه عمل زشت انجام نمی دهد؛ در نتیجه افعال او حکیمانه است.

- صفات ربوبیت و حکمت همراه با صفات صفت عدالت و حکمت ضرورت نبوت و معاد را ایجاب می کند.

- اقسام عدل الهی عبارتنداز: 1- عدل تکوینی 2- عدل تشریعی 3- عدل جزایی.

- عدل تکوینی خداوند اقتضای تجسم اعمال در قیامت می باشد.

- عدل تشریعی بدین معناست که تکالیفی که خداوند بوسیله پیامبران بر مردم نازل کرده است بر پایه عدل و دادگری است و هیچ انسانی را بیش از توان و ظرفیتش مکلف نساخته است. و به تعبیری توان و قابلیت انسان را در نظر گرفته و به اندازه ظرفیت وجودی اش احکام را برایش مقرر ساخته است.

- آیه شریفه « لاتکلف الله نفسا الا وسعها » بیانگر عدل تشریعی می باشد.

- عدل جزایی به این معنی است که خداوند روز قیامت بین افراد به عدل داوری می کند و حق کسی را تباه نمی کند. یعنی میان افراد نیکوکار و بدکار یکسان داوری نمی کند و پاداش را متناسب با اعمال می دهد.

- آیه شریفه « و ما کنا معذبین حتی نبعث رسولا » مؤید عدل جزایی خداوند می باشد.

- عدالت و حکیم بودن خداوند اقتضا می کند که بین پاداش و کیفر تناسب وجود داشته باشد.

- مسئله شر، یکی از صفات سه گانه خدا علم، قدرت و خیرخواهی را به چالش می طلبد؛ زیرا خدای ادیان، خدایی است که هم عالم و قادر مطلق است و هم کاملا خیرخواه.

- شر در جهان از شرارت انسان حاصل می شود و شرارت انسان نیز ناشی از آزادی و اختیار اوست.

- اندیشمندان دینی پاسخ های متعددی به مسئله شر داده اند. برخی از این پاسخ ها عام است و شامل همه انواع شر می شود. و برخی فقط دسته ای از شرور را پاسخ می دهند که برخی از این پاسخ ها عبارتنداز: 1- شرور لازمه جهان مادی است. 2- شر ناشی از آزادی انسان است. 3- شر باعث شکوفا شدن استعداد ها می شود. 4- شرور برای بیداری از خواب غفلت لازم است.

- از فواید شرور؛ شکوفا شدن استعداد ها، بیداری از خواب غفلت، و آزمون الهی است.

- از آیه شریفه « إن الله لایغیر ما بقوم حتی یغیر ما بأنفسهم » اشاره به اختیار و آزادی انسان در تغییر سرنوشت خویش دارد، لذا شر ناشی از آزادی انسان است. بنابراین آفرینش انسان آزاد و مختار بهتر از آفرینش انسان مجبور است، گر چه گاهی از آزادی و اختیار سوء استفاده می کند.

- از جمله فواید شرور در جهان ؛ 1- شکوفا شدن استعدادها؛ 2- بیداری از غفلت؛ 3- آزمون الهی است.

- شرور باعث شده استعدادها شکوفا شده و از غفلت دوری جسته و این امور از آزمون های پروردگار به شمار می رود.

- یکی از فواید شرور در جهان، شکوفا شدن استعدادهاست. ساختار آدمی بگونه ای است که بسیاری از توانایی ها و استعدادهای او در سایه مواجهه با سختی ها و مشکلات شکوفا می شود. امام علی علیه السلام در این باره می فرماید: « بدانید که شاخه درختی که در بیابان می روید؛ سخت تر و پوست سبزه هایش خوش نما و نازکتر .... است.

- قانون گذار باید دو ویژگی داشته باشد: 1- انسان شناس باشد؛ یعنی به همه رموز و اسرار جسمی و روانی انسان آگاه باشد. 2- از هر نوع سود جویی پیراسته باشد. زیرا قانونگذار ممکن است تحت تأثیر منافع شخصی، گروهی، قبیله ای و حزبی قانون وضع نماید.

- یکی از وظایف پیامبر ابلاغ پیام خداست که به دو صورت انجام می شود: 1- دریافت و ابلاغ آیات الهی که بر قلب پیامبر نازل می شوند. 2- تبیین آیات الهی که در قالب احادیث متجلی شده اند.

- منظور از توحید ذاتی این است که خدا یگانه است، بی همتا و بی مانند است و حضرت امیرمومنان در این باره می فرماید: او یکی است و برایش در میان موجودات مانندی نیست. به عبارت روشن تر؛ ذات خدا به گونه ای است که تعدد و تکثر نمی پذیرد و لذا نمی توان در عالم خارج و ذهن برای او خود دیگری تصور کرد.

- توحید در خالقیت به این معنی است که در عالم، آفریدگار و خالقی جز خدا وجود ندارد و هر موجودی که لباس هستی پوشیده است، مخلوق و آفریده است. قرآن در این باره می فرماید: « قل الله خالق کل شیئ و هو الواحد القهار».

- توحید در ربوبیت به معنای آن است که تنها خداوند در اداره و تدبیر و کارگردانی جهان و انسان موثر است.

- توحید در ربوبیت به معنای خط بطلان کشیدن بر هر نوع اندیشه تدبیر مستقل از اذن الهی برای خداست. زیرا در مورد انسان و جهان کارگردانی دستگاه خلقت جدای از آفرینش آن نیست.

- اداره و تدبیر جهان و هستی نشانه توحید در ربوبیت است.

- مناظره حضرت ابراهیم علیه السلام با مشرکانی که ستاره، ماه یا خورشید را می پرستیدند به توحید در ربوبیت برمی گردد.

- مشرکان زمان حضرت ابراهیم علیه السلام، خدا را قبول داشتند ولی در ربوبیت و تدبیر هستی برای او شریک قائل بودند.

- لازمه غیریت و دوگانگی، آن است که وجود هر یک از آنها از وجود دیگری خارج باشد و آنجا که اولی است، دومی نباشد و برعکس و این همان نهایت پذیری و محدودیت است.

- نماز اسرار و حکمت هایی متعدد دارد که عبارتنداز: 1- یاد خدا؛ 2- وحدت؛ 3- رفع فاصله طبقاتی؛ 4- پرهیز از گناه؛ 5- اطاعت پذیری؛ 6- بهداشت تن؛ 7- اخلاص؛ 8- شادابی و نشاط؛ 9- وقت شناسی.

- آیه 4 و 5 سوره ماعون « فویل للمصلین الذین هم عن صلاتهم ساهون » به وقت شناسی در نماز اشاره دارد.

- دلایل عبادت انسان عبارتند از: 1- عبادت انسان به خاطر فلسفه خلقت جن و انس و نشانه آزادگی و اراده و بلوغ انسان است. 2- پرستش خدا حس تقدیر و شکرگزاری را در انسان زنده می کند. 3- عبادت مایه تکامل روحی انسان است.

- یکتا پرستی، اساس دعوت همه پیامبران الهی در تمام ادوار تاریخ است.

- محور همه تعالیم ادیان الهی زندگی اخروی انسان است.

- حکومت پیامبران و اولیای الهی همگی به اذن خداوند می باشد.

خلاصه مباحث معاد:

- معاد از نظر لغوی به معنای محل باز گشتن است و از ریشه (عود) می باشد و در اصطلاح به معنای دوباره زنده شدن پس از مرگ است. انسان به دلیل اینکه ذاتا علم دوست است و حقیقت جو می باشد و معاد مسئله سرنوشت سازی است به تحقیق در باره معاد علاقمند است.

- دلایل تحقیق انسان راجع به معاد: 1- انسان ذاتا علم جو وحقیقت گراست و می خواهد راجع به آینده زندگی خودش بداند. 2- قرآن و دیگر کتب آسمانی راجع به اعتقاد به قیامت بسیار سفارش کرده اند. 3- انسان به شناخت غایت و هدف زندگی خود علاقه مند است و در شکل گیری فعالیت ها و اعمال انسان نقش مهمی دارد.

- دعوت به معاد در تورات کنونی بسیار اندک مطرح شده است و شاید میل باطنی یهود به زندگی دنیوی آنان را واداشت تا آیات معاد را از تورات حذف کنند.

- مطابق آیات قرآن حضرت عیسی علیه السلام در همان روز که به دنیا آمد از معاد یاد کرد.

- پس از توحید، موضوع مهمی که قرآن به آن اهتمام ویژه دارد، معاد است. شمار آیات قرآن در باره جهان پس از مرگ بیش از 1400 آیه است، و این تعداد آیه نشانگر اهمیت معاد در قرآن است.

- انسان به گونه ای آفریده شده است که میل فطری به زندگی جاویدان و بقا دارد و از نیستی و فنا بیزار است. دنیا شایستگی ابدیت را ندارد. بنابراین حیات جاویدان یا سرای آخرت و معاد ضروری خواهد بود. زیرا اگر معاد و آخرت وجود نداشت، میل به بقا و جاودانگی و موهبت ابدیت خواهی در نهاد انسان باطل و بیهوده بود و خداوند کار بیهوده و عبث انجام نمی دهد.

- از نمونه های مشابه معاد معاد که در قرآن آمده است، احیای پرندگان بوسیله حضرت ابراهیم، زنده شدن عزیر پیامبر، به خواب رفتن و بیداری اصحاب کهف ، زنده شدن مردگان توسط حضرت عیسی علیه السلام به إذن خدا و رویش گیاهان و مردگی می باشد.

- یکی از راه هایی که انسان می تواند به حقانیت معاد راه یابد، برهان معقولیت است. در گذشته از آن با عنوان «دفع ضرر محتمل» یاد می کردند. انسان هر جا احتمال ضرر و خسارت مادی و دنیوی بدهد با تمام توان در رفع آن می کوشد و لذا عقل در چنین مواردی فرمان به احتیاط می دهد.

- مطابق برهان معقولیت اعتقاد به معاد، معقول تر از عدم اعتقاد به آن است.

- از دیدگاه قرآن، معاد یعنی برانگیخته شدن دوباره روح و جسم با هم است. آیاتی که نشان دهنده شهادت اعضای انسان در روز قیامت هستند بیانگر این حقیقت است که در روز رستاخیز اعضای بدن او بر اعمال او گواهی می دهند و لذا از این آیات به خوبی بر می آید که دیدگاه آنان که تنها به معاد روحانی معتقدند مخالف دیدگاه قرآن است، زیرا محشور شدن بدن از نظر قرآن قطعی است.

- از نظر قرآن و احادیث اسلامی، مرگ انسان و جهان، سنتی حتمی است و گریزی از آن نیست. همانگونه که قرآن می فرماید: «کل نفس ذائقة الموت»؛ هر انسانی طعم مرگ را می چشد.

- آیه شریفه « لکل أمة أجل فإذا جاء أجلهم لایستأخرون ساعة و لا یستقدمون» (اعراف/34) بر مرگ جامعه دلالت دارد.

- آیه 80 سوره نمل « قطعا تو نمی توانی سخنت را به گوش مردگان برسانی و نمی توانی کران را هنگامی که روی بر می گردانند و پشت می کنند، فرا خوانی»؛ به مرگ تن و قلب اشاره می نماید.

- طبق تعبیر پیامبر اسلام، مرگ اولین منزل از منازل آخرت و آخرین منزل از منازل دنیا است.

- غالبا مرگ ظالمان و ستمگران دشوار می باشد.

- از الطاف خداوند بر انسان آن است که از لحظه مرگ خود آگاه نیست. اگرانسان از زمان و مکان مرگ خویش مطلع بود، سالها پیش از رسیدن لحظه مرگ، غم و اندوه و سردی، چنان بر او حکومت می کرد که هر نوع تلاش و حرکتی را از او سلب می نمود.

- مردی به امام جواد علیه السلام عرض کرد؛ چرا برخی مسلمانان مرگ را دوست نمی دارند؟ امام در پاسخ فرمود: اگر مردم مرگ را می شناختند از اولیای الهی بودند و آن را دوست داشتند. آری آنان مرگ را نشناخته اند.

- هنگام مرگ فرشتگان روح غیر مادی او را می ستانند و بعد از آن اجزای بدن متلاشی می شود و روح انسان وارد مرحله دیگری می گردد.

- اگر لحظه مرگ را نخستین منزل انسان پس از دنیا بدانیم، باید نزول در قبر را منزل دوم بشماریم. البته قبر یک معنای ظاهری دارد که همان گودالی است که جسد را در بر می گیرد و یک معنای واقعی دارد که همان برزخ است. از این رو دومین منزل انسان از نظر قرآن برزخ است.

- منظور از عالم قبر، همان عالم برزخ است.

- برزخ چیزی است که میان دو شیئ حایل می شود و از این رو به جهانی که میان دنیا و آخرت است، برزخ می گویند.

- آدمی از هنگام مرگ وارد جهان برزخ می گردد. خواه او را در زمین دفن کنند یا وی را با آتش بسوزانند یا غذای پرندگان و درندگان شود. بنابراین از نظر قرآن دومین منزل انسان، برزخ است که گاهی از آن به عالم قبر و گاهی به جهان برزخ یاد می کنند.

- از جمله نشانه های قیامت عبارتند از: 1- وضع زمین و دریا و کوه ها؛ 2- وضع آسمان و ستارگان؛ 3- نفخ صور.

- به تعبیر امام صادق علیه السلام مقصود از برزخ قبر انسان است.

- یکی از نام های آخرت، حق است.

- معیار سنجش اعمال انسان در روز قیامت، حق است. و هر عملی که با حق همراه است، سنگین تر است. گویی در روز قیامت حق تجسم می یابد و اعمال بر او عرضه می شود.

- قرآن نام ها و اوصاف مختلفی برای قیامت برشمرده است که برخی از آنها عبارتنداز: 1- واقع شدنی و تردید ناپذیر است. 2- نزدیک بودن 3- روز حق 4- روز خبر بزرگ 5- فراخوانی همراه رهبر 6- روز فریاد 7- روز قطع پیوند ها و جدایی 8- پیر کننده 9- آشکار شدن رازها 10- سود ندادن مال و فرزندان 11- روز حسرت 12- پذیرفته نشدن عذرها.

- صحنه محشر را روز فریاد و «یوم التناد» می گویند. این نام بدان جهت است که دوزخیان، بهشتیان را صدا می زنند.

- در رستاخیز، کوه ها از جا کنده می شوند و به صورت غیر متعادل به حرکت در می آیند و به سان تلی خاک می شوند و مانند پشم زده شده، نرم و انعطاف پذیر شده و سرانجام مانند ذرات غبار پراکنده می گردند.

- تجسم اعمال؛ یعنی اعمال انسان به شکل دنیوی آن جلوه می کند.

- اعمال انسان در روز قیامت پس از تحولات و تطوراتی که رخ می دهد، شکل کنونی خود را از دست می دهد و بصورت واقعیت اخروی آن جلوه می کنند و موجب فرح یا آزار و اندوه انسان می شوند و این همان تجسم اعمال انسان است که صورت اخروی آن هم اکنون در دل و جان آدمی نهفته است؛ لذا خداوند در این آیه می فرماید:« فمن یعمل مثقال ذرة خیرا یره و من یعمل مثقال ذرة شرا یره». از این آیه به خوبی برمی آید که عمل در قیامت حاضر می شود و انسان از آن آگاه می گردد و همان عمل را می بیند نه پاداش و کیفر را.

- یکی از نامهای قرآنی قیامت «روز حساب» است؛ یعنی روزی که خداوند به حساب اعمال بندگان می رسد. برخی از آیات بر آن دلالت دارند که خود خداوند بر اعمال بندگان رسیدگی می کند.

- در آخرت از تمام اعمال بازخواست می شود.

- بهشت و جهنم هم اکنون برای نیکوکاران و کافران آماده است.

- حقیقت جهنم برای انسان با استفاده از تعاریف متعارف و لفظی و عامیانه قابل ادراک و فهم نیست.

- کسانی که شهوت و غضب بر آنها غلبه دارد و اعمال آنها پیوسته از این دو غریزه برمی خیزد، صورت اخروی آنها حیوان و درندگی است.

- افرادی که اخلاق پسندیده در نفسشان رسوخ کرده است، صورت های اخروی آنان از زیبا ترین صورت های بهشتی است.

- ناآگاهی از لحظه مرگ جنبه تربیتی دارد؛ زیرا گزینش راه درست، آنگاه نشانه کمال به شمار می آید که انسان احساس کند بر انجام و ترک فعل تواناست، نه روزی که آفتاب عمر خود را بر لب بام ببیند.

- عزیر یا به تعبیر برخی روایات أرمیا، که از انبیای بنی اسرائیل بود، بحث مرگ و زنده شدن دوباره وی نمونه خوبی برای تفهیم معاد است.

- از جمله براهین عقلی برای اثبات معاد عبارتنداز: 1- برهان فطرت؛ 2- برهان عدالت؛ 3- برهان معقولیت.

- آیاتی که گواهی می دهند علاوه بر روح، بدن مادی نیز محشور خواهد شد، عبارتنداز: آیاتی که از احیای مردگان در امت های پیشین سخن می گویند؛ مانند زنده شدن پرندگان به دعای حضرت ابراهیم، سرگذشت اصحاب کهف، زنده شده عزیر پیامبر و زنده شدن مردگان به دعای حضرت عیسی علیه السلام.

- اصحاب کهف در سالهای 249- 251 قبل از میلاد در روم زندگی می کردند و آنها به مشیت الهی 309 سال در غار به حالت خواب ماندند.

- بسیاری از انسانها چون به معاد ایمان ندارند و از حقیقت مرگ بی خبرند و یا از کیفر گناهان بیم دارند و ..... از مرگ می ترسند. گروهی مرگ را پایان زندگی می دانند و می پندارند با مرگ همه هستی آنها نابود می شود. بنابراین از نیستی هراس دارند.

- بنابر آیات قرآنی، توبه و ایمان در لحظه مرگ قبول نمی شود؛ زیرا توبه و ندامت در صورتی مایه کمال روح است که فرد نادم به انجام گناه قادر باشد. در غیر این صورت ندامت حالتی از دگرگونی شخص نیست.

- در جهان برزخ از پروردگار، پیامبر و دین و اعتقاد انسان سوال می شود.

- از قرآن و روایات برمی آید که میزان برای اهل ایمان است. یعنی برای مشرکان و گناهکارانی که بر اثر برخی گناهان همه کارهای خوب را تباه کرده اند و برای آنان که هیچ شباهتی به پیامبران ندارند میزانی نخواهد بود.

- در قیامت هر انسانی را با نام رهبر الهی و دینی او خوانده می شود.

- گواهان روز قیامت بسیارند، برخی از آنها عبارتنداز: 1- خدا 2- پیامبران 3- فرشتگان 4- زمین 5- زمان 6- قرآن 7- نامه اعمال 8- اعضای بدن 9- پوست بدن.

- زمان حوادث را در خود ثبت می کند و در قیامت به فرمان خدا سخن می گوید.

- مطابق آیات و روایات؛ راه های رسیدن به بهشت عبارتنداز: 1- ایمان و عمل صالح 2- پیروی از رسول خدا 3- راستگویی 4- نیکوکاری 5- صبر 6- مواظبت بر نماز 7- انفاق در راه خدا 8- شهادت در راه خدا.

- خداوند نیکوکاران را به بهشت می برد. و نیکی عملی است که رضایت خداوند را فراهم می آورد.

- مقصود از «جنة المأوی» همان بهشت موعود است که آیات دیگر از آن به جنات عدن و مانند آن یاد کرده اند.

- خداوند در قرآن به صراحت فرموده است که شهید را پیش خود جای می دهد و به او روزی می دهد. در بهشت هیچ پاداشی همانند مقام «قرب» یا «عندیت» ارزشمند نیست و آن از آن کسانی است که در راه خدا کشته می شوند. قرآن می فرماید: « و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله أمواتا بل أحیاء عند ربهم یرزقون»؛ هرگز گمان مبر کسانی که در راه خدا کشته می شوند مرده اند، بلکه آنان زنده اند و نزد پروردگارشان روزی داده می شوند.

- آنان که در راه خدا صبر پیشه کنند همان پرهیزکاران و نیکوکارنند. اینکه صبر در آیات و روایات جدا ستوده شده است به دلیل اهمیت آن است و لذا قرآن در ستایش صابران می فرماید: « سلام علیکم بما صبرتم فنعم عقبی الدار»؛ سلام بر شما به دلیل صبر و استقامتتان، پس چه نیکوست سرانجام آن سرای جاوید.

- انفاق در راه خدا جایگاه والایی دارد. انفاق فقط در امور مالی و مادی پسندیده نیست. مهمترین انفاق در راه خدا، انفاق علم و دانش و احکام و معارف دین است.

- در روایتی از امام صادق علیه السلام آمده است: آن کس که چهار چیز را انکار کند، شیعه ما نیست؛ معراج، سوال قبر، وجود بهشت، دوزخ و شفاعت.

- در سوره واقعه از سه گروه سخن به میان آمده است: 1- اصحاب یمین 2- اصحاب شمال 3- مقربین.

- سوره واقعه با وعده ها و وعید ها برای سه گروه «مقربان» و «اصحاب یمین» و «اصحاب شمال»، گواهی روشنی بر لذت ها و آلام جسمانی است.

والحمد لله رب العالمین علی کل حال

اندیشه اسلامی1- درس اول / اهمیت مباحث اعتقادی

بخش اول: مبدأ

درس1

اهمیت مباحث اعتقادی

اهمیت و فائده تفکّر

نخستین موضوع برای «تفکر» و «اندیشیدن»

تعریف و آثار اعتقاد به دين

دين و تامين عدالت اجتماعي

ارکان دین شناسی

راه های شناخت

مقدمه

اهميت و ارزش هر علمي به موضوع آن بستگي دارد و در ميان تمام علوم، علم اعتقادات شريف ترين و با ارزش ترين جایگاه را دارد. لذا شایسته است که انسان در چند و چون این علم با ارزش تفکر و اندیشه نماید.

اهمیت و فائده تفکّر

امام علي(علیه السلام) در نامه 31 نهج البلاغه، فوائدی را برای «تفکّر» بیان نموده اند.

ایشان درباره فوائد «تفکّر» می فرماید: «هر كس انديشه خود را به كار گيرد حقايق را مى بيند و راه صحيح را انتخاب مى كند». در واقع حضرت همانند قرآن، اهمّيّت تفكر در امور دنيا و آخرت را بر همگان آشکار دانسته و آن را سبب پیروزی و موفقیت افراد می داند.

آن حضرت در بخشی از نامه 31 «نهج البلاغه» مى فرمايد: (هر كس انديشه خود را به كار گيرد حقايق را مى بيند و راه صحيح را انتخاب مى كند)؛ «وَ مَنْ تَفَكَّرَ أَبْصَرَ». اهمّيّت تفكر در همه امور دنيا و آخرت چيزى نيست كه بر كسى مخفى باشد و تمام افراد پيروزمند و موفق همين راه را پيموده اند. «قرآن مجيد» در اين باره مى فرمايد:

«قُلِ الْعَفْوَ كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآياتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُون * فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ ...»(سوره بقره، آيات 219 و 220)؛

(بگو آنچه افزون بر نیاز است، اينچنين خداوند آيات را براى شما روشن مي سازد، تا شايد انديشه كنيد! * درباره دنيا و آخرت! ...).[1]

ای برادر تو همان اندیشه ای مابقی خود استخوان و ریشه ای

گر گل است اندیشه تو گلشنی ور بود خاری تو هیمه گلخنی

(مولوی، مثنوی معنوی)

نخستین موضوع برای «تفکر» و «اندیشیدن»

اولین چیزی که انسان باید در مورد آن «تفکر» و «اندیشه» کند چه موضوعی است؟

مبداء و معاد؛ نخستين موضوعی است كه انسان بايد درباره آن فكر كند؛ اينكه آغاز هستى از كجا شروع شده؟ مبدأ اين عالم چيست؟ و ما اين مسیر طولانی را چگونه پيموده ايم؟ در كاوش ها و پژوهش هاى علمى نیز اعتقاد به يك مبدأ علم و قدرت كه طرح اصلى آفرينش را با نظام خاصى ريخته است، به ما روشن بينى مي دهد و به دقت و تفكر هر چه بيشتر در همه پديده ها و نظامات هستى بر می انگیزد و اين خود سرچشمه بسيارى از اكتشافات علمى خواهد بود.

روزها فکر من این است و همه شب سخنم که چرا غافل از احوال دل خویشتنم

از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود به کجا می روم آخر ننمایی وطنم

مانده ام سخت عجب کز چه سبب ساخت مرا یا چه بوده است مراد وی از این ساختنم[2]

آری؛ مسلماً نخستين چيزى كه بايد روى آن فكر كنيم اين است كه آغاز هستى ما از كجا شروع شده؟ مبدأ اين عالم چيست؟ و اين راه دراز را ما چگونه پيموده ايم؟ موضوعى مهمتر قبل از اين براى فكر و انديشه نداريم، چه اينكه آشنائى با مبدأ هستى و حل اين معما مى تواند كمك زيادى به حل معماهاى ديگر بكند. ممكن است بگوئيد بسيار خوب بايد نيروى انديشه را بكار انداخت، ولى مگر نه اين است كه پاره اى از مكتبهاى فلسفى جديد «مانند پراگماتيسم»[3] به ما توصيه مي كنند كه ارزش و اصالت بلكه وجود هر پديده بسته به نتايج آن است؛ يعنى چيزى كه در زندگى ما نتيجه اى ندارد اصلا بايد گفت وجود ندارد و يا وجود و عدمش در ترازوى فكر و انديشه ما يكسان است.

ما چه الزامى به شناسائى مبدأ نخستين هستى از نظر ادامه زندگى فردى و اجتماعى داريم؟ مگر نه اين است كه ملت هائى همچون «ملت چين» بدون حل اين مسئله زنده هستند و شايد از ما هم بهتر زندگى مى كنند، و هرگز زحمت مطالعه در چنان مسئله پيچيده اى را هم به خود نمى دهند؟ ولى كسانى كه با اين منطق مى خواهند خود را از زير بار فكر و انديشه در مورد اين حقيقت بزرگ كنار بكشند دو مطلب را فراموش كرده اند:

نخست اينكه براى كاوش و مطالعه در مسائل مختلف نتيجه اى بالاتر از «درك واقعيت» تصور نمى شود، و به عبارت ديگر ما هميشه علم را بخاطر علم مى خواهيم و حقايق را بخاطر درك واقعيت آنها مى جوئيم نه فقط بخاطر اثرى كه در زندگى ما دارند.(دقت بفرمائيد)

علم بزرگترين گمشده بشر و درك واقعيات جهان هستى آخرين هدف و آرزوى انسانهاست و لذا در تمام طول تاريخ زندگى بشر شاهد تلاشها و كوششهاى خستگى ناپذير انسان براى درك حقايق هستيم، و بخوبى احساس مى كنيم كه انگيزه درونى نيرومندى ما را بسوى اين هدف مى راند، بدون اينكه خود را مسئول ارتباط علوم و دانش هایی كه بخاطر آنها زمين و آسمان را جستجو مى كنيم، با زندگى روزمره، بدانيم. مگر اين همه تلاش و كوشش كه براى پى بردن به اسرار كهكشان ها و سحابي ها و چگونگى پيدايش عوالم دور دست مى شود به خاطر اثرى است كه آنها در زندگى روزانه ما دارند؟ با اينكه در شرائط فعلى هيچگونه اثر محسوسى براى آنها در زندگى ما به چشم نمى خورد، حتى اگر به فرض محال موشك هایی به سرعت سير نور ساخته شود باز دسترسى ما به آنها امكان پذير نيست و يا اينكه پى بردن به اسرار زندگى مورچگان، و تمدن خيره كننده موريانه و حشراتى مانند آنها كه ساليان دراز افكار دانشمندان را بخود جذب كرده است بخاطر تأثير آنها در زندگى مادى ماست؟ چرا دانشمندان فلكى يا حشره شناس از اين همه تلاش هاى خود خسته نمى شوند؟ زيرا آنها درك اسرار آفرينش را (هر چه باشد) بزرگترين پاداش خود در برابر زحمات طاقت فرسا مى دانند و از عمل خود احساس غرور و افتخار مى كنند.

جائى كه درباره موضوعات ساده اى از جهان هستى چنين فكر كنيم آيا مى توانيم درباره بزرگترين و اساسى ترين مسئله مربوط به پيدايش اين جهان يعنى درباره مبدأ نخستين عالم آفرينش (فرضاً كه در زندگى و سرنوشت ما اثر نداشته باشد) از فكر و مطالعه خوددارى نمائيم؟

ثانياً: اصولا اين مسئله اثر عميقى در زندگى فردى و اجتماعى، مادى و معنوى ما دارد، و سرنوشت ما تا حدود زيادى به آن مربوط است و اصلاح نابساماني هاى كنونى و شكست بن بست هایی كه در زندگى ماشينى فعلى پيدا شده. بدون اعتقاد به آن مبدأ ميسر نيست. آرامش روح و جان ما و باز يافتن قدرت معنوى براى مقابله با مشكلات زندگى بدون اتكاء به چنين مبدئى ممكن نيست. در كاوشها و پژوهش هاى علمى نيز اعتقاد به يك مبدأ علم و قدرت كه طرح اصلى آفرينش را با نظام خاصى ريخته به ما روشن بينى مي دهد و به دقت و تفكر هر چه بيشتر در همه پديده ها و نظامات هستى بر می انگیزد و اين خود سرچشمه بسيارى از اكتشافات علمى خواهد بود.

بنابراين چگونه مي توان گفت حل اين مسئله در زندگى ما اثر محسوسى ندارد و به همين دليل بايد آنرا كنار گذاشت و فكر خود را بخاطر آن خسته نكرد؟[4]

لذا اساس و زير بناي تمام حرکات مادي و معنوي هر انساني عقايد اوست که اگر سالم و صحيح، قوي و بي عيب باشد اعمال و حرکات، افکار و بينش هاي مختلف او صحيح و شايسته خواهد بود.

بنابراين کيفيت و کميت توجه هر انساني به فروع دين یا همان برنامه هاي عملي اسلام، بستگي به ميزان اعتقاد آدمی به اصول آنها دارد. از طرف ديگر در ميان اصول اعتقادي مساله خداشناسي از اهميت و شرف خاصي برخوردار است، زيرا اساس و ريشه همه مسائل عقيدتي و هسته مرکزي تمام افکار جهان بيني انسان موحد، خداشناسي اوست.

امام صادق علیه السلام فرمودند: (اگر مردم مي دانستند که شناخت خدا چقدر با ارزش است به شکوفه هاي رنگين دنيا چشم نمي دوختند و دنيا نزد آنان بي ارزش تر از خاک بود)[5]

با اين مقدمه کوتاه اهميت بحث در اصول عقايد به ويژه اصل توحيد و فوايد و نتايج اعتقاد به دين را بيان مي کنيم.

- آثار اعتقاد به دين :

1 ـ دين به زندگي محتوي مي دهد، اگر دين را از زندگي جدا کنيم جز پوچي و سرگرداني و تکرار، چيزي نمي يابيم.

2 ـ دين رفع تحير مي کند، تحير ازاينکه: کجا بودم ـ کجا هستم ـ براي چه هستم ـ به کجا ميروم.

قال علي عليه السلام: رحم الله إمرء علم من أين و في أين و إلي أين[6].

حضرت علي عليه السلام فرموده: خداوند رحمت کند کسي را که بداند کجا بوده و کجا هست و کجا خواهد رفت.

3 ـ انسان ذاتا تشنه و عاشق کمال است و تنها دين است که انسان را به کمال واقعي هدايت مي کند. امام باقر عليه السلام فرمود: کمال کامل در بصيرت در دين و صبر بر مشکلات و اقتصاد(میانه روی) در امور زندگي است[7].

4 ـ آرامش رواني تنها در پناه دين است. انسان فاقد دين هميشه همراه با اضطراب، ترس، ناراحتي، پريشاني و سرگرداني مي باشد. اگر توجهي به آمارهاي جهاني کنيم بيشترين بيماريهاي رواني و عصبي در جامعه هايي است که در آنها از دين خبري نيست.

الذين آمنوا و لم يلبسوا ايمانهم بظلم اولئک لهم الامن و هم مهتدون؛ [8]

آنها که ايمان آوردند خود را با ستم آلوده نکردند آرامش و امنيت براي آنهاست و آنها ره يافتگانند.

5 ـ تلاش و اميد در پناه دين، آنگاه که حوادث سخت و پيچيده در زندگي انسان رخ مي دهد و همه درها را به روي خود بسته مي بيند و در برابر مشکلات احساس ضعف و ناتواني مي کند تنها ايمان به مبدا و معاد است که به ياري او شتافته و به او نيرو مي دهد و دراين هنگام مي فهمد که تنها نيست و تکيه گاهي بزرگ دارد، پس با عشق و اميد به تلاش و کوشش ادامه مي دهد و بر سختيها چيره مي شود. بنابراين ايمان به مبدا و معاد تکيه گاه بزرگي براي انسان و مايه استقامت و پايمردي اوست و از همين رو رسول گرامي اسلام مي فرمايد: المومن کالجبل الراسخ لاتحرکه العواصف مومن همانند کوه استوار است که او را بادهاي سخت حرکت نمي دهد.

سخنانی از حضرت علي عليه السلام در فوايد دين:[9]

1 ـ الدينُ اقوي عماد = دين قوي ترين تکيه گاه است.

2 ـ صيانهُ المرء علي قدر ديانته = حفظ شدن انسان به مقدار ديانت اوست.

3 ـ الدينُ افضل مطلوب = دين بهترين طلب شده است.

4 ـ اجعل الدين کهفک = دين را پناهگاه خودت قرار ده.

5 ـ الدينُ يصد عن المحارم = دين انسان را از گناهان باز مي دارد.

6 ـ سببُ الورع صحه الدين = درستي دين باعث پرهيزکاري است.

7 ـ يسيرُ الدين خير من کثير الدنيا = مقدار کمي از دين، از دنياي فراوان بهتر است.

8 ـ من رزق الدين فقد رزق خير الدنيا و الاخره= به هر کس دين روزي شد همانا خير دنيا و آخرت داده شده است.

9 ـ الدينُ نور = دين نور است.

10 ـ نعم القرين الدين= دين همراه خوبي است.

تو را دانش و دین رهاند درست در رستگاری ببایدت جست

و گر دل نخواهی که باشد نژند نخواهی که دائم بوی مستمند

چو خواهی که یابی ز هر بد رها سر اندر نیاری به دام بلا

بوی در دو گیتی ز بد رستگار نکو کار گردی بر کردگار

به گفتار پیغمبرت راه جوی دل از تیرگی ها بدین آب شوی

حکیم فردوسی طوسی[10]

دين و تامين عدالت اجتماعي؛

حقيقتا قلم و بيان از تبيين آثار شناخت خداوند و نقش آن در زندگي فردي اجتماعي انسان ناتوان است و اگر انسان ارزش اين شناخت را به درستي بداند به هيچ چيزي جز آن نمي انديشد.

از امام رضا عليه السلام پرسيدند فلسفه عقيده به خدا و پيغمبران و امامان و آنچه از جانب او آمده چيست؟ حضرت فرمودند:[11]، علتهاي بسياري دارد يکي از آنها اين است که کسي که معتقد به خدا نيست از گناهان اجتناب نمي کند و مرتکب معصيتهاي بزرگ مي شود و در انجام هر ظلم و فسادي که برايش لذت بخش است از هيچ کسي حساب نمي برد. طبيعي است کسي که اعتقاد به خدا و قيامت ندارد، عدالت ـ برابري ـ ايثار ـ از خود گذشتگي و بطور کلي همه مسائل اخلاقي از نظر او پوچ و بي محتوي و خالي از مفهوم است، براي چنين فردي فرقي بين ظالم و عادل ـ نيکوکار و جنايتکار نيست زيرا در نظر او همه با مرگ به يک نقطه مساوي مي رسند، پس چه چيزي مي تواند مانع اين انسان از فساد و هوسراني باشد؟ لذا اعتقاد به خدا و قيامت باعث مي شود انسان خود را در برابر هر حرکتي مسئول بداند، انسان معتقد باور دارد که کوچک ترين عمل زشت و زيباي او حساب دارد. فمن يعمل مثقال ذره خيرا يره و من يعمل مثقال ذره شرا يره ؛

هر کس به اندازه ذره اي خوبي يا بدي کند آنرا خواهد ديد (سوره زلزال، آيه 7 و 8.).

لذا اين اعتقاد؛ زمينه ساز عدالت اجتماعي است، اينجاست که بايدها و نبايدهاي اخلاقي معنا پيدا مي کند و معتقدان به دين انسانهايي ايثارگر ـ متقي و پرهيزکار ـ جدي و کوشا خواهند بود.

- بنظر شما چرا بسياري از مسلمانان به نتايج فوق نرسيده اند؟

پس از بيان مباحث گذشته و نتايج و فوايدي که براي دين و اعتقاد به آن بيان کرديم اين سوال مطرح مي شود که اگر دين به زندگي محتوي مي دهد و انسان را از تحير و سرگرداني نجات مي دهد و سبب کمال و سعادت است و اگر دين موجب آرامش و زمينه ساز عدالت اجتماعي است پس چرا بيشتر مسلمانان به اين نتايج نرسيده اند؟! جواب اين سوال را با روايتي از امير المومنين عليه السلام بيان مي کنيم که فرمودند: الايمان اقرار باللسان و معرفه بالقلب و عمل بالجوارح؛ ايمان اقرار به زبان و شناخت قلبي و عمل با اعضا و جوارح است[12].

روشن است که دين و ايمان اغلب مسلمانان از مرحله اول تجاوز نکرده و در نتيجه ايمان زباني بدون معرفت و بدون عمل، اثر و فايده اي ندارد و به فرمايش امام صادق عليه السلام: «لا معرفه الا بالعمل فمن عرف دلته المعرفه علي العمل و من لم يعمل فلا معرفه له»، شناخت و معرفت نيست مگر با عمل و هر کس معرفت پيدا کرد به عمل راهنمائي مي شود پس هر کس عمل ندارد معرفت ندارد[13].

بنابراین؛ آن فوايد و آثار هنگامي ظاهر مي شود که ايمان به قلب رسيده و از قلب بوسيله عمل در اعضا و جوارح ظاهر شود.

ارکان دین شناسی

با وجودی که دین پژوهان در خصوص تعریف دین به اتفاق نظر قطعی نرسیده اند، اما در تلاش برای بدست آوردن اشتراک هایی فراگیر در مصادیق ادیان، به نوعی بر ساختار مشترکی از دین دست یافته اند. از یافته های آنان بر می آید که تمام ادیان دنیا، دارای دو بخش می باشد:

1- جهان بینی: آن بخش از تعالیم دین است که متولی ارائة تعریفی کلی از جهان هستی می باشد. انسان مؤمن، بر اساس آن به تحلیل و تفسیر جهان و جایگاه خویش و ارکان وجودی مانند خدا و فرشتگان و ... می پردازد. این بخش از دین جنبة رکنی داشته و به صورت مجموعه ای از «هست ها و نیست ها»، شالودة اصلی دین را ترسیم می سازد.

با این توضیح، در یک تعریف «جهان بینی یک سلسله اعتقادات و بینش های کلی هماهنگ، در درباره جهان و انسان و به طور کلی درباره علم هستی می باشد.»

دین پژوهان، ادیان را با توجه به جهان بینی آنها، به اقسامی تفکیک می نمایند. یکی از مهم ترین معیارهای تقسیم آنها، وجود «خداوندی در ماوراءالطبیعه» در جهان بینی آنها و یا انکار آن است. بر این اساس، دین ها به «ادیان الهی» و «ادیان مادی» تقسیم می شوند؛ و با عنایت به وجود یک یا چند خدا در جهان بینی های الهی، ادیان را به «توحیدی» و «چند خدایی» تفکیک می کنند.

2- ایدئولوژی: بخش دیگری از دین است که یک نظام اخلاقی و شیوة خاص از زندگی را به پیروان توصیه می نماید. شیوه ای از زندگی که هدفش سعادت و تکامل انسان می­باشد. به عبارت دیگر ایدئولوژی یک سلسله آراء کلی و هماهنگ درباره رفتارهای انسان در چارچوب اعتقادات دین (جهان بینی) است و دین آنها را در تعالیمی به صورت مجموعه ای از «بایدها و نبایدهای» رفتاری به انسان ارائه می دهد. ایدئولوژی ادیان، گرایش ها، روشها و کنش های پیروان را تبیین و تشریح می نماید.

ایدئولوژی هر دینی نقش مهمی در هویت سازی مؤمنان دیندار دارد، چون نمود دینداری و ایمان داشتن به دین، کاملاً رابطه مستقیمی با رعایت ایدئولوژی دارد. از آنجا که عبادات، مناسک و آیین­های دینی همه جزء ایدئولوژی هستند، هر چقدر انسانی به ایدئولوژی مقیدتر باشد، مؤمن تر و هر چقدر به آن بی توجه تر باشد، بی ایمان تر محسوب می گردد. البته ایدئولوژی خود به دو بخش تفکیک می گردد:

الف- اخلاقیات: دستور العمل های اعتباری هستند که با جهت دهی رفتارهای انسان و اصلاح نیات و گرایش­های او، بین اعمال نیک و بد تفکیکی قائل شده و برای تحصیل شایستگی‏ها و تهذیب نفس و تصفیه درون مقرر می شوند.

ب- احکام و قوانین شرعی: دستور العمل های فقهی هستند که در پنج طبقة «واجب»، «حرام»، «مستحب»، «مکروه» و «مباح»، حدود و ثغور دین را تعیین می نماید. این احکام با جنبة اجباری یا اختیاری به پیروان ابلاغ می­گردد تا با رعایت آن دینداری خود را تحقق دهند. این احکام گاه می تواند مانند احکام عبادت و طهارت فردی بوده و گاه می تواند اجتماعی و یا اقتصادی و یا حتی سیاسی باشند[14].

در دین پژوهی این دو جزء به تفکیک و با دقت مورد بررسی قرار می گیرد و با توجه به مشترکات یا اختلافات هر یک از این اجزاء، ادیان توصیف و دسته بندی می گردند.

راه های شناخت

برای شناخت واقعیت ها راه های گوناگونی را می توانیم در پیش بگیریم:

1. روش حسی و تجربی؛ که در آنها نقش اصلی بر عهده حس و تجربه است. این نوع شناخت ها به دو دسته تقسیم می شوند:

الف: مشاهده ی مستقیم؛ که بهره گیری مستقیم از حواس است .

ب: مشاهده ی غیر مستقیم؛ که در آن از وجود چیزی به وجود چیز دیگر پی برده می شود. مانند نیروی جاذبه، خاصیت مغناطیسی، اتم و الکترون، پی بردن به افکار دیگران و مانند آن.

مشاهده ی غیر مستقیم نوعی استدلال عقلی است که زمینه آن بوسیله ی حواس فراهم می شود. چرا که ندیدن دلیل بر نبودن نیست.

2. روش عقلانی؛ که با تفکر و اندیشیدن و استفاده از بدیهیات عقلی و استدلالات منطقی صورت می گیرد.

3. روش وحیانی. که استفاده از آیات قرآنی و روایات معصومین علیهم السلام است.

تمرين و تفکر

- سوالاتی برای تمرین و تحقیق و پژوهش :

1 ـ چرا بحث در اصول دين اهميت دارد؟

2 ـ آثار اعتقاد به دين را بطور فشرده بيان کنيد؟

3 ـ فلسفه اعتقاد به خدا و پيامبران و امامان چيست؟

4 ـ چرا جوامع مذهبي به آثار و فوايد دين نرسيده اند؟

5- بخش های اصلی هر یک از ادیان دنیا و توضیح هر یک از آن ها را بنویسید.


[1] . اقتباس از کتاب: پيام امام اميرالمومنين(عليه السلام)‏، مكارم شيرازى، ناصر، تهيه و تنظيم: جمعى از فضلاء، دار الكتب الاسلامية‏، تهران‏، 1386 شمسی‏، چاپ: اول‏، ج 9، ص 634.

[2] . جلال الدین محمد، مولانا » دیوان شمس «غزلیات » غزل ۵۴.

[3] . فلسفه عمل گرایی مقابل ایده آلیسم یعنی، خیال گرایی.

[4] . اقتباس از کتاب: معماى هستى‏، مكارم شيرازى، ناصر، نسل جوان‏، قم‏، 1386 شمسی، ‏چاپ شانزدهم‏، ص 96.

[5] . وافي، جلد 10، صفحه 42.( قال الصادق عليه السلام: لو يعلم الناس ما في فضل معرفه الله ما مدوا اعينهم الي ما متع به الاعداء من زهره الحياه الدنيا و نعيمها و کانت دنيا هم اقل عندهم مما يطئونه بارجلهم)

[6] . فیض کاشانی، الوافي، الجزء۱، الصفحة۱۱۶.؛ تفسیر القرآن الکریم، صدر الدین شیرازی،ج ۷،ص ۳۰۹.

[7] . منتهي الامال، کلمات امام باقر عليه السلام.( قال الباقر عليه السلام عليه السلام: الکمال کل الکمال التفقه في الدين و الصبر علي النائبة و تقدير المعيشة)

[8] . سوره انعام، آيه 82.

[9] . غرر و درر، جلد 7، واژه دين.

[10] . ابوالقاسم فردوسی، شاهنامه - بخش ۷ - گفتار اندر ستایش پیغمبر.

[11] . ميزان الحکمه، واژه معرفت.( لعلل کثيره منها ان من لم يقر بالله عزوجل لم يجتنب معاصيه و لم ينته عن ارتکاب الکبائر و لم يراقب احدا فيما يشتهي و يستلذ من الفساد والظلم....)

[12] . بحار الانوار، جلد 69، صفحه 68.

[13] . اصول کافي، باب کسي که ندانسته عمل کند (حديث دوم).

[14] . محمد تقی جعفری، فلسفه دین، دفتر نخست، 95 96.

اندیشه اسلامی1- درس دوم / ایمان و حقیقت آن

درس 2

ایمان و حقیقت آن

مفهوم ايمان در لغت و اصطلاح

ایمان از دیدگاه اسلام

فوايد ايمان

رابطه ایمان و عمل

رابطه ایمان و اختیار

متعلقات ايمان

درجات ایمان

مقدمه

ايمان از باب «افعال» (آمن، يؤمن، ايمانا) و از ماده اَمن، به معناي ايمن گردانيدن است، ولي در معاني گرويدن، باورداشتن، روي کردن و اعتماد ورزيدن استعمال مي شود. با توجه به ماده و موارد استعمال اين واژه در تعريف آن مي توان گفت: ايمان باورداشتني است که باعث گرويدن شخص به يک امت مي شود و او را از خطرات کفر، نفاق و گمراهي ايمن مي بخشد.

اما در تعریف اصطلاحی ایمان، قرن ها میان متكلمان، فیلسوفان و الهی دانان مسلمان و مسیحی و پیروان دیگر ادیان اختلاف نظرهای جدی وجود داشته و دارد. بیشترین اختلاف ها بر سر داخل كردن سه موضوع در تعریف ایمان است: اول علم، دوم اراده و سوم عمل. بسیاری از فیلسوفان و متكلمان شیعه ایمان را همان علم، علم جزمی و یقینی، می دانند. برخی از شیعیان و نیز اغلب اشاعره و مرجئه ایمان را عملی ارادی، یعنی تصدیق می دانند و حتی برخی از مرجئه اقرار زبانی را كافی می دانند. خوارج عمل را جزء ایمان می دانند و فاسق را خارج از حوزه ایمان می شمارند. اما به نظر می رسد ایمان چیزی بیش از علم است و عمل خارجی در آن دخالتی ندارد. ایمان تصدیق قلبی است كه به اراده و اختیار انسان و در پی علم یا باور تحقق می یابد و عمل خارجی از لوازم ایمان است و نه جزء ماهیت آن. اقرار به زبان نیز جزء ماهیت ایمان نیست، بلكه آن نیز مانند سایر عمل های خارجی از لوازم ایمان است. نكته با اهمیتی كه ممكن است پذیرش آن برای آشنایان با فلسفه و حكمت اسلامی اندكی سنگین باشد، فراتر بودن ایمان از علم و اختیاری بودن آن است.

برای اینكه این مسئله روشن گردد توجه به شواهد زیر راه گشاست:

1. امر به ایمان و نهی از كفر: اگر ایمان خارج از حوزه اختیار انسان بود، درخواست آن از سوی خداوند با حكمت او تنافی داشت. در آیات زیادی از قرآن كریم امر به ایمان و نهی از كفر به چشم می خورد(بقره: 41، 91، 186؛ نساء: 136 و 171؛ آل عمران: 179؛ مائده: 111).

2. جرم دانستن كفر و نكوهش كفار و وعده عذاب به آنها: این نكوهش تنها در صورت اختیاری بودن ایمان و كفر معنا پیدا می كند( بقره: 86؛ نساء: 137؛ ملك:10؛ عبس: 17؛ اعراف: 40؛ جاثیه: 31؛ دخان: 21 ـ 22؛ مؤمن: 10 ـ 11).

3 . نفی اكراه: نفی اكراه در دین دلالت بر اختیاری بودن ایمان دارد(بقره: 256).

4 . فراخوانی برای عبرت گیری از كفار: آیاتی كه به عبرت گرفتن از سرنوشت كفار و ایمان آوردن فرا می خوانند به طور ضمنی به اختیاری بودن ایمان اشاره دارند(ذاریات: 35 3).

5 . بی فایده دانستن ایمان از روی ترس: آیاتی وجود دارد كه می گوید ایمان از سر ترس و اجبار بی فایده است و این نشان می دهد كه ایمان باید آزادانه و بدون اجبار و فشار باشد تا ارزش پیدا كند(مؤمن: 85؛ دخان؛ 12 ـ 13).

6 . تصریح به اختیاری بودن ایمان: در آیاتی از قرآن تصریح شده است كه پس از آمدن تذكرات انبیاء مردم آزادند كه اگر خواستند راه خدا را برگزینند و این چیزی جز ارادی بودن ایمان نیست (مزمل: 19؛ انسان: 29).

در همه موارد باید توجه داشت كه علم امری اختیاری نیست، هر چند مقدمات آن اختیاری است. اما آنچه در این شواهد آمده است چیزی فراتر از علم و پس از آن است و آن تصمیم ویژه ای است برای اینكه انسان تسلیم اراده خداوند بشود و ربوبیت او را تصدیق كند. همچنین باید توجه داشت كه ابلیس و دیگر شیاطین جنی، خدا را می شناسند و به او علم دارند، اما با طغیان خود كافر شدند و ایمان خود را از دست دادند. معنای كفر ابلیس، این نیست كه او شناخت خدا را از دست داده است.

به هر حال، ایمان به انسان؛ نشاط، آرامش، اطمینان قلبی، معنا، امید، شجاعت و هدف می دهد. و آن (ایمان) امری است معنوی و حالتی روحی که جایگاه آن قلب آدمی است.

امام صادق علیه السلام فرمودند: ایمان تصدیق قلبی و اقرار زبانی وعمل به ارکان و اعضا است.[1]

- ایمان از دیدگاه اسلام:

در اسلام ایمان دینی مبتنی بر عقل است، عقل دین را و دین عقل را تایید می نماید.

« انّ شّر الدّواب عند الله الصّمّ البکم الّذین لایعقلون »

بد ترین جنبندگان نزد خدا کسانی هستند که کر و لال اند و اصلا تعقل نمی کنند.[2]

ایمان: « یا ایهّا الذّین آمَنوا آمِنوا »

قرآن کریم در سوره انعام ایمان را به مُستقَر و مُستودِع تقسیم می نماید، ایمانی که در وجود آدمی ریشه داشته باشد و اثرات آن در اخلاق و رفتار نمایان باشد ایمان مستقر و ایمانی که هیچ تاثیری در رفتار آدمی نگذارد ایمان مستودع می نامد.

- فوايد ايمان:

1- سرمايه رستگاري؛ مهم ترين ثمره ايمان آن است كه سرمايه رستگاري را براي آدمي به ارمغان مي آورد, (الصفّ، آيات 10 و 11).

2- پشتوانه اخلاق؛ اخلاق بدون ايمان اساس و پايه درستي ندارد، كرامت، شرافت، تقوا، عفت، امانت، راستي، درستكاري، فداكاري، احسان، صلح،... مبتني بر اصل ايمان است. به فرموده علامه شهيد مرتضي مطهري، بشر واقعا دوراه بيشتر ندارد يا بايد خودپرست و منفعت پرست باشد و به هيچ محروميتي تسليم نشود و يابايد خداپرست باشد و محروميت هايي را كه به عنوان اخلاق متحمل مي شود محروميت نشمارد و لااقل جبران شده بداند.

كسي كه تكيه گاه اخلاق و شخصيتش غيرخدا باشد، مانند اين است كه در پرتگاه مشرف به سقوطي گام برمي دارد و هر لحظه احتمال سقوط دارد (توبه، آيه 109 عنكبوت، آيه 41) ارزش هاي اخلاقي آنگاه مي توانند انگيزه عمل باشند كه شخص به ارزش معنويت پي برده باشد و اين معنويت تنها در گرو ايمان به خدا است .

اما آن كه عاطفه ديني و ايماني را كه مبنا و اساس و پشتوانه و منطق انسانيت است از دست داده , انسانيت , عواطف انساني و اعمال اخلاقي را از دست داده است[3].

3- استواري و تعادل روحي؛ از آنجا كه ايمان حالتي روحي است كه در خود نگرشي كامل نسبت به ارزش ها و حوادث نهان دارد و چون موئمن به مبدائ اين حوادث مرتبط است، آرامش و اطميناني دارد كه جز او از آن بي بهره است، (سيد قطب، محمد، في ضلال القرآن، دارالشروق، بيروت، بي تا, ج 6, ص 3966) قرآن نيز بدين امر تصريح فرموده است: »من آمن بالله واليوم الاخر و عمل صالحا فلا خوف عليهم ولاهم يحزنون ; هر كس به خدا و روز بازپسين ايمان آورد و كار نيكو كند, پس نه بيمي برايشان است و نه اندوهگين خواهند شد«, (مائده , آيه 69 و همچنين نگاه كنيد: فتح , آيه 4 - يونس , آيات 62 و 63).

4- بركات دنيوي؛ ايمان به خدا موجب ريزش باران و رحمت دنيوي نيز هست: »ولو ان اهل القري آمنوا واتقوا لفتحنا عليهم بركات من السماء والارض؛ و اگر مردم شهرها ايمان آورده و به تقوا گراييده بودند, قطعا بركاتي از آسمان و زمين برايشان مي گشوديم « (اعراف , آيه 96).

5- عمل صالح زاييده ايمان است؛ هر چند خود موجب ازدياد ايمان مي گردد ولي در هر حال قرآن عمل صالح را ثمره ايمان دانسته است (بقره/ آيه 277 - مائده , آيه 9). مرحوم علامه طباطبايي مي فرمايند: »ايمان زمينه ساز عمل و شرط لازم آن است و سهولت يا صعوبت عمل صالح انسان به شدت و ضعف آن بستگي دارد و متقابلا عمل صالح و تكرار آن به تعميق ايمان وازدياد آن مدد مي رساند و اين هر دو به نوبه خود به وجود آمدن ملكات اخلاقي كه باعث صدور اعمال صالحه از فرد بدون رويه و تائمل مي شود كمك مي كنند«, (فرازهايي از اسلام، ص 238).

6- روشن بيني؛ ايمان موجب واقع بيني انسان شده واو را از غلطيدن در دام خطاها مي رهاند: »ان الذين لايومنون بالاخره زينا لهم اعمالهم فهم يعمهون؛ كساني كه به آخرت ايمان ندارند, كردارهايشان را در نظرشان بياراستيم تا هم چنان سرگشته بمانند« (نمل، آيه 4) پس مفهوم اين آيه آن است كه كساني كه به آخرت ايمان دارند بر ديدن نيك و بد اعمال خويش توانا هستند. اهل ايمان هدفي دارند تا كارهاي خودرا با آن بسنجند و ازاين رو در حيرت و سرگرداني نخواهند بود. برخلاف كساني كه مومن نيستند و در حيرت و سرگرداني فرو رفته اند.

7- محبوبيت؛ خداوند در قرآن وعده داده است كساني را كه ايمان آورده عمل نيكو انجام دهند, محبوب مردم قرار دهد »ان الذين آمنوا و عملوا الصالحات سيجعل لهم الرحمن ودا; كساني كه ايمان آورده و كارهاي شايسته كرده اند, به زودي ]خداي [ رحمان براي آنان محبتي در دل ها قرار مي دهد«[4]

- رابطه ایمان و عمل:

« قا لت الاعراب آمنا قل لم تومنوا و لکن قولو اسلمنا » (حجرات آیه 15)

اعراب باديه‌نشين گفتند ما ایمان آورده ایم، بگو ایمان نیاورده اید، بلکه بگوئید اسلام آورده ایم.

قران می فرماید :کسانی که کفر ورزیده اند اعمالشان چون سرابی است در بیابان هموار، که تشنه آن را آب می پندارد. (نور/39)

- ایمان و اختیار:

با توجه به آیات قرآن، انسان دارای اختیار است، ثانیاً ایمان و کفر، امر اختیاری هستند یا غیر اختیاری؟ ( استدلال آیه ای )

« قُلِ الحَقُّ مِن ربّّکُم فَمَن شاءَ فَلیؤمِن وَ مَن شاءَ فَلیَکفُر » کهف /29( بگو دین حق همان است که از جانب پروردگار شما آمد پس هر که می خواهد ایمان آورد و هر کس می خواهد کافر گردد )

این آیه نشان می دهد، ایمان و کفر... است. ضمناً خود آیه بیانگر مختار بودن انسان است، برای این که انتخاب یکی از آن دو نیازمند تأمّل و تفکر است.

- متعلقات ايمان:

در پاره‌اى از آيات، متعلّق ايمان ذكر شده است و براى سد شدن مسير سوء استفاده از آيات قرآن ضرورت دارد كه به بررسى متعلّقات ايمان كه قرآن به آن‌ها تصريح دارد بپردازيم:

1ـ غيب

در قرآن حدود شصت بار واژه غيب به كار رفته كه در تقابل با عالم شهادت و به معناى اَخبار و امور نهان است كه خداوند از آن‌ها آگاه است و مستقيماً با انسان ارتباطى ندارد. در قرآن تنها در يك آيه غيب به عنوان متعلّق ايمان ذكر شده (گرچه در سراسر قرآن فراوان ايمان به مصاديق غيب، از قبيل اللّه و ملايكه ذكر شده) است: الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَ يُقِيمُونَ الصَّلوةَ وَ مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ [بقره، 3]؛ (پرهيزكاران) كسانى هستند كه به غيب (آنچه از حس پوشيده و نهان است) ايمان مى‌آورند و نماز را برپا مى‌دارند و از آنچه روزى شان كرده‌ايم انفاق مى‌كنند.

2ـ اللّه (خداوند)

در بسيارى از آيات، با تعابير گوناگون، ايمان به الله ذكر شده است. بنابراين، قطعاً «الله» از متعلّقات ايمان، بلكه از نظر رتبه و درجه والاترين و مهم ترين متعلّق ايمان است كه بدون اعتقاد به او، ايمان تحقق نخواهد يافت. در بسيارى از آيات، ايمان به اللّه همراه با ايمان به آخرت و رسالت و ساير متعلّقات ايمان ذكر شده است و در برخى موارد مطلق و به تنهايى آمده، از جمله آيه:

وَ مَنْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ يَعْمَلْ صَالِحاً يُدْخِلْهُ جَنَّات تَجْرِى مِنْ تَحْتِهَا الاَْنْهَارُ...[5]؛

و هر كه به خدا ايمان آورد و كار شايسته كند، او را به بهشت هايى در آرد كه از زير آن‌ها جوى ها روان است.

3ـ معاد (جهان آخرت)

بى ترديد در نظام اعتقادى موحّدان، معاد از جايگاه ويژه و برجسته‌اى برخوردار است و از اين رو به عنوان يكى از متعلّقات ايمان ذكر شده و در قرآن، پس از توحيد، توجه زيادى به آن شده و حدود يك سوم آيات قرآن به آن اختصاص يافته است. اين توجه شايان با عنايت به نقش اساسى معاد است كه در شمار سه اصل محورى اعتقادات دينى ما قرار دارد؛ يعنى توحيد و شناخت اوصاف خداوند، سپس تصديق نبوّت عامّه و خاصّه و در نهايت اعتقاد به معاد. از جمله آياتى كه در آن معاد به عنوان متعلّق ايمان ذكر شده آيه 69 از سوره مائده است:

إِنَّ الَّذِينَ ءَامَنُوا وَ الَّذِينَ هَادُوا وَ الصَّابِئُونَ وَ النَّصَارَى مَنْ ءَامَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الاَْخِرِ وَ عَمِلَ صَالِحاً فَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لاَ هُمْ يَحْزَنُونَ؛ همانا كسانى كه ايمان آوردند و كسانى كه يهودى شدند و صابئان و مسيحيان هر كه به خدا و روز جزا ايمان آورد و كار نيك و شايسته كند نه بيمى بر آنان باشد و نه اندوهگين شوند.

4ـ رسالت (نبوت)

يكى از متعلّقات ايمان، رسالت است كه در برخى از آيات قرآن بدان توجه شده است؛ از جمله آيه: فأَمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ النَّبِىِّ الاُْمِّىِّ الَّذِى يُؤْمِنُ بِاللِّهِ وَ كَلِمَاتِهِ وَاتَّبِعُوهُ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ [اعراف، 158] پس ايمان بياوريد به خدا و فرستاده اش، آن پيامبر درس ناخوانده‌اى كه به خدا و سخنانش ايمان دارد و از او پيروى كنيد تا هدايت شويد.

5ـ كتاب هاى آسمانى

وَالَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَ مَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ وَ بِالاَْخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ [بقره، 4.]؛ و (پرهيزكاران) آنان كه به آنچه بر تو نازل شده و آنچه پيش از تو فرو فرستاده شده ايمان مى‌آورند و به جهان واپسين بى گمان باور دارند.

6ـ امامت (ولایت)

إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللُّهُ وَ رَسُولُهُ وَالَّذِينَ ءَامَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلوةَ وَ يُؤْتُؤنَ الزَّكَوةَ وَ هُمْ رَاكِعُونَ[مائده، 55]؛ همانا دوست و سرپرست شما خداست و پيامبرش و كسانى كه ايمان آورده‌اند، آنان كه نماز را برپا مى‌دارندو زكات مى‌دهند در حالى كه در ركوعند.

بر اساس روايات فراوان و متواتر، حضرت على(عليه السلام) در مسجد و در حضور پيامبر و يارانش مشغول نماز بودند كه نيازمندى به مسجد آمد و درخواست كمك كرد، اما پاسخى نشنيد تا اين‌كه حضرت على(عليه السلام) در حال ركوع نماز دست خويش را به سوى آن فقير دراز كردند و انگشتر خويش را به او بخشيدند. چيزى نگذشت كه فرشته وحى بر رسول خدا(صلى الله عليه وآله)نازل شد و آيه فوق را به ايشان ابلاغ كرد. در آن آيه خداوند هم از عمل ارزشمند على(عليه السلام)ستايش مى‌كند و هم مؤمنان را به ايمان آوردن به آن حضرت و پذيرش امامت ايشان دعوت مى‌نماید.

7ـ ملايكه (فرشتگان)

لَيْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ لكِنَّ الْبِرَّ مَنْ ءَامَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الاَْخِرِ وَ الْمِلاَئِكَةِ وَ الْكِتَابِ وَ النَّبِيين... [بقره، 177.] نيكى (تنها) آن نيست كه (به هنگام نماز) روى خود را به سوى مشرق و (يا) مغرب كنيد، بلكه نيكى (و نيكوكار) كسى است كه به خدا و روز رستاخيز و فرشتگان و كتاب و پيامبران ايمان آورده باشد.

با بررسى مجموع آياتى كه در زمينه متعلّقات ايمان نازل شده، مى‌توان متعلّق هاى ايمان را در توحيد، معاد و نبوّت ـ كه اصول عقايد شناخته مى‌شوند ـ منحصر دانست و ساير متعلّقات را فرع آن‌ها و مرتبط با آن‌ها قلمداد كرد. چرا كه با ايمان به نبوّت پيامبر(صلى الله عليه وآله) و ايمان به قرآن، ايمان به كتب آسمانى پيشين كه قرآن به حقانيّت آن‌ها اذعان دارد و نيز ايمان به امامت كه در امتداد رسالت قرار دارد و قرآن و پيامبر به آن توصيه كرده‌اند، ضرورت مى‌يابد. در واقع، در ضمن ايمان به رسالت، ايمان به كتب آسمانى و امامت تحقق مى‌يابد. ملايكه نيز مستقلا متعلّق ايمان قرار نگرفته‌اند، بلكه ايمان به فرشتگان به معناى ايمان به اين حقيقت است كه فعل و تدبير الهى و نزول وحى و كتب آسمانى بر پيامبران به واسطه فرشتگان صورت پذيرفته و آن‌ها وسايط فيض الهى‌اند.

- درجات ایمان:

نبايد از نظر دور داشت كه گرچه با تحقق حداقل و نصاب ايمان در انسان و بقاى آن سعادت انسان تأمين مى‌گردد، اما با توجه به اين‌كه ايمان داراى مراتب است و برخوردارى از مراتب عالى تر، ظرفیت وجودى انسان را بالا مى‌برد و او را قرين كمال برتر و عالى ترى مى‌كند و به همين ميزان فرجام او با سعادت و عظمت بيشترى همراه خواهد گشت، بايسته است كه شخص در كسب مراحل برتر ايمان بكوشد، خداوند متعال درباره برخوردارى ايمان از مراتب تكاملى مى‌فرمايد: هُوَ الَّذِى أَنْزَلَ السَّكِينَةَ فِى قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ لِيَزْدَادُوا إِيمَاناً مَعَ إِيمَانِهِمْ [فتح، 4]؛ اوست كه آرامش بر دل هاى مؤمنان نازل كرد تا ايمانى بر ايمانشان بيفزايد.

با توجه به مراتب تكاملى ايمان، طبيعى است كه عالى ترين و كامل ترين مرتبه ايمان، خالص ترين مرتبه آن است و در كسانى كه به اين درجه از ايمان نرسيده‌اند رگه هايى از شرك وجود دارد و با توجه به معناى وسيع توحيد، مى‌توان دريافت كه مرتبه كامل ايمان براى عموم مردم حاصل نمى‌گردد و بسيار كم شمارند كسانى كه به اين مرحله رسيده‌اند: اندكند كسانى كه فقط از خداوند خوف دارند و تنها به او اميد دارند؛ چه رسد اعتقاد به آن مرتبه بلندى از توحيد كه تنها براى اولياى الهى ميسّر مى‌شود كه در پرتو آن، اصلا وجود استقلالى براى غير خداوند قايل نيستند و فقط براى خداوند استقلال قايلند.

پس كسانى كه در مراحل آغازين ايمان قرار دارند و هنوز توان و اراده كافى براى مقاومت در برابر تمايلات نفسانى و تن دادن به همه لوازم ايمان ندارند، ممكن است اسير نفس گردند و با تأثير از روحيه كفر آميخته با ايمان به لغزش و انحراف در افتند. اين قبيل افراد كه ايمانشان به كفر و شرك آلوده است و به توحيد خالص نرسيده‌اند، بايد بكوشند كه از شرك رهايى يابند و هواى نفس خويش را كنترل كنند و مواظب باشند كه كاملا ايمان از دل آن‌ها زدوده نگردد و بدانند كه با حفظ و تكيه بر همان ايمان ضعيف، انسان مى‌تواند به تدارك و جبران كردار زشت خويش همّت گمارد و با اظهار پشيمانى از گناهان، مسير اصلاح نفس خويش را بپيمايد. اما اگر به اصلاح نفس و تدارك گناهان نپرداخت، رفته رفته، ايمانش از بين مى‌رود؛ بسان نهال نورسته‌اى كه به جاى آن‌كه تقويت شود تا ريشه بدواند و رشد كند، به پايش سم بريزند تا خشك گردد.

وقتى ايمان رشد مى‌كند كه انسان علاوه بر افزايش علم و معرفت و باورهاى دينى خود، به انجام عمل صالح نيز همّت گمارد؛ چون عمل صالح عامل مهمّى در رشد ايمان به شمار مى‌آيد. بر اين اساس، با مقايسه بين استحكام ايمان برخى از عوام و افراد كم سواد با سستى ايمان برخى از تحصيلكردگان، ما به اين حقيقت رهنمون مى‌شويم كه چون آن افراد كم سواد به همان مسائل اعتقادى، عبادى و شعاير دينى كه مى‌دانند و در شعاع درك و فهم آن‌ها قرار گرفته ملتزم و پايبند هستندو در عمل كوتاهى نمى‌كنند؛ ايمانشان قوى است. در مقابل، برخى از تحصيل كرده ها با اين‌كه از دانش و علم بيشترى برخوردارند، اما چون به لوازم علم و ايمان خويش ملتزم نيستند و اهل عمل نمى‌باشند و محيط زندگى آن‌ها نيز ناسالم است، به تدريج ضعف و تزلزل در ايمانشان رخنه مى‌كند و در نهايت ممكن است بكلّى بى ايمان گردند.

بنابراین؛ « مومنان کسانی هستند که چون یاد خدا شود دلهایشان بترسد و چون آیات او بر آنان خوانده شود بر ایمانشان بیفزاید و بر پروردگار خود توکل می کنند ». (سوره انفال /2)

چو بيد بر سر ايمان خويش مي لرزم که دل به دست کمان ابروييست کافرکيش

خيال حوصله بحر مي پزد هيهات چه هاست در سر اين قطره محال انديش

(حافظ، غزلیات، غزل ۲۹۰)

تمرين و تفکر

- سوالاتی برای تمرین و تحقیق و پژوهش :

1- تعریف ایمان را در لغت و در اصطلاح بنویسید.

2- فواید ایمان چه می باشد؟

3- متعلقات ایمان کدامند؟

4- رابطه ایمان را با عمل و اختیار بنویسید.

5- برای تقویت ایمان باید چه کار هایی انجام دهیم؟


[1] . عیون اخبار الرضا ج1 ص226.

[2] . ترجمه انفال آیه 22.

[3]. مطهري، مرتضي، بيست گفتار، دفتر انتشارات اسلامي قم، چاپ پنجم، آذرماه 1359، صص 155 - 151.

[4]. (مريم، آيه 96). ر.ک : 1- جوادي، محسن، نظريه ايمان , معاونت امور اساتيد و دروس معارف اسلامي قم، چاپ اول، زمستان 1376، صص 257 - 247 2- مطهري، مرتضي، بيست گفتار، صص 159 - 149 3- نصري، عبدالله، تكاپورگر انديشه ها (زندگي، آثار وانديشه هاي استاد محمد تقي جعفري ) پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي، تهران، چاپ اول، تابستان 1376.

[5]. الطلاق، آیه 11.

اندیشه اسلامی1- درس سوم / انسان شناسي

درس 3

انسان شناسي

اهمیت شناخت انسان و حقیقت آن؛

ابعاد وجودی آدمی،

حقیقت روح و جسم؛

ابعاد روح انسان؛ بعد ادراکی و گرایشی، بعد نظری و عملی.

آفرينش آدمي؛

جبر و اختيار؛

امر بین الامرین و مذهب اختیار؛

مقدمه

انسان سيری از نيستي به هستي را تجربه نموده، و لذت هستي را درک مي کند. اما از نقطه پاياني اين زندگي در هراس است لذا در جستجوي درک چگونگي و رهايي از ان بر مي آيد، ليکن در بسياري موارد به دامان تخيلات و پندارهاي وهمي مي افتند يا پناه مي برند. اما انسان در ضمير خود، خويش را فاني نمي بيند.

انسان موجودي راز آلود و اسرار آميز است. چون ابعاد وجود او بسيار گسترده مي باشد، شناخت او بسي دور از دسترس است.

کوششهاي فراوان متفکرين در طول تاريخ، به شناخت کامل انسان نیانجاميده است

در اين حوزه پژوهشي مسأله بر سر شناخت «آن» نيست بلکه بر سر شناخت «من» است.

- اهمیت شناخت خویشتن:

یکی از نشانه های مهم علم و حکمت و تدبیر پروردگار آفرینش انسان است که شناخت او موجب شناخت خالق و آفریننده اش می‌باشد.

قال علی علیه السلام: من عرف نفسه فقد عرفه ربه[1]، هر کس خودش را شناخت خدایش را شناخته است.

عجبت لمن یجهل نفسه کیف یعرف ربه[2]، تعجب دارم از کسی که خودش را نشناخته چگونه خدایش را می‌شناسد.

من عرف نفسه فقد انتهی الی غایه کل معرفه و علم، هر کس خودش را شناخت به تحقیق به هر شناخت و علمی رسیده است[3].

معرفه النفس انفع المعارف، شناخت نفس بهترین شناختها است[4].

عجبت لمن ینشد ضالته و قد اضل نفسه فلا یطلبها، در شگفتم از کسی که دنبال گمشده اش می‌گردد در حالی که خودش را گم کرده و آن را طلب نمی‌کند[5].

- حوزه ­هاي انسان شناسي:

انسان شناسي علمي

انسان شناسي فلسفي

انسان شناسي عرفاني

انسان شناسي ديني

اين حوزه­ها روشهاي تحقيق متفاوتي دارند. اما شناخت جامع انسان بدون توجه به دستاورهاي همه اين شاخه ها امکان ندارد.

* انسان در ديدگاه اسلام

انسان يگانه مخلوقي است که مي تواند مظهر و آينه تمام نماي حق باشد (فصلت 53)

غفلت از خويشتن خويش ملازم فراموش کردن خدا است.(حشر 19)

انسان شناسي با ديگر آموزه­هاي اعتقادي اسلامي(نبوت، معاد، اخلاق) ارتباط نزديک دارد.

- آفرينش آدمي

قرآن انسان را فرزند آدم مي خواند (نساء 1).

قرآن نظريه تکامل نژاد انسان از تطور گونه ديگري از حيوانات را مردود مي شمارد.چرا که انسان برتر از ديگر موجودات و اشرف مخلوقات است.

- ساحت هاي وجود انسان

انسان داراي دو ساحت جسماني (مادي) و روحاني (معنوي) مي باشد.

قرآن در خصوص خلقت انسان مي فرمايد: انسان = جسم مادي(ماء+ تراب= طين ؛ صلصال) + روح (روحي ملکوتي) نفس انساني

روح و جسم با هم تعاملي دوسويه داشته و بر هم اثر مي گذارند.

اسلام احترام بر دو ساحت را لازم مي داند، اما اصالت با گوهر روحانيت انسان است.

- روح انسانی اعجوبه عالم خلقت:

بعد دیگر وجود انسان روح اوست، روح از عجیب ترین و اسرار آمیزترین پدیده های عالم هستی محسوب می‌گردد و علیرغم اینکه از همه چیز به ما نزدیکتر است از معرفت و شناخت آن بسیار ناتوانیم، با اینکه دانشمندان تلاش و کوشش فراوانی برای شناخت روح داشته و دارند ولی همچنان چهره اسرارآمیز روح در پرده ابهام است.

وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَمَا أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلً،

از تو درباره روح سوال می‌کنند؟ بگو: روح از فرمان پروردگار من است و جز اندکی از دانش به شما داده نشده است(سوره إسرا/85). این پاسخ سربسته، اشاره ای پر معنی به اسرار آمیز بودن این پدیده بزرگ عالم هستی است و با این دانش کم جای تعجب نیست که از اسرار روح آگاه نشویم، این اعجوبه نشانه ای بزرگ از وجود خدای قادر متعال است. فعالیتهای مختلف روح انسان ما فعالیتهای روحی و فکری فراوانی داریم، چه در بخش خود آگاه و چه در بخش ناخودآگاه که هر کدام موضوع بحث جداگانه ای هستند و در کتابهای فراوانی از آنها بحث شده است.

قسمتی از این فعالیتها به شرح زیر است:

1. اندیشیدن: برای راهیابی به مجهولات و حل مشکلات.

2. ابتکار: برای رفع نیازهای مختلف، مقابله با حوادث گوناگون، اختراعات و اکتشافات.

3. حافظه: برای نگهداری انواع معلومات که از طریق حس یا تفکر و اندیشه برای انسان حاصل شده است و بعد طبقه بندی و بایگانی آنها و سپس یادآوری به هنگام لزوم.

4. تجزیه و تحلیل مسائل: برای پیدا کردن علل و ریشه های حوادث از طریق جدا کردن مفاهیم ذهنی از یکدیگر و بعد ترکیب آنها با هم و سپس رسیدن به علل و نتایج حوادث.

5. تخیل: یعنی ایجاد صورتهای ذهنی که احیانا در خارج وجود ندارد بعنوان مقدمه ای برای فهم مسائل جدید.

6. تصمیم و اراده: برای انجام کارها، یا متوقف ساختن و یا دگرگون کردن آنها.

7. محبت و دوستی، دشمنی و دهها پدیده دیگر که در اعمال انسان اثرات مثبت یا منفی دارد[6].

ابعاد روح انسان:

الف) بُعْدِ ادراکی یا علمی

ب) بُعْدِ گرایشی یا ایمانی

- بعد ادراکی:

الف) ادراکِ نظری: شناختِ انسان از هست ها و نیست های جهان؛ مثل فلسفه، عرفان و همۀ دانش­های دیگر و.

ب) ادراکِ عملی: علومی که برای عمل کردن می­آموزیم، مثل اخلاق، سیاست و فنونی که مقدمه عمل است.

ادراک نظری از 2 طریق حاصل می شود:

الف) باواسطه یا آموختنی (حصولی)،که به واسطه صورت ذهنی بدست می آید و معمولاً با خطا و فراموشی همراه است؛ مانند علم ما به پدر ، مادر و اشیاءِ بیرونی و اعضای جسمانی خود، اگر به تصور آتش توجه نماییم می بینیم که خود آتش خارجی به ذهن ما نمی آید وگر نه موجب سوزاندن ذهن می شد بلکه صورتی از آن پیش ماست.

ب) بی واسطه یا غیرآموختنی (غیراکتسابی، حضوری، شهودی): دراین ادراکات اصل معلوم نزد ماست نه صورت آن مانند علم ما به ذات و نفسِ خودمان یا علم ما به درد و غم و شادی خود. ادراک حضوری کم خطاترین علوم است.

نکته: مبنای همه ادراکات و علوم حصولی انسان ادراک حضوری او بویژه ادراک نفس اوست.

علم انسان به خداوند در اصل شهودی و حضوری است.

به نظر شما تصور ذهنی که ما از صندلی داریم حضوری است یا حصولی؟

مسلماً حضوری است، زیرا انسان بدون واسطه به تصورات ذهنی خود علم دارد. یعنی؛ علم ما به صندلی بیرونی حصولی است.

- علم انسان حصولی و حضوری است ولی علم خداوند حضوری است .

- انسان معمولاً از حضور خداوند و شهود او یک تصور هم میسازد که در علم حصولی با آن سروکار دارد .

مشترکات و تفاوت های انسان و حيوان

الف - جنبه­هاي مثبت؛

- انسان در جسمانيت با حيوان اشتراکات بسيار دارد (غرایز)، اما از لحاظ روحي تفاوت عميقي با هم دارند (فطرت الهی).

- انسان نسبت به حيوان شناخت بسيار گسترده اي دارد.

- انسان از حيث ابزار سازي و منابع آن داراي برتري کاملي نسبت به حيوان است.

- انسان داراي عقل مي باشد.

- انسان داراي گرايش­هاي معنوي خاصي مي­باشد.

1- گرايش به دانايي

2- گرايش به زيبايي

3- گرايش به اخلاق (خیر و نيکويي)

4- حس تقديس و پرستش

- برتري در آفرينش دارد. = در کل جهان آفرينش از موقعيتي ممتاز و منزلتي والا برخوردار است.

- خليفه خداوند در زمين است. (بقره:30) انسان داراي استعداد تکويني و قابليت­هاي غيرمتناهي است.

- برترين ظرفيت علمي را داراست = خداوند به او علم خاصي آموزش داده است.

- انسان مقام آموزگاري فرشتگان را دريافت نموده است. (بقره33-31)

- امانتدار الهي است. (احزاب:72) احتمالاً اين امانت همان تکليف و اختيار مي­باشد .

- جهان کارگزار آدمي است (لقمان :20)

- انسان مسجود فرشتگان است. (بقره 34)

- خداوند به انسان کرامت ذاتي داده است. (اسراء 70)

ب‌- جنبه منفي وجود انسان

ستم­گر و نادان (احزاب72)،

بسيار ناسپاس (حج 66)،

سرکش و طغيان گر (علق 6)،

تنگ چشم (اسراء 100)،

حريص (معارج 19)،

عجول و شتاب­گر (اسراء11)

و مجادله گرترين آفريدگار الهي (کهف 54)

* جبر و اختيار

پرسشي کهن: آيا انسان ها اسير جبر هستند يا داراي اختيار مي باشند؟

سه گونه پاسخ داده شده است:

1. انسان اسير جبر مطلق است - موقعيت ها و حوادث، گوياي جبر هستند؛

2. انسان داراي اختيار مطلق است- اختيار امري وجداني و معلوم حضوري است؛

3. زندگي انسان آميخته­اي از جبر و اختيار مي باشد.

اختیار و امر بین الامرین

شیعه به پیروی از معصومین علیهم السلام عقیده دارد که با وجود مشیت الهی، انسان در کارها و افعالش دارای اختیار است قبلا اشاره کردیم که گروهی از اهل تسنن به خاطر انگیزه های سیاسی و غیر معتقد به جبر شدند اینها با این اعتقاد بر سر دو راهی قرار گرفتند زیرا طبق آیات صریح قرآن و به ضرورت دین اسلام خداوند نیکوکاران را به بهشت و کفار و بدکاران را به دوزخ می‌برد.

اینجا در برابر این سوال قرار گرفتند که اگر انسان در کارهای خود مجبور است ثواب و عقاب) بهشت و دوزخ) در برابر اعمال غیر اختیاری چه معنایی دارد و چگونه با عدالت خداوند سازگار است؟

لذا معتقدین به جبر ناچار شدند ه یا جبر را بپذیرند و عدالت را انکار کنند و یا عدل را پذیرا شده و جبر را رد کنند و همانگونه که در بحثهای قبل گفتیم اینها عدالت را رها کردند و معتقد به جبر شدند. وجود اختیار و قدرت انتخاب و تصمیم گیری، یک امر بدیهی و غیر قابل انکار است در عین حال گروهی با فطرت و وجدان خویش هم مخالفت کرده و نپذیرفتند و گروه دیگری در مقابل تفویضی شدند در نتیجه در این بحث سه نظریه وجود دارد:

1. جبر و بی اراده گی: پیروان این نظریه می‌گویند انسانها در اعمال و رفتار خود کوچکترین اراده ای ندارند و بشر مانند ابزاری بی شعور در دست استاد است و آنچه واقع می‌شود همان مشیت خداوند است.

2. تفویض یا واگذاری: پیروان این نظریه می‌گویند خداوند انسان را آفرید و او را با دستگاه مغز و اعصاب مجهز کرده و کارهایش را به خودش واگذار نمود بنابر این خداوند هیچ تاثیری در افعال و رفتار انسان ندارد و فضا و قدر هم اثری ندارند.

مذهب اختیار

این عقیده را شیعه به پیروی از بیانات امامان معصومش اختیار کرده است یعنی: سرنوشت انسان به دست خود اوست و در اعمال و رفتارش صاحب اختیار می‌باشد اما با خواست خداوند و با اثری که برای قضا و قدر الهی هست، یعنی در یک پدیده و یک عمل انسانی دو اراده تاثیر می‌کند) اراده خداوند و اراده انسان) و تا این دو اراده نباشد عملی واقع نخواهد شد، البته این دو اراده در عرض یکدیگر نیست (یعنی از باب تاثیر دو علت در معلول واحد نیست) بلکه در طول یکدیگر است یعنی همانگونه که وجود هر موجودی در سایه وجود الهی و قدرت هر قادری بسته به قدرت خداوند است و علم هر عالمی در پرتو علم اوست همین طور اراده و اختیار هر مختاری در پرتو اراده و اختیار خداوند متعال است.

بنابراین انسان برای انجام اعمال و رفتار خودش اراده و اختیار می‌کند اما این اختیار و قدرت را از خداوند متعال دارد یعنی در سایه قدرت و اراده خداوندی می‌تواند اراده کرده و کاری را انجام دهد این است معنای: و ما تشاوون الا ان یشاء الله رب العالمین؛ (سوره تکویر، آیه آخر) شما نمی‌خواهید و اراده نمی‌کنید جز آنکه خدا بخواهد 1 یعنی اراده شما خواست خداوند است نه اینکه عمل شما خواست و اراده خداوند باشد[7].

اشاعره با تکیه نادرست بر توحید افعالی قائل به جبر شده و عدل خداوند را زیر سوال بردند و معتزله قائل به استقلال مطلق انسان شدند (تفویض) و عملا توحید افعالی را مورد انکار قرار داده و دچار شرک افعالی شدند ولی شیعه به پیروی از امامان معصومش راهی را در پیش گرفت که از افراط و تفریط دور است این راه همانست که در روایات و احادیث اهل بیت علیهم السلام به (امر بین الامرین) تعبیر شده است.

- احادیث معصومین در مذهب اختیار:

احمد بن محمد می‌گوید به امام رضا علیه السلام عرض کردم: بعضی اصحاب ما قائل به جبر و بعضی قائل به استطاعت (تفویض) هستند حضرت فرمود: بنویس علی بن الحسین علیه السلام فرمود خدای عزوجل فرمود: ای فرزند آدم به خواست من، تو اراده می‌کنی و به قوه و قدرت من واجبات مرا انجام می‌دهی و یا نعمت من بر معصیت من قوت و قدرت پیدا کردی، تو را شنوای بینا قرار دادم، هر خوبی که به تو می‌رسد از خداوند است و هو بدی که به تو می‌رسد از خود توست زیرا من به خوبیهای تو از تو سزاوارترم و تو به بدیهایت از من سزاوارتری زیرا من از آنچه انجام می‌دهم سوال و بازخواست نمی‌شوم و آنها سوال و بازخواست می‌شوند، آنچه اراده داشتی برایت منظم کردم[8].

یکی از اصحاب از امام صادق علیه السلام پرسید؟ آیا خداوند بندگانش را بر اعمالشان مجبور ساخته است؟ حضرت در پاسخ فرمود: خداوند عادلتر از آن است که بنده ای را مجبور به کاری کند سپس او را بر انجام آن مجازات نماید[9].

در حدیث دیگری امام رضا علیه السلام جبر و تفویض را رد کرده و در جواب یکی از اصحاب که پرسید آیا خداوند کارها را به بندگان واگذار و تفویض نمود؟ فرمود: الله اعز من ذلک خداوند تواناتر از آن است که چنین کند پرسید آیا آنها را مجبور بر گناهان کرده؟ فرمود: الله اعدل و احکم من ذلک خداوند عادلتر و حکیم تر از آن است که چنین کند[10].

- راه حل روشن برای مساله جبر و ختیار:

وجدان عمومی و فطرت همگانی یکی از روشنترین دلائل اختیار است و طرفداران اختیار و حتی جبریون عملا اصل اختیار و آزادی را پذیرفته اند لذا می‌بینیم:

1 همه نیکوکاران را مدح و تمجید می‌کنند و بدکاران را ملامت و سرزنش می‌کند، اگر جبر بود و انسانها در رفتارشان بی اختیار بودند، تمجید و تعریف نیکوکاران یا سرزنش بدکاران معنایی نداشت.

2 همه در تعلیم و تربیت فرزندان خود کوشش می‌کنند اگر انسانها مجبور بودند تعلیم و تربیت مفهومی نداشت.

3 انسان گاهی از اعمال گذشته خویش پشیمان می‌شود و تصمیم می‌گیرد در آینده از تجربه گذشته استفاده کند اگر در کارهایش مجبور بود پشیمانی نداشت و تصمیم برای آینده معنایی نداشت.

4 در تمام دنیا مجرمان و بدکاران را محاکمه و مجازات می‌کنند و اگر آنها در رفتارشان مجبور بوده اند، محاکمه و مجازات آنها صحیح نیست.

5 انسان در خیلی از کارها فکر می‌کند و اگر فکرش به جایی نرسد با دیگران مشورت می کند، اگر انسان مجبور بود فکر و مشورت چه تاثیری داشت[11].

تمرین و تفکر

- سوالاتی برای تمرین و تحقیق و پژوهش :

1- اهمیت شناخت خویشتن و حقیقت انسان چه می باشد؟

2- ابعاد روح انسان و جنبه های مثبت و منفی آدمی را بنویسید.

3- آيا انسان ها اسير جبر هستند يا داراي اختيار مي باشند؟

4 - نظریه های جبر، تفویض و اختیار را معنی کنید.

5 - نظر شیعه درباره اختیار انسان چیست؟

6 - حدیث حضرت علی بن الحسین علیه السلام در مذهب اختیار چیست؟

7 - راه حل روشن مساله جبر و اختیار را بیان کنید.


[1] . غرر و درر، واژه عرف.

[2] . همان.

[3] . همان.

[4] . همان.

[5] . همان.

[6] . ناصر مکارم شیرازی، پيام قرآن، جلد 2، بحث روح.

[7]. گمشده شما، محمد یزدی.

[8]. قال علی بن الحسین علیه السلام قال الله عزوجل: یا بن آدم بمشیتی کنت انت الذی تشاء و بقوتی ادیت الی فرایضی و بنعمتی قویت علی معصیتی جعلتک سمیعا بصیرا ما اصابک من حسنه فمن الله و ما اصابک من سیئه فمن نفسک و ذلک انی اولی بحسناتک منک و انت اولی بسیئاتک منی و ذلک انی لا اسئل عما افعل و هم یسئلون قد نظمت لک کل شیء ترید.( اصول کافی، باب امر بین الامرین، حدیث 12).

[9]. الله اعدل من ان یجبر عبدا علی فعل ثم یعذبه علیه؛ (بحارالانوار، جلد 5، صفحه 51).

[10]. اصول کافی، باب امر بین الامرین، حدیث 3.

[11]. تفسیر نمونه، جلد 26، صفحه 64 (با تلخیص).

اندیشه اسلامی1- درس چهارم/ فطرت و توحید فطری

درس4

فطرت و توحید فطری

فطرت در لغت و اصطلاح؛

اثبات وجود خدا؛

بیان نظریه های خداشناسی؛

تفاوت فطرت و غریزه،

امور فطری و حقیقت آن؛

برهان فطرت بر اثبات وجود خدا؛

مقدمه

فطرت در لغت به معناي سرشت يا طبيعت و در اصطلاح به معناي غريزه معنوي هر انسان مي باشد، انسان داراي دو نوع غريزه است:

1 ـ غرايز مادي که براي تامين احتياجات مادي در درون انسان نهفته است مانند حب ذات، تشنگي، گرسنگي، ترس، اميد و ...

2 ـ غرايز معنوي مانند کمال طلبي، نوع دوستي، ايثار و از خود گذشتگي، احسان و شفقت، و بالاخره وجدان اخلاقي، که اين غرايز در وجود انسان براي عبور از مرز حيوانيت و رسيدن به کمال واقعي نهاده شده است.

فطرت يا غريزه معنوي

غريزه معنوي يا فطرت يعني آنچه انسان آن را در خود مي يابد و نياز به فراگيري در مورد آن ندارد.

فطرت يکي از منابع الهام بخش معرفت و شناخت است، گاهي از اين منبع شناخت به قلب نيز تعبير مي شود و با عقل که مرکز تفکر و ادراکات نظري است تفاوت روشني دارد و همه اينها شاخه هاي يکي درخت و ثمره هاي شجره مبارکه روح انسان هستند.

اين فطرت معنوي در وجود هر انساني هست فقط گاهي حجابهاي ظلماني مانع بروز آن مي شود و بعثت انبياء و آمدن امامان معصوم براي رفع اين حجابها و رشد اين فطرت الهي بوده است و گرنه هر انساني با فطرت پاک توحيدي به دنيا مي آيد. « فاقم وجهک للدين حنيفا فطره الله التي فطر الناس عليها لا تبديل لخلق الله ذلک الدين القيم و لکن اکثر الناس لا يعلمون»[1].

ملتزم و پذيرا باش دين حقي که خداوند آفرينش انسانها را بر اساس آن قرار داده است که هيچ تبديل و دگرگوني در آفرينش خداوند نيست اين است دين و آيين محکم ولي اکثر مردم نمي دانند.

- فطرت در روايات:

قال رسول الله صلي الله عليه و آله: کل مولود يولد علي الفطره حتي يکون ابواه يهودانه او ينصرانه«»[2]

رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: هر نوزادي بر فطرت (توحيد و اسلام) متولد مي شود و اين فطرت همچنان هست تا پدر و مادر او را به آيين يهود يا نصرانيت بار آورند.

عن زراره قال سالت ابا عبداْ عليه السلام عن قول الله عزوجل فطره الله التي فطر الناس عليها قال: «فطرهم جميعا علي التوحيد»[3].

زراره مي گويد از امام صادق عليه السلام از تفسير قول خداي عزوجل (فطره الله...) پرسيدم، حضرت فرمودند: خداوند همه را بر فطرت خداشناسي آفريد.

از امام صادق عليه السلام سوال شد مقصود از فطرت در آيه مذکور چيست؟ حضرت فرمودند: مقصود اسلام است که وقتي خداوند پيمان بر توحيد و شناسايي خود را از بشر گرفت نياز به دين را هم در وجودشان قرار داد.[4]

عن علي بن موسي الرضا صلوات الله عليه عن ابيه عن جده محمد بن علي بن الحسين عليهم السلام في قوله: «فطره الله التي فطر الناس عليها قال هو لا اله الا الله محمد رسول الله صلي الله عليه و آله و علي امير المومنين عليه السلام الي هينا التوحيد»[5].

امام رضا عليه السلام از پدرشان و ايشان از جدشان امام باقر عليه السلام نقل کرده که فرموده مقصود از (فطره الله ...) لا اله الا الله محمد رسول الله صلي الله عليه و آله و علي امير المومنين عليه السلام است. يعني اعتقاد کامل به توحيد، باورمندي به پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و امامت و ولايت علي عليه السلام را در بر دارد.

ابو بصير از امام باقر عليه السلام نقل کرده که فرمودند: «منظور از آيه فاقم وجهک للدين حنيفا ولايت است»[6].

در نتيجه مي بينيم هر انساني در وجود خود احساس نياز به آفريدگار مي کند و اين حالتي است که خداوند در سرشت و فطرت انسانها قرار داده است اين مساله اي است که حتي دانشمندان غير مسلمان هم به آن اعتراف کرده اند که به نمونه هايي از آن اشاره مي کنيم.

همه عمر برندارم سر از این خمار مستی که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی

تو نه مثل آفتابی که حضور و غیبت افتد دگران روند و آیند و تو همچنان که هستی

(شیخ سعدی رحمه الله)[7]

- فطرت مذهبي در کلمات دانشمندان:

انيشتين می گوید: يک عقيده و مذهب بدون استثنا در همه وجود دارد... من آنرا احساس مذهبي آفرينش نام مي گذارم... در اين مذهب انسان کوچک بودن آرزوها و هدفهاي بشري، عظمت و جلالي که در ماوراي اين امور و پديده ها نهفته است حس مي کند.[8]

ويليام جيمز می گوید: دل دلايلي دارد که عقل را به آن دسترسي نيست. (پاسکال)[9] من به خوبي مي پذيرم که سرچشمه زندگي مذهبي دل است...[10]

ماکس مولر معتقد است که اسلاف ما از آن موقع به درگاه خداوند سر فرود آورده بودند که حتي براي خدا نام هم نتوانسته بودند بگذارند.[11]

الکسيس کارل می نویسد؛ حقيقتا چنين به نظر مي رسد که احساس عرفاني جنبشي است که از اعماق فطرت ما سرچشمه گرفته است و يک غريزه اصلي است... انسان همچنانکه به آب و اکسيژن نيازمند است به خدا نيز محتاج است.[12]

- انقطاع و ظهور فطرت الهی:

از آيات و روايات بسيار روشن مي شود که هنگام اضطرار و انقطاع از ما سوي الله، هر انساني به خداوند قادر متعال توجه پيدا مي کند و فطرتا خود را نيازمند به آن وجود بي نياز مي بيند و اگر در هر زمان اين حالت پيدا شود انسان مي يابد که بين او و معبودش فاصله نيست[13].

امير المومنين عليه السلام در تفسير کلمه (الله) مي فرمايند: هو الذي يتاله اليه عند الحوائج و الشدائد کل مخلوق عند انقطاع الرجاء من جميع من هو دونه و تقطع الاسباب من کل من سواه. خدا کسي است که هر آفريده اي به هنگام نيازها و سختيها (وقتي اميدش از غير او قطع شد و از اسباب طبيعي مايوس شد) به او پناهنده مي شود[14].

شخصي به امام صادق عليه السلام عرض کرد اي فرزند رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم خدا را به من معرفي کن زيرا اهل مجادله با من سخن بسيار گفته اند و مرا سرگردان کرده اند. حضرت فرمودند: آيا تاکنون کشتي سوار شده اي؟ گفت آري، فرمود: برايت اتفاق افتاده که کشتي دچار سانحه شود و در آنجا نه کشتي ديگري و نه شناگري باشد که تو را نجات دهد؟ عرض کرد آري.

حضرت فرمود: آيا در آن هنگام احساس نمودي که هم اکنون نيز قدرتي هست که مي تواند تو را از آن ورطه هولناک نجات دهد؟ گفت آري، فرمود: همان خاست که مي تواند تو را نجات دهد آنجا که نجات دهنده اي نيست و به فرياد رسد آنجا که فريادرسي نيست[15].

خداوندي که بي قرن و عديل است / وجود او نه محتاج دليل است

اگر افتي به دام ابتلائي / به جز او از که مي جوئي رهايي

بنابراين فطرت خداشناسي از سرمايه هاي اصيل و اساسي وجود انسان است که آينه سان حقيقت را مي نمايد. ليکن، چه بسا تيره تبليغات، تلقينات، محيط فاسد و در يک کلمه: گناه، مانع حق نمائي فطرت مي گردد. گناه، اين آينه صافي را زنگاري و غبار اندود مي کند.

ثم کان عاقبه الذين اساوا السواي ان کذبوا بايات الله و کانوا بها يستهزون؛ سوره روم، آيه 10. سر انجام کساني که بسيار گناه کردند اين شد که نشانه هاي خدا را تکذيب و مسخره کردند.

- حقیقت وجود انسان:

نشانه های خداوند در وجود انسان در آیات قرآن بدین قرار است:

سنریهم آیاتنا فی الافاق و فی انفسهم حتی یتبین لهم انه الحق ؛[16]

ما نشانه های خود را در سراسر جهان و در وجود خود انسانها به آنها نشان می‌دهیم تا بدانند او بر حق است.

و فی خلقکم و ما یبث من دابه آیات لقوم یوقنون ؛[17]

و در آفرینش شما و جنبندگانی که همه جا منتشرند نشانه هائی است برای گروهی که اهل یقین اند.

و من آیاته ان خلقکم من تراب ثم اذا انتم بشر تنتشرون. (سوره روم، آيه 20)؛

و از نشانه های خداوند این است که شما را از خاک آفرید سپس انسان شدید و در روی زمین پراکنده شدید. با اینکه دانشمندان دانش های گوناگونی را فرا گرفته اند و در زمینه های مختلف سرگرم تحقیق و بررسی هستند ولی خود انسان به صورت یک موجود ناشناخته باقی مانده است و سالیانی دراز می‌طلبد تا دانشمندان جهان بتوانند این معمای بزرگ عالم هستی را بگشایند و زوایای آن را روشن سازند و شاید هیچگاه نتوانند این کار را انجام دهند.

دکتر کارل فرانسوی پس از سالها مطالعه و بررسی بالاخره می‌گوید:

هنوز زیست شناسان به حقیقت اسرار بدن انسان پی نبرده اند و نام کتابش را که در این زمینه نوشته، انسان موجود ناشناخته گذاشته است. و اینجاست که باید اعتراف کنیم قبل از هر چیز وجود خود انسان نشانه ای بزرگ از عظمت خداوند است.

در این بخش به گوشه ای از ابعاد وجود این موجود اسرارآمیز (انسان) اشاره می‌کنیم تا بیاری خدا زمینه ای برای معرفت پروردگار که آفریننده این همه اسرار است پدید آید.

یکی از اصحاب امام صادق علیه السلام می‌گوید از هشام بن حکم (از شاگردان امام صادق) پرسیدم اگر کسی از من پرسید چگونه خدایت را شناختی به او چه پاسخی بدهم؟ هشام گفت، می‌گویم: من خداوند جل جلاله را بوسیله خودم شناختم زیرا او نزدیکترین چیزها به من است، می‌بینم ساختمان بدنم اجزاء مختلفی دارد که هر کدام با نظم خاصی در جای خود قرار گرفته اند، ترکیب این اجزاء قطعی و روشن است آفرینش آنها متین و دقیق است و انواع و اقسام نقاشی‌ها در آن بکار رفته است، می‌بینم برای من حواس مختلف و اعضاء گوناگونی از قبیل چشم، گوش، شامه، ذائقه و لامسه ایجاد شده است و عقل همه عاقلان محال می‌داند که ترکیب منظمی بدون ناظم، و نقشه دقیقی بدون نقاش بوجود آید، از این راه پی بردم که نظام وجودم و نقاشی های بدنم از این قانون مستثنی نیست و نیازمند به آفریدگار است[18].

شخصی از امام رضا علیه السلام تقاضا کرد که دلیل بر وجود خداوند را بیان نمایند، حضرت فرمودند: علمت ان هذا البنیان بانیا فاقررت به، من در ساختمان وجودم نظر کردم دانستم که این بنا بنیانگذاری دارد پس به آن اقرار کردم[19].

امام صادق علیه السلام می‌فرماید تعجب از مخلوقی که می‌پندارد خدا از بندگانش پنهان است در حالیکه آثار آفرینش را در وجود خود می‌بیند با ترکیبی که عقلش را مبهوت و انکارش را باطل می‌سازد و بجان خودم سوگند اگر در نظام آفرینش فکر می‌کردند قطعا با دلائلی قانع کننده به آفریدگار جهان رهنمون می‌شدند[20].

ساختمان اسرار آمیز بدن انسان دانشمندان برای شناساندن خصوصیات انسان علومی را پایه گذاری کرده و توانسته اند به گوشه ای از اسرار آن آگاه گردند زیرا در هر عضوی از اعضاء انسان یک جهان اسرار توحید نهفته است این اسرار را می‌توان در امور ذیل جستجو نمود:

1. ساختمان اسرار آمیز سلولهای بدن انسان: بدن انسان مانند یک ساختمان از سلولهائی تشکیل یافته که هر کدام به تنهائی موجود زنده ای است که مانند سایر جانداران زندگی، هضم، جذب، دفع و تولید دارند. در بدن یک انسان معمولی تعداد این سلولها که مرتبا بوسیله خون و به کمک قلب تغذیه می‌شوند معادل ده میلیون میلیارد می‌باشد، هر یک از این سلولها موظفند به گونه ای خاص درآیند، گاهی بصورت گوشت، گاهی به صورت پوست، گاه مینای دندان و گاهی اشک چشم را تشکیل می‌دهند، طبیعی است که هر کدام غذای خاصی می‌خواهند که قلب باید بوسیله خون به آنها برساند.

2. دستگاه گوارش که آبدارخانه و آشپزخانه بدن بشمار می‌رود.

3. دستگاه گردش خون که سرویس سریع پخش غذای کشور تن حساب می‌شود.

4. دستگاه تنفس که تصفیه خانه خون بدن انسان است.

5. دستگاه مغز و اعصاب که ستاد فرماندهی کل قوای انسان است.

6. گوش و چشم و بینی که شبکه آگاهی و سازمان اطلاعات مغز محسوب می‌شود.

7. سایر اعضاء بدن.

سازمان هر یک از این دستگاههای شگفت آور ما را به وجود آفریدگاری دانا و توانا راهنمائی می‌کند[21].

برای پی بردن و چگونگی فعالیت و فیزیولوژی هر یک از اعضاء بدن انسان هزاران دانشمند مطالعه کرده و هزاران کتاب درباره آن نوشته اند، آیا هیچکس باور می‌کند که برای شناخت هر یک از این اعضاء این همه عقل و هوش و درایت لازم باشد اما برای ساختن آنها علم و عقلی لازم نبوده باشد؟ چگونه ممکن است پی بردن به طرز کار و فعالیت هر یک از این اعضاء بدن انسان سالها مطالعه لازم باشد اما آفرینش آنها بدست عوامل بیشعور (طبیعت) صورت گیرد؟ کدام عقلی باور می‌کند؟ آفرینش شگفت انگیز مغز مهمترین و دقیق ترین دستگاه بدن انسان مغز اوست، مغز وسیله ای برای فرماندهی قوای بدن و اداره تمام دستگاههای وجود انسان می‌باشد. مغز برای کسب اطلاعات لازم، درک احتیاجات اعضاء و رساندن دستورهای لازم به تمام بدن از رشته های باریکی که در سراسر بدن پخش است استفاده می‌کند این رشته‌ها سلسله اعصاب نامیده می‌شوند.

توجه به چگونگی فعالیت این دستگاه عظیم که در جمجمه انسان با حجمی کوچک قرار گرفته ما را به عظمت و قدرت و حکمت آفریدگار جهان رهنمون می‌سازد.

تمرين برای تفکر

- سوالاتی برای تمرین و تحقیق و پژوهش :

1 ـ فطرت در لغت و در اصطلاح چه معنايي دارد؟

2 ـ منظور از فطرت در آيه فطره الله التي فطر الناس عليها چيست؟

3 ـ سقراط درباره فطرت توحيدي چه مي گويد؟

4 ـ امام صادق عليه السلام در جواب مردي که گفت خدا را به من معرفي کن چه فرمودند؟

5- یک حدیث از حضرت علی علیه السلام درباره معرفت نفس بنویسید؟

6- دلیل هشام بن حکم برای شناخت خداوند چه بود؟

7- بطور خلاصه بنویسید بدن انسان از چه چیزهایی تشکیل یافته است؟

8- خلاصه ای از فعالیتهای روح را بیان کنید؟


[1]. الروم، آيه 30.

[2] . بحار الانوار، جلد 3، صفحه 281.

[3] . همان منبع، صفحه 278.

[4] . همان منبع.

[5] . همان منبع، صفحه 277.

[6] همان منبع.

[7] . مصلح الدین سعدی شیرازی، دیوان اشعار، غزل ۵۲۳.

[8] . دنيايي که من مي بينم، صفحه 53.

[9] . سير حکمت در اروپا، صفحه 14.

[10] . همان منبع، صفحه 321.

[11] . مقدمه نيايش، صفحه 31.

[12] . نيايش، صفحه 24 و 16.

[13] . قرآن کريم، به ترتيب آيات 12، 11، 65، 33 و 32 از سوره هاي يونس، زمر، عنکبوت، روم و لقمان.

[14] . ميزان الحکمه، واژه صانع.

[15] . بحار الانوار، جلد 3، صفحه 41.

[16] . سوره فصلت، آيه 53.

[17] . سوره جائيه، آيه 4.

[18] . بحار الانوار، جلد 3، صفحه 50.

[19] . اصول کافي، کتاب التوحيد، باب 1، حديث 3.

[20] . بحار الانوار، جلد 3، صفحه 152.

[21] . راه خداشناسي، استاد سبحاني.

اندیشه اسلامی1- درس پنجم/ بیداری فطرت

درس5

بیداری فطرت

خداشناسی فطری؛

اهمیت بیداری فطرت و رشد آن؛

راه های تذکر و یاد آوری فطرت؛

توجه به آیات انفسی؛

توجه به آیات آفاقی؛

نمونه هایی از آیات در آفاق؛

مقدمه

هر انسان سالمی درک مي کند که برای زنده ماندن، احتياج به آب و غذا دارد و همچنين روح هر انسان سلیمی درک مي کند که احتياج فراواني به غذاي روح دارد، اين احساس درونی عبارت است از ديني که اولين انسان به آن هدايت شد. دليل اين مطلب اينکه: اگر بچه اي را از وحشي ترين اقوام دنيا بگيريم و او را آزاد بگذاريم که هر گونه که مي خواهد زندگي کند و حتي هيچ ديني به او تلقين نکنيم، وقتي بزرگ شد و به رشد و کمال رسید، مشاهده مي کند که دنبال گمشده اي مي گردد و دائما روي اصل غريزه و انديشه فطرتش به اين طرف و آن طرف مي زند تا در مغز و روح خود چيزي تصور کند که ما آن را عقيده يا دين مي ناميم. (سقراط حکيم)

شورش عشق تو در هيچ سري نيست که نيست منظر روي تو زيب نظري نيست که نيست

نه همين از غم تو سينه ما صد چاک است داغ تو لاله صفت، بر جگري نيست که نيست

(حاج ملا هادی سبزواری)[1]

- راه های تذکر و یاد آوری فطرت:

1: دچار حادثه ی ناگهانی و قطع امید از زندگی.

((وچون در دریا به شما صدمه ای برسد هرکه را جز او می خوانید و چون خداوند شما را به سوی خشکی رهانید روی گردان می شوید و چقدر انسان همواره ناسپاس است)) .[2]

2: توجه به نظام خلقت

آیا به شتر نمی نگرید که چگونه آفریده شده است وبه آسمان که چگونه گسترده شده است وبه زمین که چگونه گسترده شده است وبه کوه ها که چگونه بر پا شده است پس تذکر ده که تو تنها تذکر دهنده ای[3].

- اگر وجود خدا ذاتی انسان است، چرا برخی از خدا بی خبرند ؟

1 - توجه به همه ی امیال نمی کنند 2 محیط آنان نامناسب است.

- خدا شناسی از راه دل:

به سئوالات زیر پاسخ دهید :

- مقصود از خداشناسی از راه دل چیست؟

مقصود شناخت خدا از راه دل است نه عقل نظری. مثال: انسان به مانند کودکی که خود به خود جویای مادر است ( بدون آنکه خودش بداند بدنبال مادر است.)

چنان که از علی (ع) پرسیدند: آیا خدای خود را دیده ای ... ؟ در جواب فرمودند : خدایی را که نبینم عبادت نمی کنم . . .« قلبها او را با حقیقت ایمان در می یابند .»

- عرفا و راه دل:

عرفا: توسل به غیرخدا برای اثبات اوکاری است ناصواب.[4]

فروغی بسطامی می گوید:

کی رفته ای ز دل که تمنا کنم تو را کی بوده ای نهفته که پیدا کنم تو را

غیبت نکرده‌ای که شوم طالب حضور پنهان نگشته‌ای که هویدا کنم تو را

با صد هزار جلوه برون آمدی که من با صد هزار دیده تماشا کنم تو را

چشمم به صد مجاهده آیینه‌ساز شد تا من به یک مشاهده شیدا کنم تو را[5]

نتیجه اینکه؛ در انسان نوعی غریزه ی خدا خواهی معنوی وجود دارشته بطوری که میان کانون دل و کانون هستی جذبه ای وجود دارد که همانند اجرام و اجسام میباشد و انسان تحت تأثیر این نیروی مرموز و اسرار آمیز الهی است.

شعور ظاهری و باطنی

دسته ای ازدانشمندان شعور ظاهری را مولود شعور باطنی می دانند ( فروید) و بعضی شعور ظاهری را معلول شعور باطنی می دانند. یونگ شاگرد فروید؛ به احساس مذهبی اعتقاد دارد.

انیشتین و احساس مذهبی

انیشتین: او ضمن انتقاد از کتب مذهبی تورات و انجیل از این نظر که مسئله ی خدا را به شکل درستی معرفی نکرده اند، می گوید: یک عقیده و مذهب ثالث بدون استثناء در بین همه وجود دارد اگر چه با شکل خالص یکدست در هیچ کدام یافت نمی شود ، من آن را احساس مذهبی آفرینش می دانم[6] .

میل به خدا و الکسیس کارل

الکسیس کارل: دعا پرواز روح است. او می گوید در عمق وجدان انسان شعله ای فروزان است که بوسیله ی آن انسان خود را آن چنان که است در می یابد و زشتی های خود را می شناسد و برای انجام تکالیف اخلاقی رام می شود . . . در همین حال باب آمرزش و توبه برای او باز می شود. ویلیام جیمزو میل یا غریزه دینی.

ویلیام جیمز می گوید:

. . . غالب میل های ما از عالم ماوراء طبیعت سرچشمه گرفته است. به این دلیل که غالب آنها با محاسبات مادی و عقلانی سازگار نمی باشد.[7]

نشانه های خداوند در آفاق

- زمین:

خدای متعال می‌فرماید: ان فی السموات و الارض لایات للمومنین[8] بدون شک در آسمانها و زمین نشانهای فراوانی (خداشناسی) برای اهل ایمان هست.

و نیز فرمود: و فی الارض آیات للموقنین؛ و در زمین نشانه هایی برای اهل یقین هست[9].

در قرآن حدود 80 مرتبه درباره آفرینش زمین بحث شده و از پیروان قرآن دعوت به شناخت عظمت خلقت زمین شده است. امام صادق علیه السلام خطابه به مفضل می‌فرمایند: فکر کن در خصوصیات آفرینش این زمین که بگونه ای قرار داده شده که محکم و استوار محل استقرار اشیاء باشد و مردم بتوانند در احتیاجاتشان بر آن کوشش کنند و هنگام آرامش و استراحت بروی زمین نشسته و یا بخواب روند و عبرت بگیر، از آنچه هنگام زلزله‌ها به مردم می‌رسد که دیگر زمین آرامشی ندارد و مردم ناچار به ترک خانه‌ها شده و فرار می‌کنند[10].

ان فی خلق السموات و الارض و اختلاف الیل و النهار لایات لاولی الالباب 2 همانا در آفرینش آسمانها و زمین و رفت و آمد شب و روز نشانه هایی برای اندیشمندان هست. (سوره آل عمران، آیه 191).

قالت رسلهم أ فی الله شک فاطر السموات و الارض 3 رسولان آنها گفتند: آیا در خدا شک است؟! کسی که آسمانها و زمین را آفریده است؟!( سوره ابراهیم، آیه 10).

تعجب اینجاست که این سفینه فضایی با این عظمت و میلیاردها مسافر و با سرعتی فوق العاده مانند گهواره ای با قرار و آرام می‌باشد.

بفرموده مولا علی علیه السلام در دعای صباح: یا من ارقدنی فی مهاد امنه و امانه، ای کسی که مرا بخواب بردی در گهواره امن و آرام. قسمت عمده زمین را اقیانوسها و دریاها گرفته، عجایبی در آنها وجود دارد که خود احتیاج به بحث مفصل و جداگانه ای دارد؛ یا من فی البحار عجایبه؛ ای کسی که شگفتیهای قدرتت در دریاهاست[11].

از حضرت علی علیه السلام در مناجات دیگری آمده: انت الذی فی السماء عظمتک و فی الارض قدرتک و فی البحار عجائبک خدایا تو هستی که عظمتت در آسمان و قدرتت در زمین و شگفتیهای خلقتت در دریاهاست[12].

امام صادق علیه السلام خطاب به مُفضّل می‌فرماید: اگر می‌خواهی وسعت حکمت آفریدگار و کوتاهی دانش مخلوقات را بدانی نظر کن به آنچه در اقیانوسها از انواع ماهیان و جنبندگان آب و صدفها وجود دارد انواعی که شماره ندارد و منافع آن تدریجا برای بشر روشن می‌شود[13].

- خورشید و ماه:

و من آیاته اللیل و النهار و الشمس و القمر و از نشانه های خداوند شب و روز و خورشید و ماه است[14]. و در سوره یونس می‌فرماید: او خدایی است که خورشید را روشنایی و ماه را نور قرار داد و برای آنها جایگاه هایی قرار داد تا تعداد سالها و حساب را بدانید و خداوند این را جز به حق نیافریده، او نشانه‌ها را برای گروهی که اهل دانش هستند بیان می‌کند.

خورشید با نور جهانتاب خود نه تنها بستر موجودات را گرم و روشن می‌سازد بلکه سهم بزرگی در پرورش گیاهان و زندگی حیوانات دارد امروز این حقیقت ثابت شده که هر حرکت و جنبشی در کره زمین از برکت تابش نور خورشید است.

کره خورشید یک میلیون و سیصد هزار مرتبه از زمین بزرگتر است، حرکت منظم خورشید در برجهای آسمانی، و طلوع و غرب حساب شده آن که با نظم دقیقی صورت می‌گیرد علاوه بر تشکیل فصلهای مختلف به پیدایش تقویم و حساب منظم زمان که برای زندگی اجتماعی بشر فوق العاده اهمیت دارد کمک می‌کند. ماه در هر ساعت 3600 کیلومتر به دور زمین می‌گردد که در هر ماه قمری (کمی بیش از 29 روز) یک بار به دور زمین گردش می‌کند و همراه زمین سالی یکبار به دور خورشید می‌چرخد.

برای حرکت هر یک از ماه و خورشید و زمین خواص فوق العاده ای است که فکر و درک بشر از آن عاجز است. آنچه ما می‌یابیم اینست که این حرکت منظم و دقیق وسیله محاسبه زمان و سبب پیدایش شب و روز و ماه و سال است.

امام صادق علیه السلام در روایت مفضل می‌فرماید: در طلوع و غروب خورشید اندیشه کن که خداوند حاکمیت روز و شب را با آن برپا می‌کند.

اگر طلوع خورشید نبود نظم جهان به کلی به هم می‌خورد و زندگی یا نبودن نور خورشید و آثار آن ناگوار می‌شد و اگر غروب آ «نبود مردم آرامش و قرار نداشتند با اینکه احتیاج زیادی برای آسایش جسم و آرامش روح دارند.

1 سپس در ارتفاع و انخفاض خورشید که سبب پیدایش فصول چهارگانه است و منافع و آثاری که برای آنست بیندیش بوسیله ماه خدا را بشناس که مردم با نظام مخصوصش ماه‌ها را می‌شناسند و حساب سال را نگه می‌دارند. بین چگونه شبهای تاریک را روشن می‌سازد و چه فایده ای در آن نهفته است[15]. ستارگان: انا زینا السماء الدنیا بزینه الکواکب ؛ ما آسمان پایین را به زیور ستارگان زینت دادیم. (سوره صافات، آیه 6).

علی علیه السلام در حدیثی می‌فرمایند: این ستارگانی که در آسمانند شهرهایی همچون شهرهای روی زمینند که هر شهری از آن با شهر دیگر با ستونی از نور مربوط است[16].

- نظام کهکشان ها و بزرگی آنها:

یکی از نشانه های بزرگ خداوند این است که: با ستونهای نامرئی و نظاماتی که بر قانون جاذبه و دافعه حکمفرماست کرات آسمانی را برپا داشته که اگر کمترین تغییری در این موازنه پیدا شود و تعادل آنها به هم بخورد یا با شدت به یکدیگر برخورد می‌کنند و متلاشی می‌شوند و یا به کلی دور می‌شوند و رابطه آنها از هم گسسته می‌شود.

تا آنجا که دانشمندان تحقیق کرده اند کهکشانی که منظومه شمسی ما در آن واقع شده است یکصد میلیارد ستاره در آن می‌باشد که خورشید یکی از ستارگان متوسط آن محسوب می‌شود. برپایه آخرین تحقیقات حداقل یک میلیارد کهکشان در عالم وجود دارد، اینجاست که عقل و دانش بشری با تحیر وصف ناپذیری اعتراف می‌کند که عظمت و بزرگی از آن خداوندی است که این عالم بی نهایت بزرگ را آفریده است.

دقت در آفرینش آسمانها

در حدیث معروفی در ذیل آیه 191 آل عمران رسیده است، شبی از شبها پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم پس از استراحت کوتاهی از جا برخاسته وضو گرفت و مشغول نماز شد آنقدر در نماز اشک ریخت که جلوی لباس آن حضرت تر شد سپس سر به سجده گذاشت و چندان گریست که زمین از اشک چشمش مرطوب شد و همچنان تا طلوع صبح منقلب و گریان بود هنگامیکه بلال موذن مخصوص پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم او را به نماز صبح خواند حضرت را گریان دید عرض کرد یا رسول خدا چرا گریه می‌کنی در حالیکه مشمول لطف و عفو خداوند هستی؟ فرمود آیا من بنده شاکر خداوند نباشم؟ چرا نگریم؟ در حالیکه در این شب آیت تکان دهنده ای بر من نازل شد، سپس آیه فوق از سوره آل عمران و چهار آیه پشت سر آن را تلاوت فرمود و در پایان فرمود: ویل لمن قراها و لم یتفکر فیها وای بر کسی که آنها را بخواند و در آن اندیشه نکند[17].

اولین نکته ای که در مطالعه فضا مورد توجه واقع می‌شود وسعت حیرت آور آن می‌باشد اگر شبی تاریک که نور ماه در آسمان نمی‌درخشد نظری به آسمان بیندازیم منطقه ای طولانی مانند قوسی که از افق تا افق کشیده شده ملاحظه می‌کنیم که به سفیدی آب نهری در سیاهی زمین شباهت دارد و به آن کهکشان گفته می‌شود. در هر کهکشان ستارگان بی شماری وجود دارد، قطر کهکشان ما (که منظومه شمسی ما در آن قرار دارد) یکصد هزار سال نوری است یعنی اگر بخواهند با سرعت سیصد هزار کیلومتر در ثانیه از طرفی تا طرف دیگر این کهکشان مسافرت کنند صد هزار سال طول می‌کشد و خورشید با سرعت فوق العاده ای که دارد و به دور این کهکشان در حرکت است 250 میلیون سال طول می‌کشد که یک دور گرد این کهکشان بچرخد[18] (قبلا بیان کردیم که طبق آخرین تحقیقات دانشمندان حداقل یک میلیارد کهکشان در عالم وجود دارد و تنها در کهکشان ما یکصد میلیارد ستاره وجود دارد)[19].

در هر صورت یکی از آیات و نشانه های با عظمت خداوند متعال آفرینش آسمانهاست که قرآن هم با عظمت خاصی از آن یاد نموده و 313 مرتبه نام آسمان به لفظ مفرد و جمع در آیات قرآن آمده است و در مواردی آشکارا بشر را دعوت کرده که در خلقت آسمانها دقت کند تا بر معرفت او افزوده شود.

در سوره (ق آیه 6) می‌فرماید: أَ فَلَمْ يَنْظُرُوا إِلَى السَّماءِ فَوْقَهُمْ كَيْفَ بَنَيْناها وَ زَيَّنَّاها وَ ما لَها مِنْ فُرُوجٍ؛ آیا به آسمانی که بر فراز آنان است توجه نکردند که چگونه آن را بنا کردیم و بوسیله ستارگان زینت بخشیدیم و هیچ شکافی در آن نیست. مخصوصا در روایات اسلامی آمده است که سحر خیزان وقتی برای نماز شب بر می‌خیزند نخست به آسمان نگاه کنند و آیات آخر سوره آل عمران را بخوانند.

- توجه و نظر معصومین: به آفرینش آسمانها:

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله آنگاه که برای نماز شب بر می‌خاست نخست مسواک می‌کرد و سپس نظری به آسمان می‌افکند و این آیات را تلاوت می‌کرد: ان فی خلق السموات و الارض (آل عمران/190-199)

- مناجات علی علیه السلام هنگام مشاهده آسمان:

یکی از اصحاب امیر المومنین علیه السلام بنام حبه عرنی می‌گوید شبی من با نوف در حیاط دار الاماره کوفه خوابیده بودیم اواخر شب ناگهان متوجه شدیم علی علیه السلام در صحن دار الاماره مانند افراد واله و حیران دستها را به دیوار نهاده و این آیات را تلاوت می‌فرمود:

«ان فی خلق السموات و الارض و اختلاف اللیل و النهار لایات لاولی الالباب یذکرون الله قیاما و قعودا و علی جنوبهم و یتفکرون فی اخلق السموات و الارض ربنا ما خلقت هذا باطلا سبحانک فقنا عذاب النار انک من تدخل النار فقد اخزیته و ما للظالمین من انصار ربنا اننا سمعنا منادیا ینادی للایمان ان آمنوا بربکم فامنا ربنا فاغفر لنا ذنوبنا و کفر عنا سیئاتنا و توفنا مع الابرار ربما و اننا ما وعدتنا علی رسلک و لا تخزنا یوم القیمه انک لا تخلف المیعاد».[20]؛

حبه می گوید: حضرت چنان مجذوب مشاهده و مطالعه آسمان زیبا بود که حضرت این آیات را مکرر تلاوت می‌فرمود و چنان مجذوب مطالعه آسمان زیبا و خالق این زیبائیها بود که گویا هوش از سرش پریده بود کم کم بالای سرم رسیده و پرسیدند حبه خوابی یا بیدار؟، جواب دادم بیدارم، آقا شما که با این جهاد و کوشش و با آن همه سوابق درخشان و آن همه زهد و تقوی، چنین اشک می‌ریزی ما بیچارگان چه کنیم؟ حضرت چشمها را به پایین انداخته و شروع به گریه کردند و فرمودند: ای حبه همگی ما در برابر خداوند ایستگاهی داریم که هیچ یک از اعمال ما بر او پوشیده نیست ای حبه بطور قطع خداوند از رگ گردن به من و تو نزدیکتر است، ای حبه هیچ چیز نمی‌تواند من و تو را از خدا پنهان دارد آنگاه حضرت رفیقم نوف را مورد خطاب قرار داده و فرمود: ای نوف خوابی؟ جواب داد: نه یا علی حالت حیرت انگیز و شگفت آور شما موجب شد که امشب فراوان بگریم حضرت فرمود: ای نوف اگر امشب از خوف خدا فراوان گریه کردی فردا در پیشگاه خدا چشمانت روشن خواهد شد، ای نوف: هیچ قطره اشکی از دیدگاه کسی از خوف خدا جاری نمی‌شود مگر آنکه دریایی از آتش را خاموش می‌کند. آخرین جمله حضرت به ما این بود که: از خداوند در ترک انجام مسئولیتها بترسید آنگاه در حالی که زمزمه می‌کرد از جلوی ما گذشت و فرمود: خدایا ای کاش می‌دانستم هنگامی که غافلم تو از من اعراض نموده ای یا به من توجه داری و ای کاش می‌دانستم با این خواب طولانی ام و کوتاهی در سپاسگزاری نعمتهایت حالم در نزد تو چگونه است. نوف می‌گوید به خدا قسم حضرت تا صبح در همین حال بود[21].

امام سجاد علیه السلام: برای نماز شب بیدار شدند دست در آب نموده که وضو بگیرند به آسمان نظر نموده و مشغول تفکر در اوضاع آنها می‌شد و همچنان مبهوت عظمت آسمانها شده و فکر می‌کردند تا صبح شد و موذن اذان گفت و هنوز دست حضرت در آب بود.

امیر المومنین علیه السلام می فرماید: «سبحانک ما اعظم ما نری من خلقک و ما اصغر کل عظیمه فی جنب قدرتک و ما اهول ما نری من ملکوتک و ما احقر ذلک فیما غاب عنا من سلطانک و ما اسبغ نعمک فی الدنیا و ما اسغرها فی نعم الاخره» خداوندا منزهی تو چقدر بزرگ است آنچه از آفرینش تو مشاهده می‌کنیم و چقدر هر بزرگی کنار قدرت تو کوچک است و چقدر شگفت انگیز است آنچه از ملکوت تو می‌بینیم و چقدر اینها نسبت به آنچه از سلطنت تو بر ما پنهان است کوچک می‌باشد و چقدر نعمتهای تو در دنیا فراوان است و چه اینها نسبت به نعمتهای آخرت اندک می‌باشد[22].

تمرین برای تفکر

- سوالاتی برای تمرین و تحقیق و پژوهش:

1- منظور از آیات آفاقی و آیات انفسی چه می باشد؟

2- امام صادق علیه السلام درباره آفرینش زمین چه می‌فرماید؟

3- تعداد کهکشانها و قطر کهکشان ما و تعداد ستاره های آن چقدر است؟

4- امام صادق علیه السلام درباره خورشید چه می‌فرمایند؟

5- گریه پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله برای چه بود و به بلال چه فرمودند؟

6- خلاصه داستان حبه عرنی درباره مناجات علی علیه السلام را بنویسید.


[1] . دیوان اشعار حکيم سبزواری، غزل شما ره 42.

[2] . آیه ی 67 سوره ی اسراء.

[3] . آیه ی 17 -21 سوره ی غاشیه 88.

[4] . توجه نمایید به دعای عرفه؛ مفاتیح الجنان، صفحه ی 60 .

[5] . فروغی بسطامی؛ دیوان اشعار، غزل شمارهٔ ۹.

[6] . رجوع کنید: 1 ) روش رئالیسم ، ج 5 ، ص 77 و 76 ؛ 2 ) رساله ی دنیایی که من می شناسم ، ص 53.

[7] . کتاب دین و روان به نقل از روش رئالیزم، ص75 .

[8] . سوره جاثیه، آیه 3.

[9] . سوره ذاریات، آیه 20.

[10] . بحارالانوار، جلد 3، صفحه 121.

[11] . دعای جوشن کبیر.

[12] . جلد 97، بحارالانوار، صفحه 97.

[13] . بحارالانوار، جلد 3، صفحه 103.

[14] . سوره فصلت، آیه 37.

[15] . بحارالانوار، جلد 55، صفحه 175.

[16] . بحارالانوار، جلد 55، صفحه 91.

[17] . پیام قرآن، جلد دوم، صفحه 62 (با نقل از تفاسیر متعدد).

[18] . راه تکامل، جلد 6، صفحه 103.

[19] . پیام قرآن، جلد 2، صفحه 176.

[20] . سوره آل عمران/،آیات 190 تا 194.

[21] . مجمع البیان ذیل آیه مذکور.

[22] . سفینه البحار، جلد 1، صفحه 95 بحارالانوار 41، صفحه 22.

اندیشه اسلامی1- برهان علیت و برهان نظم/ درس ششم

درس 6

برهان علیت و برهان نظم

برهان علیت در اثبات خدا؛

تعریف برهان عِلّی؛

اصل علیت؛

تعریف علت و معلول و ویژگی های آن؛

علت تامه و علت ناقصه و علل مُعِدّه؛

علل اربعه؛

دور و تسلسلل؛

برهان نظم؛

- علّت و معلول:

هرگاه الف و ب ای داشته باشیم و ببینیم الف موجودی است که تحقّق موجود دیگر متوقّف بر آن است، وجود الف را« علت» و وجود ب را« معلول» می گوییم.

علت بر چند دسته تقسیم می شوند؟

1 : علت ناقصه: آنگاه که وجود معلول به نحوی به آن وابسته است .

2 : علت تامّه: آنگاه که وجود دهنده و هستی بخش است. به تعبیر دیگر ، علت تامّه شرط لازم و کافی برای تحقق معلول است ولی علت ناقصه ،فقط شرط لازم است .

مثال: وجود حرارت وابسته به وجود آتش است، پس حرارت معلول و آتش علت است.[1]

بنابراین با توجه به ویژگی های فوق برای پیداش عالم، علتی لازم است که فقر وجودی نداشته باشد، یا لاحقۀ نیستی ( موجودی که به نحوی وابستگی به غیر دارد. ) نباشد. با توجه به این که جهان ما و موجودات این جهان سابقه و لاحقه ی نیستی دارند و اجزای آن به هم وابسته هستند، بنابر این جهان معلول خواهد بود، چنان که علی (ع) در خطبه ی 186 نهج البلاغه می فرمایند: هر چیزی غیر از خداوند معلول است .

1) هر شیء با وجود، رابطه دارد و این رابطه از دو حال خارج نیست:

الف: واجب الوجود: شیء به گونه ای است که موجود بودن برای آن ضروری است، طوری که جدا شدن آن از وجود ( موجود نبودن ) قابل تصور نیست. مثال: شکر شیرین است.

ب: ممکن الوجود: رابطه ی شیء با وجود رابطه ی امکانی است؛ یعنی موجود ذاتی است، نه از وجود إبا دارد نه از عدم. مثال: آب شیرین. در نظر نظر متکلمان و فیلسوفان واجب الوجود همان خداوند است و موجودات دیگر ممکن الوجود هستند. )

2) اصل علیّت: مفاد اصل علیّت آن است که هر موجود ممکنی نیازمند علت است. مثال: آب شیرین برای شیرین شدن به موجودی به مانند شکر نیازمند است. ( آب شیرین معلول و شکر علت است.)

تعریف دیگری از واجب الوجود: ( وجود غیر وابسته ) و ممکن الوجود: ( وجود وابسته)

4) تسلسل: سلسله ی علت ها و معلول ها که تا بی نهایت پیش رود .

5) امتناع تسلسل: سلسله ی علت ها و معلول ها داشته باشیم که تا بی نهایت پیش رود، هیچ وقت به علت نخستین ختم نشود. مثال: الف علت ب و ب علت ج و ج علت س و ...

6) دور: اگریک شیء با چند وابسته علت خودش شود.

7) دور صریح، دور مضمَر:

آیا تسلسل و دور در سلسله علل تا بی نهایت صحیح است؟

ج: خیر. تسلسل علل تا بی نهایت محال است. بدیهی است وجود وابسته، بدون وجود مستقل تحقق نخواهد یافت پس ناگزیر باید ورای این سلسله ی وابستگی ها وجود مستقلی باشد که همگی آن ها در پرتو آن،تحقق یابند. زیرا مجموع بی نهایت محتاج و وابسته هرگز غیر محتاج و غنی نخواهد شد. ( طباطبایی ) و اما دور: دور به معنای این است، معلول علت خودش باشد. در اینجا به عنوان مثال می توان گفت آیا جهان می تواند علت خودش باشد.

دور نیز مستلزم آن است که موجود بر خود مقدم باشد و لازمه ی آن اجتماع متناقضین است. ( یعنی موجود چون علت خود است باید سابق برخود نیز باشد. و چون معلول است باید سابق بر خود نباشد . ) اجتماع تناقض محال است . بنابراین نمی توان فرض کرد که جهان خود علت خود است چون دور، محال است ، بلکه محتاج علتی خارج از خود است .

در این زمینه قرآن می فرماید:

أَمْ خُلِقُوا مِنْ غَيْرِ شَيْ‌ءٍ أَمْ هُمُ الْخالِقُونَ «طور / 35»

آيا از هيچ آفريده شده‌اند يا خود آفريدگار خويشند؟!

خلاصه برهان امکان و وجوب

خلاصه ی برهان امکان و وجوب ( برهان علّی ) چنین است:

1 : موجوداتی در جهان وجود دارند .

2 : موجود به حکم عقل یا واجب است یا ممکن .

3 : ممکن در وجود خود نیازمند به علت است .

4 : سلسله ی علل ممکنات باید به واجب منتهی شود ، زیرا تسلسل و دور محال است .

برهان نظم

از مباحث گذشته روشن شد که نظم خاصی در همه موجودات جهان به چشم می‌خورد و تصور نمی‌شود هیچ عاقلی در وجود نظمی که در موجودات گوناگون برپاست تردید کند. از کوچکترین موجود مادی جهان (اتم) تا بزرگترین کهکشانها و سحابی ها در همه جا و بر همه چیز نظامی حساب شده و دقیق فرمان می‌راند، از انسان تا جانوران و از گیاهان تا جمادات و از موجودات زمین تا آسمانها همه و همه بر اساس هدفی خاص بوجود آمده و یک رشته قوانین دقیق بر همه آنها حکومت می‌کند. روشن است که اگر نظم بر جهان حکومت نمی‌کرد علم در دنیا یافت نمی‌شد چرا که علوم عبارت از کشف همان نظام و قوانین عمومی است که بر جهان حکمفرماست. اگر جنب و جوش سلولهای بدن انسان و گردش چرخهای جسم بر یک روال و نظام خاصی صورت نمی‌گرفت فیزیولوژی و تشریح و علم طب چگونه پدید می‌آمد؟ و یا اگر گردش سیارات و حرکت کرات بر اساس نظمی دقیق استوار نبود علم نجوم و ستاره شناسی چگونه پدید می‌آمد؟ و یا اگر نظم دقیق نبود منجمین چگونه می‌توانستند خوف و کسوف را پیشی بینی کنند؟ و چگونه تقویم همیشگی برای طلوع و غروب خورشید می‌نوشتند؟ و در اثر همین نظم که بر جهان حاکم است دانشمندان با استفاده از محاسبات ریاضی و فیزیکی سفینه ای را بدون سرنشین برای سفری طولانی به کرات بالا می‌فرستند. در نتیجه علم تبیین همان نظام است که در هر رشته ای وجود دارد و رابطه نظم و علم از بدیهیات است. قرآن مجید در آیات فراوانی برای مساله خداشناسی روی برهان نظم تکیه کرده که به مواردی از آنها قبلا اشاره کردیم یعنی از نظر قرآن بهترین و روشنترین راه برای شناخت خداوند مطالعه نظام آفرینش و آثار هستی است.

1) ساختار مشترک برهان نظم ( استدلال قیاسی ):

در جهان پدیده های منظم وجود دارند ، هر نظمی بر اساس بداهت عقلی ناظم با شعور دارد ، پس جهان به عنوان مجموعه ی منظم ناظمی با شعور دارد.

2 ) تعریف مجموعه ی منظم: قبل از آنکه از مجموعه ی منظم تعریفی بدست آوریم، باید از خود پرسید، یک چیز یا یک دستگاه باید چه ویژگیهایی داشته باشد تا آن را منظم بنامیم:

1 : دارای اجزاء باشد.

2 : اجزاء برای تأمین یک هدف با همدیگر همکاری داشته باشند.

3 : همه ی اجزاء کار خود را به درستی انجام دهند. با وجود سه شرط قبلی یک دستگاه به وجود می آید. با توجه به نکات فوق می توان به شکل زیر مجموعه ی منظم را تعریف کرد: مجموعه ای است که از همکاری و هماهنگی کلیه اجزای آن، یک یا چند هدف تأمین شود.

- ویژگی های نظم آفرین:

حال که، با ویژگی های مجموعه ی منظم آشنا شدیم، سئوالاتی پیش می آید، اولاً چگونه از میان این همه اشیاء مختلف در جهان، تنها اشیاء خاصی دریک مجموعه گرد هم آمده اند! ثانیاً، چرا از میان حالات مختلفی که هر یک از آنها می توانست به خود بگیرد (از نظر جنس، شکل، اندازه، مکان و زمان) تنها حالت خاصی از آنها در مجموعه فراهم آمده است!

سئوال: از دقت در ویژگی های مجموعه ی منظم ، عقل برای نظم آفرین، چه ویژگی ها یا صفاتی را نسبت می دهد؟

ج: ابتدا پدید آورنده مجموعه ی منظم باید علم و هدف داشته باشد و برای رسیدن به آن هدف اندیشیده است. سپس بر اساس طرح و نقشه ی خود از میان اشیاء بیشمار، اشیاء خاصی را برگزیده و از میان حالات گوناگون آنها، حالت خاصی از آن ها را انتخاب کرده است.

- برهان نظم و چند سؤال:

سئوال: آیا شما می توانید بپذیرید که یک کودک بی سواد مدتی با ماشین تحریر بازی بکند، و سرانجام یک مقاله ی علمی درباره ی موضوعی پدید آید؟

سئوال: آیا در اثر انفجار یک معدن ، امکان دارد فلزات خالص پس از انفجار به صورت بسته بندی در اندازه های معین بوجود بیایند؟

سئوال: آیا شما می توانید بپذیرید سروده های سعدی و حافظ تصادفی سروده شده اند؟

اثر همواره نشان دهنده ی ویژگی های مؤثر است.

- پس از تفکر، درباره ی سئوالات بالا، به این نتیجه می رسیم:

هر اثری نشان دهنده ی خصوصیات مؤثر خویش است، هر نظمی نیز نشانه ی ناظم با شعور خویش است.

سئوال: وقتی که، یک مقاله ی چند صفحه ای هرگز نمی تواند بدون دخالت شعور و آگاهی بوجود آید، چگونه عقل سلیم می تواند جهان را بدون ناظم آگاه بداند؟

- مقایسه ی سازه های طبیعی با ساخته های بشر:

سئوال: نیاز به ناظم با شعور برای جهان آفرینش در چه شرایطی آشکار تر می شود؟

1 : قابل مقایسه نبودن نظم جهان با نظم ساخته های بشر

2 : بیشتر اختراعات بشر از طبیعت الهام گرفته است.

سئوال: آیا فرضیه تکامل می تواند نتایج برهان نظم را ابطال نماید ؟ در صورت منفی بودن دو دلیل بیان کنید.

سئوال : نظم موجود در جهان چه نوع نظمی است؟

- تقریر ها ی برهان نظم:

1: برهان هدف مندی که بر هدف مندی موجودات منظم تأکید می کند و نهایتاً آن ها را نیازمند ناظم با شعور معرفی می کند. سوره ی انعام آیه ی 99 ( اوست کسی که از آسمان آبی فرود آورد پس بوسیله ی آن از هر گونه، گیاهی در آوردیم . . . قطعاً در اینها برای مؤمنان نشانه هایی است.)

برهان نظم در مواد جزئی

2: برهان نظم در موارد جزئی: این نوع براهین ما را به بررسی اجزاء جهان دعوت می کند تا از روابط بسیار دقیق در ساختمان یک شیء پی به ناظم آن ببریم.

منابع اسلامی بر این نوع هدفمندی تأکید دارند . (... برای مؤمنان نشانه هایی است) قرآن و علی ( ع ) به موجوداتی نظیر طاووس ، مورچه اشارت دارند . خطبه ی 64

- اساس برهان نظم:

این برهان بر دو پایه اصلی (صغری و کبری) و یک نتیجه قرار گرفته است: 1 جهان هستی بر اساس یک نظام دقیق و حساب شده ای آفریده شده و بر هر ذره ای از موجودات یک سلسله قوانین تغییر ناپذیری حکومت می‌کند.

2 هر جا نظم و تدبیر حساب شده ای هست ممکن نیست زاییده رویدادهای تصادفی باشد و حتما باید از علم و قدرتی سرچشمه گرفته شده باشد.

نتیجه: نظم و تدبیر جهان آفرینش گواه این است که صانعی توانا و سازنده ای دانا با محاسباتی دقیق نقشه آن را طرح و سپس کاخ عظیم عالم هستی را بر پایه آن بنا نهاده است.

- پدیده نشانگر پدیدآورنده:

اگر وجود اتومبیل گواه سازنده آن و کتاب شاهنامه حاکی از سراینده آن است و اگر وجود ساختمانی گواه سازنده آن است این نظام بزرگ و این خلقت عظیم جهان آفرینش نشانه بزرگی بر وجود حکیمی دانا و مقتدر یعنی خداوند متعال است.

برای ساختن یک قمر مصنوعی صدها دانشمند مدتها تلاش می‌کنند و سپس با محاسبات دقیق ریاضی آن را به فضا پرتاب کرده و به حرکت در می‌آورند آیا وجود میلیونها کهکشان که هر کدام دارای میلیونها منظومه شمسی که هر کدام دارای میلیونها کره و ستاره است و همگی در فضا بدون کوچکترین انحراف و تصادم با نظمی دقیق حرکت می‌کنند دلیل بر وجود خدای قادر متعال نیست؟!

مباحثه نیوتن با دانشمند مادی

نیوتن منجم و ریاضی دان مشهور به یک مکانیک ماهر دستور داد که ماکت کوچکی از منظومه شمسی بسازد سیارات این منظومه توپهای کوچکی بودند که با تسمه به یکدیگر پیوسته بودند و برای آن هندل کوچکی قرار داده که با حرکت آن تمام توپها به طرز بسیار جالبی در مدار خود حرکت می‌کردند و دور هسته مرکزی به گردش در می‌آمدند. یک روز نیوتن کنار میز مطالعه خود نشسته بود و این ماکت هم در مقابلش قرار داشت در این هنگام دوتس او که یک دانشمند ماتریالیست بود وارد شد هنگامیکه چشمش به آن ماکت زیبا افتاد تعجب کرد و زمانیکه نیوتن هندل ماکت را حرکت داد و آن سیارات با سبکی جالب به دور هسته مرکزی حرکت کرد تعجب آن دانشمند بیشتر شد و فریاد زد: وه! چه چیز جالبی چه کسی این را ساخته است؟! نیوتن جواب داد هیچکس، خودش تصادفا بوجود آمده است. دانشمند مادی گفت آقای نیوتن فکر کردید من احمقم چگونه ممکن است این ماکت با این سبک جالب خودش تصادفا بوجود آمده باشد نه تنها سازنده دارد بلکه سازنده اش نابغه بوده است، اینجا بود که نیوتن به آرامی برخاست و دست روی شانه آن مادی گذاشت و گفت دوست من آنچه شما می‌بینید جز یک ماکت کوچک نیست که از روی سیستم واقعی عظیم منظومه شمسی ساخته شده است با این حال شما حاضر نیستید بپذیرید که تصادفا و خودبخود بوجود آمده باشد پس چگونه اعتقاد دارید خود «منظومه شمسی با همه وسعت و پیچیدگی که دارد آفریننده ای عاقل و قادر نداشته و بدون سازنده است اینجا بود که دانشمند مادی شرمنده شد و جوابی برای گفتن نداشت آری این همان برهان نظم برای وجود آفریدگار قادر و تواناست[2].

برهان وزیر موحد برای پادشاه منکر

پادشاهی منکر خدا وزیری موحد داشت هر چه وزیر برایش استدلال توحید و خدا شناسی می‌کرد اثری نداشت تا اینکه بدون اطلاع پادشاه دستور داد در مکانی خوش آب و هوا قصری با شکوه و جالب ساختند و انواع و اقسام درختان میوه و گلهای مختلف در آن قرار دادند روزی پادشاه را به بازدید قصر دعوت نمود، پادشاه بسیار خوشش آمد و پرسید مهندس و بناهای این قصر چه کسانی هستند؟ وزیر گفت: پادشاها! این قصر هیچ مهندسی و سازنده ای ندارد ما ناگاه دیدیم این قصر اینجا پیدا شده است پادشاه گفت مرا مسخره می‌کنی مگر ممکن است چیزی در عالم خودش بوجود بیاید؟ وزیر گفت اگر ممکن نیست این قصر کوچک بدون سازنده باشد چگونه ممکن است این جهان بزرگ با همه عظمتش از آسمان و زمین و دریاها و آن همه موجوداتی که در آنهاست بدون آفریدگار باشد پادشاه متنبه شد و بر وزیر آفرین گفت و خداشناس گردید.

سنت نظم در آفرينش:

آفرينش براساس نظم استوار است و در دستگاه خلقت، هر پديده اي جاي خاصي دارد و مأموريت و كار ويژه اي به عهده دارد. كرات آسماني در مدار معيّني حركت مي كنند، فصول سال و گذشت شب و روز نظم خاصي دارد و خلقت اشيا از اندازه، حدّ و ميزان خاصي برخوردار است. خداي تعالي در این زمینه مي فرمايد:

«إِنَّا كُلَّ شَيْ‏ءٍ خَلَقْناهُ بِقَدَرٍ»[3]

ما هر چيزي را به اندازه ( از روي مقدار و حساب) آفريديم.

حكمت خداوندي در هر چيز تجلّي يافته و موجودات عالم نيز روي حساب و نظم دقيق و نيز براساس هدف معيّني قدم به عرصه هستي نهاده اند.

جهان چون خط و خال و چشم و ابروست كه هر چيزي بجاي خويش نيكوست

اگر یک ذره را برگیری از جای فرو ریزد همه عالم سراپای[4]

نظم شگفت انگیز و محيرالعقولي كه در همه مخلوقات، حركت سياّره ها و ستارگان، گياهان، موجودات دريايي و صحرايي، بدن انسان، گردش خون و... وجود دارد، همه و همه معلول تدبير خداوند حكيم، مدبّرو تواناست.

خداي توانا و حكيمي كه نظم را در دستگاه پهناور و عظيم خلقت قرار داده است، همين نظم را در زندگي انسانها و روابط اجتماعي آنان مي پسندد. از اين رو، شايسته است كه انسان در زندگي فردي و اجتماعي خويش، نظم و ترتيب و تدبير در امور را مراعات كند؛ زيرا به گفته روانشاسان:

«احتياج به نظم و ترتيب، جزء احتياجات اساسي رواني محسوب مي گردد، رنگ و شكل خاصي به زندگي مي دهد، افراد ميل دارند زندگي فردي و جمعي خود را تحت نظم و قاعده مشخصي در آورند.»[5]

نگاهي گذرا به حجم زياد كتابهاي قوانين و مقررات و بودجه هاي هنگفتي كه صرف قانونگذاري و تنظيم آنها مي شود و اهميتي كه همه ملل جهان به آنها مي دهند ضرورت و لزوم نظم فردي و اجتماعي را در زندگي بشر آشكار مي سازد.

اسلام نيز به عنوان دين جهاني و كامل به نظم و برنامه ريزي در زندگي اهميت فراوان داده و به پيروان خويش سفارش كرده كه تمام كارهاي خود را طبق قانون و به صورت منظم انجام دهند و از بي برنامگي بپرهيزند. چرا كه تمام احكام اسلامي؛ واجبات، مستحبات، محرّمات، مكروهات و... در اين راستا و در جهت برنامه دقيق و منظم دادن به مسلمانان قرار داده شده كه آنان را تحت نظم خاصّي در آورد.

در دنياي كنوني نيز حركت قطارها، هواپيماها، ساعات كار ادارات و كارخانجات و... روي نظم خاصي و با دقيقه و ثانيه سنجيده مي شود و با ورود كامپيوتر در عرصه زندگي نظم و ترتيب دقيقتر و بهتر صورت مي گيرد و مي توان گفت امروزه منظّم زندگي كردن جزء ضروريات زندگي بشر شده و مورد پسند عقل و دين است و اگر بخواهيم خود را از دايره نظم كه امروزه همه جامعه ها را تا حدّ زيادي فرا گرفته و احاطه كرده، خارج كنيم، با مشكلات زيادي رو به رو مي شويم.

لذا بخش عظيمي از دستورات و سفارشات قرآن كريم و روایات معصومین علیهم السلام در راستاي تنظيم انديشه و اعمال انسان پرداخته شده است. اميرمؤمنان ـ عليه السلام ـ مي فرمايد:

«الا انّ فيه علم ما يأتي و الحديث عن الماضي و دواء دائكم و نظم ما بينكم»[6]

آگاه باشيد كه آگاهي از آينده، خبر از گذشته، داروي درد (ناداني و گمراهي) و نظم و ترتيب زندگي روزمرّه شما در قرآن (آمده) است.

بيان قرآن كريم را درباره نظم مي توان به دو بخش تقسيم كرد:

الف ـ نظم در تكوين:

قرآن در اين بخش، نظم حاكم بر جهان آفرينش را تشريح كرده و به انسانها سفارش مي كند كه درباره آن بينديشند. تا به طرّاح زبردست آن(خداي تعالي) پي ببرند و در اين راستا، گاه از فرود آمدن باران و رويش گياهان ياد مي كند و گاهي از عظمت آسمان، كوهها و درياها سخن مي گويد. زماني شگفتيهاي آفرينش موجودات و از جمله انسان را تذكر مي دهد و در بسياري از مواقع نيز آمد و شد شب و روز، فراواني پديده هاي هستي و بي شماري نعمتهاي الهي را در لا به لاي آيات بيان مي كند و انسان را به تفكر در نظم شگفت آور آن وا مي دارد. به عنوان نمونه مي فرمايد:

«إِنَّ فِي خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّيْلِ وَ النَّهارِ لآياتٍ لِأُولِي الْأَلْبابِ»[7]

همانا در آفرينش آسمانها و زمين و آمد و شد و شب و روز، نشانه هايي براي خردمندان است.

ب ـ نظم در تشريع:

همه آياتي كه درباره قوانين و مقررات الهي نازل شده، برقرار كننده نظم و برنامه در زندگي فردي و اجتماعي مسلمانان است. با اين بيان، قرآن همواره پيروان خويش را به داشتن يك برنامه صحيح و منظّم دعوت مي كند و خواستار آن است كه مسلمانان در زندگي به اصول و مقررات الهي پاي بند بوده، طبق برنامه اي كه خدا براي آنان تنظيم كرده، زندگي كنند و هيچ گاه از حدود الهي گام فراتر ننهند. چرا كه: «مَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ»[8]

آنان كه از حدود الهي تجاوز كنند، همانان ستمكارانند.

از اين رو، مي توان گفت يكي از اهداف مهمّ پيامبران الهي، تنظيم برنامه زندگي انسانها در تمام ابعاد آن بوده و در صدد بودند تا جامعه طبق برنامه تنظيمي از جانب پروردگار به زندگي خويش ادامه دهد و از آن تخطّي نكند.

به عنوان مثال قرآن براي انجام عبادتهاي اسلامي وقت و برنامه اي تنظيم كرده، تا همه مسلمانان در آن وقت معين به عبادت بپردازند. چنان كه براي روزه گرفتن، ماه مبارك رمضان را معلوم كرده و ابتداء و انتهاي روزه هر روز را معلوم كرده است و مي فرمايد:

«... كُلُوا وَ اشْرَبُوا حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَكُمُ الْخَيْطُ الْأَبْيَضُ مِنَ الْخَيْطِ الْأَسْوَدِ مِنَ الْفَجْرِ ثُمَّ أَتِمُّوا الصِّيامَ إِلَى اللَّيْلِ »[9]

بخوريد و بياشاميد تا رشته روشن صبحدم در تاريكي شب آشكار شود و روزه را به شب برسانيد.

و در جاي ديگر افرادي را كه در امور اجتماعي خود، منظم و هماهنگ و با اجازه رهبري عمل مي كنند، در زمره مؤمنان قرار داده و آنان را چنين مي ستايد:

«إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ إِذا كانُوا مَعَهُ عَلى أَمْرٍ جامِعٍ لَمْ يَذْهَبُوا حَتَّى يَسْتَأْذِنُوهُ»[10]

مؤمنان كساني هستند كه به خدا و پيامبرش ايمان آورده اند و چون با پيامبر در كاري همگاني باشند، تا از او رخصت نطلبيده اند نبايد بروند.

در آيه اي ديگر نيز، رزمندگان راهش را كه منظم، محكم و استوار وارد پيكار مي شوند، مورد محبت خود قرارداده، مي فرمايد:

«إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الَّذِينَ يُقاتِلُونَ فِي سَبِيلِهِ صَفًّا كَأَنَّهُمْ بُنْيانٌ مَرْصُوصٌ»[11]

خداوند دوست دارد كساني را كه در راه او در صفي، همانند ديواري كه اجزايش را با سرب به هم پيوند داده باشند، مي جنگند.

- نظم در روايات:

نظم و انضباط در روايات اسلامي نيز مورد تأكيد قرار گرفته است. به عنوان نمونه، اميرمؤمنان ـ عليه السلام ـ كه بارها نتايج زيانبار بي نظمي و تشتّت را در فكر و عمل مسلمانان ديده بود، در بستر شهادت و در آخرين پيامش، فرزندان خود و مسلمانان را به تقواي الهي و نظم در كارها فراخوانده، و مي فرمايد:

«اوصيكما و جميع اهلي و ولدي و من بلغه كتابي بتقوي الله و نظم امركم»[12]

شما را (اي حسن و حسين) و همه خانواده و فرزندانم و هر كس را كه نوشته من به او مي رسد، به تقواي الهي و نظم در كارهايتان سفارش مي كنم.

- خلاصه و نتیجه بحث

بنابراین مجموعه کل آفرینش از:

1 . کهکشانها، منظومه‌ها و کرات

2 . انسان با تمام رموزی که در خلقتش بکار رفته

3 . اتمها، ملکولها و سلولها

4 . جهان حیوانات با انواع بی شمار آنها

5 . جهان گیاهان با خواص و ترکیبات آنها

6 . اقیانوسها، دریاها با عجایب موجود در آنها

7 . نظام ها و قوانین دقیق که در کل جهان آفرینش هست .....

و آنچه در جهان هستی عقل و علم بشر هنوز به آن نرسیده است، همگی دلالت بر خداوندی دانا و توانا و حکیمی قادر و متعال خواهند داشت.

تمرین و تفکر و پژوهش

1. تعریف برهان نظم و ضرورت آن را بنویسید.

2. چگونه علم زائیده نظم جهان است؟

3. اساس برهان نظم چیست؟

4. خلاصه ای از مباحثه نیوتن با دانشمند مادی را بین کنید؟

5. برهان وزیر موحد برای پادشاه منکر چه بود؟

6. انواع تقریر های مختلف برهان نظم را با ذکر مثال بنویسید.


[1] . نهایه الحکمه صفحه ی 138 الی 140.

[2] . (هستی بخش)، صفحه 149، شهید هاشمی نژاد.

[3] . سوره قمر، آيه 49.

[4] . شیخ محمود شبستری، گلشن راز، بخش 50.

[5] . مقدمه روانشناسي، شريعتمداري، ص 149.

[6] . نهج البلاغه، فيض، خطبه 157.

[7] . آل عمران، آيه 190.

[8] . بقره، آيه 229.

[9] . بقره، آيه 187.

[10] . نور، آيه 62.

[11] . صف، آيه 4.

[12] . نهج البلاغه، فيض، نامه 47، ص 977.

اندیشه اسلامی1- درس هشتم/ عدل الهی

درس 8

عدل الهی

بررسی صفات ثبوتی خداوند؛

تعریف عدل و ظلم؛

تعریف عدل الهی؛

دلایل عدل الهی؛

اقسام عدل الهی؛

مقدمه

عدل؛ از اصول اعتقادی اسلام و از صفات خداوند متعال است. عدل یکی از صفات جمالیه خداوند متعال است. مساله عدل الهی از یک سو با اصل ایمان به خدا ارتباط دارد و از سوی دیگر با مساله معاد، و از سویی با مساله نبوت و امامت و از طرفی با مساله فلسفه احکام، پاداش و جزا، جبر و تفویض مربوط می‌شود از این جهت اعتقاد به اصل عدالت یا نفی آن «می تواند چهره تمام معارف و اعتقادات دینی را دگرگون سازد، اضافه بر این بازتاب عدل الهی در مساله عدالت اجتماعی و عدالت اخلاقی و مسائل تربیتی نیز قابل انکار نیست به خاطر این ویژگی هاست که در بین صفات خداوند عدل از اصول اعتقادی شمرده شده است.

تاریخچه مساله عدل

طایفه ای از اهل سنت که اشعری نامیده می‌شوند به اصل عدل معتقد نیستند. البته اینها منکر عدالت خداوند نیستند ولی می‌گویند از این نظر که خداوند مالک جهان هستی است، اختیار دارد هر کاری بکند؛ حتی نیکوکاران را مجازات کرده و بدکاران را پاداش دهد، و عین عدالت است. اعتقاد این گروه این است، یعنی حسن و قبح در افعال خداوند راه ندارد و هر چه انجام دهد حسن و نیکو است. رئیس این طایقه ابوالحسن اشعری از نوادگان ابوموسی اشعری است. انگیزه اصلی پیدایش این عقیده از یک سو گرفتاری آنها در چنگال مساله جبر بود. زیرا اشاعره از طرفداران سر سخت جبر، و اختیار نداشتن بندگان در افعال خود بودند آنها می‌گویند انسان محکوم سرنوشت و اراده خداوند است و هر چه انجام دهد از قبل خواست خداوند بوده است، از طرف دیگر آنها در برابر این سوال قرار می‌گرفتند که چگونه انسانی که در کارهایش مجبور است عذاب می‌شود و چگونه با عدالت خداوند سازگار است. لذا ناچار شدند عدل الهی را انکار کرده و بگویند: خداوند هر کاری بکند عین عدالت است. در حالی که شیعه با الهام از قرآن و کلمات معصومین علیهم السلام عدالت خداوند را یکی از اصول اعتقادی اسلام معرفی نموده و می‌گوید اعتقاد به عدل از اصول دین است. لذا شیعه معتقد است که حسن و قبح عقلی الهی وجود دارد و مسلک جبریون را رد می‌کند.

امیر المومنین علیه السلام در عبارت فشرده و پر محتوایی توحید و عدل را در کنار هم قرار داده و می‌فرمایند: التوحید ان لاتتوهمه و العدل ان لاتتهمه؛ یعنی، توحید آنست که او را در وهم و اندیشه خویش نیاوری (زیرا هر چه در وهم آید محدود است) و عدل آن است که او را متهم نسازی (یعنی؛ اعمال قبیحی که از تو سر زده به او نسبت ندهی)[1].

دلائل عدل الهی

دلیل عقلی: ظلم قبیح است و خداوند حکیم هرگز کار قبیح انجام نمی‌دهد، زیرا عوامل ظلم چند چیز است و خداوند منزه از آنهاست؛ که در ادامه به شرح آنها می پردازیم.

- عوامل و ریشه های ظلم:

1 نیاز: کسی ظلم می‌کند که برای رسیدن به اموری نیازمند باشد و از راه ظلم بتواند به آنها برسد.

2 جهل و نادانی: کسی ظلم می‌کند که زشتی و قبیح بودن ظلم را نداند.

3 رزائل اخلاقی: کسی ظلم می‌کند که در وجودش کینه، عداوت، حسد، خودخواهی و هواپرستی باشد.

4 عجز و ناتوانی: کسی ظلم می‌کند که از دفع ضرر و خطر از خودش عاجز است و برای رسیدن به هدف راهی جز ظلم ندارد.

هر ظلمی در عالم واقع می‌شود در اثر یکی از این عوامل است و اگر این عوامل نبود هیچ ظلم و ستمی در هیچ کجا واقع نمی‌شد و هیچ یک از عوامل مذکور به ساحت قدس پروردگار راه ندارد زیرا خداوند:

الف غنی و بی نیاز مطلق است.

ب علمش نامحدود و بی پایان است.

ج تمام صفات کمال را دارا است و از تمام عیوب و نواقص پاک و مبری است.

د دارای قدرت نامتناهی و بی حد می‌باشد پس او عادل است.

در دعای چهل و پنجم صحیفه سجادیه چنین آمده است: و عفوک تفضل و عقوبتک عدل خدایا عفو تو تفضل است و مجازات تو عین عدالت می‌باشد.

و از ائمه معصومین علیهم السلام نقل شده که در پایان نماز شب این دعا خوانده شود:

و قد علمت یا الهی انه لیس فی نقمتک عجله و لا فی حکمک ظلم و انما یعجل من یخاف الفوت و انما یحتاج الی ظلم الضعیف و قد تعالیت یا الهی عن ذلک علوا کبیرا؛

«خدای من، من می‌دانم که در مجازات تو عجله نیست و در حکم تو ظلمی وجود ندارد کسی عجله می‌کند که می‌ترسد فرصت از دست برود و کسی ظلم می‌کند که ضعیف و ناتوان است و تو ای خدای من از اینها برتر و بالاتری»[2].

معنای عدالت خداوند

غیر از معنای مشهوری که برای عدل هست (خداوند عادل است و به کسی ظلم نمی‌کند) معنای وسیعتری هم وجود دارد:

1. عدل در خداوند یعنی دوری آفریدگار از انجام هر عملی که بر خلاف مصلحت و حکمت است.

2. عدل یعنی: همه انسانها در پیشگاه خداوند از هر جهت یکسان و برابرند و هیچ انسانی نزد او بر دیگری برتری ندارد مگر کسی که با تقوا و اعمال نیک خود را از فساد و تباهی دور بدارد. ان اکرمک عند الله اتقیکم ان الله علیم خبیر(سوره حجرات، آیه 14). همانا گرامی ترین شما نزد خداوند کسی است که پرهیزکارتر باشد به درستی که خداوند دانای خبیر است.

3. قضاوت و پاداش به حق: یعنی خداوند هیچ عملی را هر چند خیلی ناچیز و کوچک باشد از هیچ کس ضایع نکره و بی اجر و پاداش نیم گذارد و بدون تبعیض به هر کس جزای عملش را خواهد داد. فمن یعمل مثقال ذره خیره یره و من یعمل مثقال ذره شرا یره؛( سوره زلزال، آیه 7). پس هر کس ذره ای کار خوب انجام دهد آن را خواهد دید و هر کس ذره ای کار بد کند آن را نیز خواهد دید.

4. قرار دادن هر چیز در محل خودش: عادل کسی است که هر چیزی را در جای خود قرار می‌دهد[3].

خداوند هر پدیده و مخلوقی را در جای خود آفریده و مواد ترکیبی هر موجودی را به اندازه لازم آن معین کرده است و تعادل و تناسب در تمام پدیده های جهان آفرینش وجود دارد و انبتنا فیها من کل شیء موزون؛( سوره حجر، آیه 19). و رویاندیم در روی زمین از هر چیزی به اندازه و حساب شده.

جهان چون زلف و خط و خال و ابروست / که هر چیزی به جای خویش نیکوست[4]

5 عمل بر مبنای هدف: یعنی تمام آفرینش در جهان هستی بر مبنای هدف است و در ایجاد همه عالم اسرار و دلائلی نهفته است و هیچ چیز بیهوده و عبث نیست. افحبستم انما خلقانکم عبثا و انکم الینا لا ترجعون؛( سوره مومنون، آیه 117).آیا گمان کردید ما شما را عبث و بیهوده آفریدیم و شما به سوی ما بازگشت نمی‌کنید.

اعتقاد و یقین به عدل با معانی مذکورش و پیاده کردن هر یک از معانی را در خویشتن آثار اخلاقی فوق العاده ای دارد) عادل عدالت خواه است).

اقسام عدل الهی

اقسام عدل؛ عدل تکوینی، عدل تشریعی و عدل جزائی است.

عدل الهي به اقسام كلي زير تقسيم می شود:

1. عدل تكويني؛ (تکوین یعنی در مقام آفرینش) یعنی خداوند به هر موجودي به اندازه شايستگي هاي او از مواهب و نعمت ها عطا مي كند. به بيان ديگر خداوند متعال به هر يك از بندگان خويش به اندازه ظرفيت وجودي و به قدر قابليتشان از كمالات بهرمند مي سازد. در روایات آمده است که جهان بر عدالت استوار شده است، که این معنا به عدالت تکوینی اشاره دارد.[5]

2. عدل تشريعي؛ یعنی خداوند از يك سو در وضع تكاليف و قوانيني كه سعادت انسان در گرو آن است فروگذاري نمي كند و از سوي ديگر هيچ انساني را به عملي كه بيش از حد طاقت و استطاعت اوست مكلف نمي سازد.( قبح تکلیف مالا یطاق ) پس شریعت الهی به هر دو معنا عادلانه است.

وَ لَا نُکلَِّفُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا وَ لَدَیْنَا کِتَابٌ یَنطِقُ بِالحَْقّ‏ِ وَ هُمْ لَا یُظْلَمُون‏؛[6]

و ما هیچ کس را جز به اندازه تواناییش تکلیف نمى‏کنیم و نزد ما کتابى است که (تمام اعمال بندگان را ثبت کرده و) بحق سخن مى‏گوید و به آنان هیچ ستمى نمى‏شود

3. عدل جزائي؛ یعنی اینکه خداوند در مقام پاداش و كيفر بندگان خود جزاي هر انساني را متناسب با اعمالش مقرر مي كند. در برابر کار نیک پاداش می دهد و در برابر کار بد مجازات می کند و انسانی که هیچ تکلیفی ندارد را مجازاتش نمی کند. بخشی از پاداش و کیفر در دنیا و برخی در آخرت اعمال می شود. لذا با توجه به حقیقت مجازات اخروی و رابطه تکوینی آن با اعمال عدل جزایی به عدل تکوینی بر می گردد.

وَ نَضَعُ الْمَوَازِینَ الْقِسْطَ لِیَوْمِ الْقِیَمَةِ فَلَا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَیًْا؛[7]

ما ترازوهاى عدل را در روز قیامت برپا مى‏کنیم پس به هیچ کس کمترین ستمى نمى‏شود

أَمْ نجَْعَلُ الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ کاَلْمُفْسِدِینَ فىِ الْأَرْضِ أَمْ نجَْعَلُ الْمُتَّقِینَ کاَلْفُجَّار؛[8] آیا کسانى را که ایمان آورده و کارهاى شایسته انجام داده‏اند همچون مفسدان در زمین قرار مى‏دهیم، یا پرهیزگاران را همچون فاجران؟

مَّنِ اهْتَدَى‏ فَإِنَّمَا یهَْتَدِى لِنَفْسِهِ وَ مَن ضَلَّ فَإِنَّمَا یَضِلُّ عَلَیهَْا وَ لَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى‏ وَ مَا کُنَّا مُعَذِّبِینَ حَتىَ‏ نَبْعَثَ رَسُولا

هر کس هدایت شود، براى خود هدایت یافته و آن کس که گمراه گردد، به زیان خود گمراه شده است و هیچ کس بار گناه دیگرى را به دوش نمى‏کشد و ما هرگز (قومى را) مجازات نخواهیم کرد، مگر آنکه پیامبرى مبعوث کرده باشیم (تا وظایفشان را بیان کند.[9]

تمرین و تفکر و پژوهش:

1- چرا عدل از اصول اعتقادی شمرده می‌شود؟

2 - دلیل عقلی عدل خداوند چیست؟

3 - عوامل و ریشه های ظلم چیست؟

4 - بطور فشرده معانی عدالت را بیان کنید.

5- اقسام عدل الهی را بنویسید و هر یک را تعریف نمایید.

منابع و مآخذ:

در بحث عدل از این کتابها استفاده و اقتباس شده است:

- اصول کافی؛

- نهج البلاغه؛

- پیام قرآن؛

- تفسیر نمونه؛

- اصول عقاید، آقایان: محمدی ری شهری، محمد یزدی، محسن قرائتی، جعفر سبحانی.


[1]. کلمات قصار، نهج البلاغه، حکمت 470.

[2]. مصباح المتهجد شیخ طوسی، صفحه 173، (دعاهای بعد از نماز شب).

[3]. مجمع البحرین، واژه عدل.( العادل الواضع کل شیء موضعه).

[4]. گلشن راز، شیخ محمود شبستری. بخش 50 در جواب سوال از معانی اصطلاحات شاعرانه عارفان.

[5] . میزان الحکمه ، حدیث 11955.

[6] . سوره مؤمنون / 62.

[7] . سوره انبیاء / 47.

[8] . سوره ص / 28.

[9] . سوره إسراء /15.

اندیشه اسلامی1- درس نهم / مسأله شرور

درس 9

مسأله شرور

شرّ و تعریف آن؛

راه حل های مسأله شر؛

آثار و فواید شر؛

فلسفه بلاها و مصائب؛

حوادث ناگوار و مجازات الهی؛

چرایی عمومیت مجازات؛

سنت بلا و امتحان الهی؛

مقدمه

بعد از بحث در اینکه خداوند عادل است و تمام کارهای او بر مبنای حکمت است بعضی مسائل ظاهرا ابهام دارد که باید پاسخ آنها روشن شود یعنی بدانیم چگونه آفات و بلاها، دردها و رنجها، ناکامی ها و شکست ها، نقص ها و کمبودها با عدالت خداوند سازگار است. با کمی دقت روشن می‌شود که این امور همه در مسیر عدل الهی بوده و مخالف عدالت نیست. در برابر سوالات مذکور دو پاسخ عمده وجود دارد: 1- پاسخ کوتاه و اجمالی؛ 2- پاسخ تفصیلی؛

پاسخ اجمالی

وقتی با دلائل عقلی و نقلی ثابت شد که خداوند حکیم و عادل است و تمام آفرینش او از روی هدف و حکمت است و اینکه خداوند هیچگونه نیاز به هیچ کس و هیچ چیز ندارد و از همه چیز آگاه است در نتیجه هیچ کاری بر خلاف حکمت انجام نمی‌دهد و ظلم که زائیده جهل و عجز است درباره ذات مقدس او تصور نمی‌شود پس اگر ما نتوانستیم فلسفه حوادث مذکور را بفهمیم باید اعتراف کنیم که این از محدودیت آگاهی ماست، هر کس خداوند را با صفاتش شناخت این پاسخ برایش کافی و قانع کننده است.

پاسخ تفصیلی (مصائب خود ساخته)

در زندگی مصائب زیادی دامن انسان را می‌گیرد که عامل اصلیش خود اوست عامل بسیاری از ناکامی ها، سستی و تنبلی و ترک تلاش و کوشش است، بسیاری از بیمارها ناشی از شکم پرستی و هوای نفس است، بی نظمی‌ها همیشه عامل بدبختی بوده و اختلاف و پراکندگی همیشه مصیبت زا و بدبختی آفرین است و عجب این است که بسیاری از مردم این روابط علت و معلولی را فراموش کرده و همه را به حساب دستگاه آفرینش می‌گذارند، علاوه بر اینها بسیاری از نقصها و کمبودها، از قبیل ناقص الخلقه بودن (کور، کر و لال، فلج شدن) بعضی از نوزادان در اثر سهل انگاری پدر و مادر و مراعات نکردن دستورات شرع و امور بهداشتی است، گرچه کودک بی تقصیر است ولی این اثر طبیعی ظلم و جهل پدر و مادر است، (خوشبختانه از پیشوایان معصوم علیهم السلام دستوراتی برای جلوگیری از نقصها رسیده، حتی برای خوش استعداد شدن و یا زیبایی نوزاد دستوراتی فرموده اند). طبیعی است اگر والدین این دستورات را مراعات نکنند مسئول نواقص خواهند بودن و هیچ یک از اینها را نمی‌شود به حساب کار خداوند گذاشت بلکه همه اینها مصائب خود ساخته است که انسان برای خودش یا دیگران فراهم ساخته است، قرآن در این رابطه می‌فرماید: ما اصابک من حسنه فمن الله و ما اصابک من سیئه فمن نفسک؛(سوره نساء، آیه 79).آنچه از حسنات (خوبیها و پیروزیها) به تو می‌رسد از ناحیه خداوند است و آنچه از بدیها (ناراحتیها و شکستها) دامنگیر تو می‌شود از ناحیه خود تو است. در جای دیگر می‌فرماید: ظهر الفساد فی البر و البحر بما کسبت ایدی الناس لیذیقهم بعض الذی عملوا لعلهم یرجعون فساد؛( سوره روم، آیه 41). در خشکی و دریا به خاطر کارهایی که مردم انجام می‌دهند آشکار شده خداوند می‌خواهد نتیجه بعضی از اعمال آنها را به آنها بچشاند شاید بازگردند.

- حوادث ناگوار و مجازات الهی:

در احادیث اسلامی نیز به طور گسترده چنین آمده: بخش زیادی از مصائبی که دامنگیر انسانها انسانها می‌شود جنبه مجازات و کیفر گناهان دارد.

در حدیثی از امام رضا علیه السلام رسیده: هر زمان بندگان گناهان تازه ای که قبلا نمی‌کردند انجام دهند، خداوند بلاهای تازه و ناشناخته ای بر آنان مسلط می‌سازد[1].

از امام صادق علیه السلام نقل شده: گاه انسان گناهی می‌کند و از نماز شب محروم می‌گردد تاثیر شوم عمل شر در صاحبش از کارد در گوشت سریعتر است[2].

علی علیه السلام می‌فرمایند: به خدا قسم رفاه و خوشی از ملتی زائل نمی‌گردد مگر به واسطه کردار زشتی که انجام دادند زیرا خداوند به بندگان ستم نمی‌کند[3].

در جای دیگر امیرالمومنین علیه السلام می‌فرمایند: از گناهان اجتناب کنید که تمام بلاها و کبود روزی به واسطه گناه است حتی خراش بدن و زمین خوردن و مصیبت دید، خداوند عزوجل می‌فرماید: هر مصیبتی که به شما می‌رسد نتیجه و اعمال خود شماست[4].

- سوال در مورد عمومیت مجازات:

از نظر قرآن و روایات و شواهد تاریخی بسیاری از مصائب و بلاها جنبه مجازات و کیفر دارد، سوالی که مطرح می‌شود این است که اقوام گرفتار عذاب و مجازات از دو طبقه ظالم و مظلوم، مومن و کافر بودند چرا همه گرفتار عذاب شده و هلاک شدند؟

پاسخ آنکه: از دیدگاه اسلام مصائب و گرفتاریهای مظلومین و یا مومنین به خاطر ترک نمودن نهی از منکر و مبارزه نکردن با فساد و ظالمین است، اتقوا فتنه لا تصبین الذین ظلموا منکم خاصه؛(سوره انفال، آیه 15). بپرهیزید از فتنه اینکه آثارش فقط برای ستمگران نیست بلکه همه را می‌گیرد؟

رسول خدا فرمود: حتما امر به معروف و نهی از منکر کنید و گرنه عذاب خداوند همه شما را فرا می‌گیرد[5].

سوال دیگر اینکه: گاهی ستمگران و گنهکاران را می‌بینیم وضع زندگی دنیوی آنها خیلی خوب است و هیچ گرفتاری و عذابی بر آنها نیست و در مقابل انسانها شایسته و مومنی را گرفتار می‌بینیم.

جواب: از آیات و روایات استفاده می‌شود که نعمتها و مهلتها برای، ستمگران و گنهکاران موجب شدت عذاب آنهاست: و لا یحسبن الذین کفروا انما نملی لهم خیر لانفسهم انما نملی لهم لیزدادو اثما و لهم عذاب مهین؛( سوره آل عمران، آیه 173). هرگز گمان نکنند کسانی که کافر شدند مهلتی که به آنها داده ایم خیر آنهاست ما به آنها مهلت دادیم تا گناهانشان را بیشتر کنند و برای آنها عذابی خوار کننده است.

علی علیه السلام فرمود: زمانیکه دیدی پروردگارت مرتب به تو نعمت می‌دهد و تو معصیت او را می‌کنی پس برحذر باش از او[6].

عن الصادق علیه السلام: اذا اراد الله بعید خیرا فاذنب ذنبا تبعه بنقمه فیذکره الاستغفار و اذا اراد الله بعبد شرا فاذنب ذنبا تبعه بنعمه لینسیه الاستغفار و یتمادی به و هو قال الله عزوجل: (سنستدرجهم من حیث لا یعلمون) بالنعم عند المعاصی هنگامیکه که خداوند خیر و سعادتی برای بنده ای بخواهد اگر گناهی کرد او را به ناراحتی مبتلا می‌کند و استغفار را به یاد او می‌آورد و زمانیکه برای بنده ای (بر اثر طغیانگری او) شری بخواهد اگر گناهی کرد نعمتی به او می‌دهد تا استغفار را فراموش کند و به راه خود ادامه دهد و این همان چیزی است که خداوند فرموده: ما آنها را از آنجا که نمی‌دانند تدریجا به سوی عذاب می‌بریم به اینگونه که هنگام معصیت به آنها نعمت می‌دهیم[7]. 11

بلاها و مصائب مومنین باعث زیاد شدن درجاتشان و گاهی برای تنبه و بیداری آنها و در مواردی کفاره گناهان آنهاست که تمامش لطف خداوند بر مومنین است: از امام صادق علیه السلام نقل شده که اجر زیاد با بلای زیاد است و دوست نمی‌دارد خداوند قومی را مگر اینکه آنها را مبتلا می‌کند[8].

از امام باقر علیه السلام است که: اگر مومن می‌دانست که چه اجری در مصائب وارده می‌برد، آرزو می‌کرد که با قیچی‌ها قطعه قطعه شود[9].

نصیب علی علیه السلام فرمود: هرکس در عمل کوتاهی کرد به غم و غصه مبتلا می‌شود و هر که در خودش و مالش مشکلی پیش نیاید مستحق لطف خداوند نیست[10].

از امام صادق علیه السلام نقل شده: ساعات درد می‌برد ساعات خطاها را (امراض کفاره گناهان است)[11].

و عنه علیه السلام: لا تزال الغموم و الهموم بالمومن حتی لا تدع له ذنبا از امام صادق علیه السلام نقل است که: مومن همیشه گرفتار غم و غصه است تا برایش گناهی نماند[12].

امام رضا علیه السلام فرمود: مریضی مومن باعث رحمت و پاک شدن اوست و برای کافر عذاب و لعنت برای اوست و همیشه برای مومن مریضی هست تا برایش گناهی نماند[13].

امام باقر علیه السلام فرمود: همانا مومن در دنیا به مقدار دینش مبتلا می‌شود[14].

هر که در این بزم مقرب تر است جام بلا بیشترش می‌دهند

و در حدیثی دیگری از امام صادق علیه السلام می‌خوانیم: مومن چهل شب بر او نمی‌گذرد مگر اینکه حادثه غم انگیزی برای او رخ می‌دهد که مایه تذکر و بیداری او می گردد[15].

- سنت بلا و امتحان الهی:

حدود بیست مرتبه در قرآن از مساله آزمایش الهی سخن به میان آمده است، این آزمایش جهت آگاهی خداوند از وضع ما نیست زیرا خداوند از ابتدا بر همه چیز آگاه است بلکه آزمایش جنبه تربیتی دارد یعنی آزمون های الهی وسیله تکامل و پرورش روح و جسم انسان و از طرف دیگر استحقاق پاداش و کیفر بعد از امتحان است. و لنبلونکم بشیء من الخوف و الجوع و نقص من الاموال و الانفس و الثمرات و بشر الصابرین؛ ( سوره بقره، آیه 155). قطعا شما را با چیزی از ترس، گرسنگی، زیان مالی و جانی و کمبود میوه‌ها آزمایش می‌کنیم و بشارت ده صابران و استقامت کنندگان را.

و نبلوکم بالشر و الخیر فتنه و الینا ترجعون؛ (سوره انبیاء، آیه 35). ما شما را با بدیها و نیکیها آزمایش می‌کنیم و سر انجام به سوی ما باز می‌گردید.

از امیر المومنین علیه السلام چنین نقل شده: ... ولی خداوند بندگانش را به انواع شداید و سختی ها می‌آزماید و با اقسام مشکلات به عبادت فرا می‌خواند و به انواع گرفتاریها مبتلایشان می سازد[16].

خلاصه و نتیجه فلسفه مصائب

بسیاری از اشکالات در مورد عدل به خاطر جهل و درک نکردن فلسفه وقایع و مصائب است مثلا خیال می‌کنیم مرگ نابودی است و اشکال می‌گیریم که چرا فلانی جوان مرد و ناکام شد؟، خیال می‌کنیم دنیا جای ماندن است و می‌گوییم چرا سیل و زلزله عده ای را نابود کرد؟، و فکر می‌کنیم دنیا جای آسایش است و می‌گوییم چرا گروهی محرومند؟

مانند کسی که در کلاس شروع به ایراد و اشکال می‌کند که چای چطور شد؟ چرا غذا نمی‌آورند؟ چرا رختخواب نیست؟ که فقط باید به او گفت اینجا کلاس درس است نه سالن پذیرائی! در نتیجه بهترین راه برای حل اشکالات، شناخت دنیا و پی بردن به هدف خداوند از آفرینش موجودات است.

تمرین و تفکر و پژوهش

1 - پاسخ اجمالی که برای حوادث ناگوار هست بیان فرمائید.

2 - منظور از حوادث خود ساخته چیست؟

3 - مصائب و گرفتاریهای مظلومین و مومنین برای چیست حدیث پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم را بیان کنید.

4 - استدراج یا عذاب تدریجی را تعریف کنید.

5 - چرا مومنین در دنیا گرفتار بلاها و مصیبتها می‌شوند؟

6 - آزمایش خداوند از بندگان برای چیست؟

7 - فلسفه سختی ها و مصائب را پژوهش نمایید.


[1]. بحارالانوار، جلد 70، صفحه 354.( کلما احدث العباد من الذنوب مالم یکونوا یعملون احدث لهم من البلاء مالم یکونوا یعرفون).

[2]. همان منبع، صفحه 358. (ان الرجل لیذنب الذنب فیحرم صلاه اللیل و ان عمل الشر اسرع فی صاحبه من السکین فی اللحم).

[3]. نهج البلاغه، خطبه 178.

[4]. سوره نساء آیه 79 بحارالانوار، جلد 83، صفحه 350 (برای توضیح بیشتر به تفسیر برهان، جلد 4، صفحه 127 و نور الثقلین ذیل آیه 78 و بحارالانوار، جلد 78، صفحه 52 مراجعه شود).

[5]. وسائل الشیعه، جلد 11، صفحه 407. (قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم: لتامرن بالمعروف و لتنهن عن المنکر او لیعمنکم عذاب الله).

[6]. شرح ابن ابی الحدید، جلد 19، صفحه 275.( قال علی علیه السلام: یابن آدم اذا رایت ربک سبحانه یتابع علیک نعمه و انت تعصیه فاحذره).

[7]. اصول کافی، جلد 2، باب استدراج، حدیث 1.

[8]. بحارالانوار، جلد 67، صفحه 207. (عن الصادق علیه السلام ان عظیم الاجر لمع عظیم البلاء و ما احب الله قوما الا ابتلاهم).

[9]. بحارالانوار، جلد 81، صفحه 192.(عن ابی جعفر علیه السلام: لو یعلم المومن ماله فی المصائب من الاجر لتمنی انه یقرض بالمقاریض).

[10]. همان منبع، صفحه 191. ( قال علی علیه السلام: من قصر فی العمل ابتلی بالهم و لا حاجه لله فیمن لیس الله فی نفسه و ماله).

[11]. همان منبع. (عن الصادق علیه السلام: ساعات الاوجاع یذهبن بساعات الخطایا).

[12]. بحارالانوار، جلد 67، باب ابتلاء المومن.

[13]. بحارالانوار، جلد 81، صفحه 183.( قال الرضا علیه السلام: المرض للمومن تطهیر و رحمه و للکافر تعذیب و لعنه و ان المرض لایزال بالمومن حتی لا یکون علیه ذنب).

[14]. همان منبع، صفحه 196. (قال ابوجعفر علیه السلام: انما یبتلی المومن فی الدنیا علی قدر دینه او قال علی حسب دینه)

[15]. بحارالانوار، جلد 67، باب ابتلاء المومن.

[16]. نهج البلاغه، خطبه 192. و لکن الله یختبر عباده بانواع الشدائد و یتعبدهم بانواع المجاهد و یبتلیهم بضروب المکاره.

اندیشه اسلامی1- درس دهم / توحید و یگانگی خداوند

درس10

توحید و یگانگی خداوند

تعریف توحید؛

تعریف شرک؛

مراتب توحید و شرک؛

معنای بزرگداشت اولیای الهی؛

مقدمه

توحید شعار اصلی همه پیامبران الهی بوده است و حضرت محمد صلی الله علیه و آله با این شعار از کوه حراء آمد: قولوا لا اله الا الله تفلحوا و در حدیثی فرمود: افضل العباده قول لا اله الا الله.

پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: هیچ کلامی نزد خداوند عزوجل محبوبتر از گفتن لا اله الا الله نیست و هر کس صدایش را به لا اله الا الله بکشد گناهانش زیر قدمهایش می‌ریزد همانگونه که برگ درخت زیر آن می‌ریزد[1].

اشاره آیات الهی:

- الهکم اله واحد فله اسلموا؛[2]

خدای شما یکی است پس همه در برابرش سر تسلیم فرود آورید.

- لا تجعل مع الله الها آخر؛[3]

با خداوند، خدای دیگری قرار مده.

- لو کان فیها الهه الا الله لفسدتا؛[4]

اگر در آسمان و زمین غیر از خداوند، خدای دیگری بود به فساد و ویرانی کشیده می‌شد.

- دلائل توحید و یگانگی خداوند:

1 خداوندی که کمال مطلق است و هیچ حد و مرز و اندازه ای در او راه ندارد، آفریدگاری که ازلی و ابدی است، پروردگاری که زمان و مکان مخلوق اوست جز یکی نمی‌تواند باشد اگر به معنای نامحدود و نامتناهی بودن خداوند توجه کنیم می‌فهمیم که نامحدود جز یکی نمی‌تواند باشد زیرا تعدد موجب محدودیت و متناهی بودن است.

2- در جهان نظم واحدی وجود دارد و نظم واحد، دلیل بر ناظم واحد است همان نظامات و قوانینی که دانشمندان ستاره شناس در کرات و کهکشانها می‌بینند همانا را دانشمندان اتم شناس در دل اتم مشاهده می‌کنند و همین نظم در سراسر کشور تن و جسم انسان وجود دارد قهرا اگر جز یک منظم وجود داشت نظام عالم به هم می‌خورد و این است معنای لو کان فیهما الهه الا الله لفسدتا.[5]

3- اخبار همه انبیاء بر یگانگی خداوند دلیل قاطعی بر وحدانیت اوست، تمام پیامبرانی که از جانب خداوند مامور تبلیغ و ارشاد شده اند او را یگانه خوانده اند. علی علیه اسلام در وصیت به فرزندش امام حسن علیه السلام می‌فرماید: بدان ای پسرم اگر پروردگارت شریک و همتایی داشت رسولان او به سوی تو می‌آمدند و آثار ملک و قدرتش را می‌دیدی و افعال و صفاتش را می‌شناختی اما او خداوندی یکتاست همانگونه که خویش را توصیف کرده است[6].

«و ما ارسلنا من قبلک من رسول الا نوحی الیه انه لا اله الا انا فاعبدون»؛[7]

ما پیش از تو هیچ پیغمبری را نفرستادیم مگر اینکه به او وحی کردیم که معبودی جز من نیست پس فقط مرا پرستش کنید.

مساله توحید زیربنای شناخت تمام صفات خداوند است زیرا یگانگی او از نامحدود بودن وجود او سرچشمه می‌گیرد و این وجود است که جامع جمیع کمالات و خالی از هر گونه عیب و نقص می‌باشد در نتیجه اگر ما خداوند را به توحید حقیقی بشناسیم همه صفاتش را شناخته ایم.

امام صادق علیه السلام فرمود: هر کس با اخلاص بگوید لا اله الا الله داخل بهشت می‌شود و اخلاصش اینست که لا اله الا الله او را از آنچه خدای عزوجل حرام کرده باز دارد[8].

امام صادق علیه السلام فرمود: هر کس صد مرتبه لا اله الا الله بگوید از جهت عمل در آنروز افضل مردم است مگر اینکه کسی بیشتر گفته باشد[9].

مراتب توحید

1. توحید در ذات (توحید ذاتی):

یعنی بی نظیر از هر جهت و مطلق از جمیع جهات؛

لیس کمثله شیء و هو السمیع البصیر؛[10]

همانند او چیزی نیست و او شنوا و بینا است،

و لم یکن له کفوا احدا؛[11]

هرگز برای خداوند شبیه و مانندی نیست.

2. توحید در صفات (توحید صفاتی):

یعنی همه صفات او به یک چیز بر می‌گردد و عین ذات خداوند است یعنی اوست که عالم و قادر و حی و است.

شخصی نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم آمد و پرسید اساس علم چیست؟ حضرت فرمودند: معرفه الله حق معرفته شناخت خدا آنچنان که شایسته اوست. پرسید حق معرفت خدا چیست؟ حضرت فرمودند: اینکه بدانی او نه مثلی دارد و نه شبیهی، و او را معبود واحد و خالق و قادر و اول و آخر و ظاهر و باطن بشناسی که مثل و مانندی ندارد این است حق معرفت خداوند[12].

3. توحید در افعال (توحید افعالی):

منظور از توحید افعال اینست که همه کارها در دو جهان فعل خداوند است و هر موجودی هر خاصیتی که دارد از ذات پاک خداوند است، زیبایی گل، درخشندگی آفتاب و درمان دردها، همه و همه از اوست یعنی هیچ موجودی در عالم از خود استقلال ندارد و موثر مستقل در عالم فقط خداوند است به تعبیر دیگر همانگونه که موجودات در اصل وجود خود وابسته به ذات او هستند در تاثیر و فعل خود نیز چنین هست.

البته این معنی هرگز نفی قانون علیت و عالم اسباب را نمی کند و طبق فرمایش امام صادق علیه السلام: ابی الله ان یجری الاشیاء الا باسباب خداوند خواسته است که همه کارها از طریق اسباب آن جاری گردد[13] و نیز اعتقاد به توحید افعالی هرگز موجب اعتقاد به جبر و سلب آزادی از انسان نمی‌گردد) ان شاء الله بعدا به آن اشاره می‌کنیم که انسان در انجام افعال خود مختار و آزاد است ولی تمام قدرت و نیرو و حتی آزادی اراده او از سوی خداست)

قل الله خالق کل شیء و هو واحد القهار؛[14]

بگو خداوند خالق همه چیز است و او یکتای پیروز است (سوره رعد، آیه 16). ذلکم الله ربکم لا اله الا هو خالق کل شیء فاعبدوه و هو علی کل شیء وکیل خداوند پروردگار شماست هیچ معبودی جز او نیست آفریدگار همه چیز است پس او را بپرستید و او حافظ و مدیر همه موجودات است.

4. توحید در عبادت (توحید عبادی):

حساس ترین بخش توحید، توحید در عبادت است؛ یعنی که جز خداوند را نپرستیم و در برابر غیر او سر تسلیم فرود نیاوریم. توحید در عبادت لازمه توحید ذات و صفات است زیرا وقتی مسلم شد که واجب الوجود تنها خداست و هر چه غیر اوست ممکن و محتاج و نیازمند است پس عبادت مخصوص اوست و او کمال مطلق است. و غیر از او کمال مطلقی وجود ندارد و عبادت هم برای رسیدن به کمال است بنابراین عبادت مخصوص خداوند است. و لذا سر لوحه دعوت پیامبران مساله توحید در عبادت بوده و قرآن آیات فراوانی در مورد توحید در عبادت دارد.

توحید ذاتی

تعریف توحید ذاتی یا توحید در ذات؛ یعنی: در خارج از ذهن نمی توان برای او فرد دیگری را تصّور کرد.

توحید درآیات و روایات چنین اشاره شده است:

«شَهِدَ اللّهُ أَنَّهُ لاَ إِلهَ إِلَّا هُوَ وَالْمَلاَئِكَةُ وَأُولُوا الْعِلْمِ قَائِماً بِالْقِسْطِ لاَ إِله إِلَّا هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ»؛[15]

« بسم الله الرحمن الرحيم قل هو الله احد)1( الله الصمد)2( لم يلد و لم يولد)3( و لم يكن له كفوا احد)»[16]

ِعلی علیه السلامَ : او یکی است و برایش در میان موجودات مانندی نیست.

دلیل عقلی برتوحید ذاتی

موجود محدود با عدم آمیخته است پس چنین موجودی خدا نیست.

موجود نامحدود تعدّد نمی پذیرد.

بی نهایت در بی نهایت ّمعنی ندارد .

ذات خدا بسیط است، جزء ندارد.

ذات خداوند، اجزاء بالفعل ندارد، در غیر این صورت ترکیب بوجود می آید، و ترکیب نشانه ی نیاز است، نیاز در خداوند راه ندارد .

تثلیث و حقیقت آن

چرا تثلیث باطل است؟

زیرا در معنای تثلیث؛ یا هر یک از سه خدا دارای وجود و شخصیّت مجزّا و جداگانه ای هستند، که دراین صورت با یکتایی خداوند مخالف است.

یا اینکه سه خدا دارای یک شخصیّت بوده، و هر یک جزئی از آن تشکیل می دهند، که دراین صورت مستلزم ترکیب بوده و با بساطت خدا یعنی مرکب نبودن خداوند، مخالف است.

نظر قرآن در باره تثلیث

قرآن در این باره می فرماید:

« لَقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قَالُوا إِنَّ اللّهَ هُوَ الْمَسِيحُ ابْنُ مَرْيَمَ وَقَالَ الْمَسِيحُ يَابَنِي إِسْرَائِيلَ اعْبُدُوا اللّهَ رَبِّي وَرَبَّكُمْ إِنَّهُ مَن يُشْرِكْ بِاللّهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللّهُ عَلَيْهِ الْجَنَّةَوَمَأْوَاهُ النَّارُ وَمَا لِلظَّالِمِينَ مَنْ أَنْصَارٍ»؛[17]

آنها كه گفتند: خداوند همان مسيح فرزند مريم است، بيقين كافر شدند، ) با اينكه خود ( مسيحگفت : > اي بني اسرايل! خداوند يگانه را، كه پروردگار من و شماست، پرستش كنيد،زيرا هر كس شريكي براي خدا قرار دهد، خداوند بهشت را بر او حرام كرده است،و جايگاه او دوزخ است، و ستمكاران، يار و ياوري ندارند. مائده 5

«يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لاَ تَغْلُوا فِي دِينِكُمْ وَلاَ تَقُولُوا عَلَى‏ اللّهِ إِلَّا الْحَقَّ إِنَّمَا الْمَسِيحُ عِيسَى‏ ابْنُ مَرْيَمَ رَسُولُ اللّهِ وَكَلِمَتُهُ أَلْقَاهَا إِلَى‏ مَرْيَمَ وَرُوحٌ مِنْهُ فَآمِنُوا بِاللّهِ وَرُسُلِهِ وَلاَ تَقُولُوا ثَلاَثَةٌ انْتَهُوا خَيْراً لَكُمْ إِنَّمَا اللّهُ إِلهٌ وَاحِدٌ سُبْحَانَهُ أَن يَكُونَ لَهُ وَلَدٌ لَهُ مَا فِي له ما فی السَّماوَاتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ وَكَفَى‏ بِاللّهِ وَكِيلاً »؛[18]

اي اهل كتاب! در دين خود، غلو و زياده روي نكنيد، و درباره خدا، غير از حق نگوييد. مسيح عيسي بن مريم فقط فرستاده خدا، و كلمه و مخلوق اوست، كه او را به مريم القا نمود، و روحي شايسته از طرف او بود. بنابراين، به خدا و پيامبران او، ايمان بياوريد، و نگوييد: خداوند سه گانه است. از اين سخن خودداري كنيد كه براي شما بهتر است. خدا، تنها معبود يگانه است، او منزه است كه فرزندي داشته باشد، بلكه از آن اوست آنچه در آسمانها و در زمين است، و براي تدبير و سرپرستي آنها، خداوند كافي است.

2 : توحید صفاتی

توحید صفاتی یعنی؛ صفات خدا عین ذات او هستند، و عقل و وحی بر وجود این کمالات در وجود خدا دلالت می کنند.

چون مغایرت صفات خداوند در ذات، ملازم با کثرت در ذات خدا است. پس نتیجه می شود صفات او در عین اختلاف مفهومی در مقام عینیّت وحدت دارند، مثال:

هر یک از ما معلوم خدا و در عین حال مخلوق اوییم. درست است که مفهوم « معلوم» غیر از مفهوم « مخلوق » است، ولی در مقام تطبیق سراسر وجود ما معلوم، همچنین مخلوق خدا است. نه این که بخشی از ذات ما، معلوم خدا و بخش دیگر مخلوق اوست. بنابراین در مقام مصداق، هر یک عین دیگری و در مجموع عین ذات ما است.

سئوال: چرا عقیده ی کسانی که صفات خدا را ازلی و قدیم، ولی زاید بر ذات او می دانند، درست نیست؟

زیرا این نظریه در حقیقت از تشبیه صفات خداوند به انسان سرچشمه گرفته است و چون صفات انسان، زاید بر ذات او می باشد، تصور شده است که در خدا نیز چنین است، در حالی که خداوند شبیه چیزی نیست.

3 : توحید در خالقیت

توحید در خالقیت یعنی اینکه؛ خداوند خالق همه چیز است و او همواره یکتا و پیروز است:

« قُلْ مَن رَّبُّ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ قُلِ اللَّهُ قُلْ أَفَاتَّخَذْتُم مِن دُونِهِ أَوْلِيَاءَ لاَ يَمْلِكُونَ لأَنْفُسِهِم نَفْعاً ولاَ ضَرّاً قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الْأَعْمَى‏ وَالْبَصِيرُ أَمْ هَلْ تَسْتَوِي الظُّلُمَاتُ وَالنُّورُ أَمْ جَعَلُوا لِلَّهِ شُرَكَاءَ خَلَقُوا كَخَلْقِهِ فَتَشَابَهَ الْخَلْقُ عَلَيْهِم قُلِ اللَّهُ خَالِقُ كُلِّ شَيْ‏ءٍ وَهُوَ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ »[19]

بگو: چه كسي پروردگار آسمانها و زمين است؟ بگو: الله! ) سپس ( بگو: آيا اوليا ) و خداياني (غير از او براي خود برگزيده ايد كه حتي ( مالك سود و زيان خود نيستند ) تا چه رسد به شما ؟! (بگو: آيا نابينا و بينا يكسانند؟! يا ظلمتها و نور برابرند؟! آيا آنها همتاياني براي خدا قرار دادندبخاطر اينكه آنان همانند خدا آفرينشي داشتند، و اين آفرينشها بر آنها مشتبه شده است؟! بگو: خدا خالق همه چيز است، و اوست يكتا و پيروز.[20]

سئوال : آیا توحید در خالقیت به معنای نفی اصل علیّت است؟

خیر ، برای این که علیت اشیاء از مظاهر اراده ی خداوند است، چنان که آیه ی 48 سوره روم می فرماید:

« اللَّهُ الَّذِي يُرْسِلُ الرِّيَاحَ فَتُثِيرُ سَحَاباً فَيَبْسُطُهُ فِي السَّماءِ كَيْفَ يَشَاءُ وَيَجْعَلُهُ كِسَفاً فَتَرَى الْوَدْقَ يَخْرُجُ مِنْ خِلاَلِهِ فَإِذَا أَصَابَ بِهِ مَن يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ إِذَا هُمْ يَسْتَبْشِرُونَ »

خداوند همان كسي است كه بادها را مي فرستد تا ابرهايي را به حركت درآورند ، سپس آنها را در پهنه آسمان آن گونه كه بخواهد مي گستراند و متراكم مي سازد، در اين هنگام دانه هاي باران را مي بيني كه از لبه ي آن خارج ميشود،هنگامي كه اين باران حياتبخش را به هر كس از بندگانش كه بخواهد برساند، ناگهان خوشحال مي شوند.[21]

4 : توحید در ربوبیّت

با توجه به تاریخ انبیاء ، مناقشات بین انبیاء و مشرکان ، حول چه نوع شرکی بوده است ؟

«وَاتَّخَذُوا مِن دُونِ اللَّهِ آلِهَةً لَّعَلَّهُمْ يُنصَرُونَ [74] لاَ يَسْتَطِيعُونَ نَصْرَهُمْ وَهُمْ لَهُمْ جُندٌ مُّحْضَرُونَ »[22]

تَاللَّهِ إِن كُنَّا لَفِي ضَلاَلٍ مُّبِينٍ إِذْ نُسَوِّيكُم بِرَبِّ الْعَالَمِينَ 98و97 س شعراء به خدا سوگند كه ما در گمراهي آشكاري بوديم، چون شما را با پروردگار عالميان برابر مي شمرديم!

قرآن و توحید در ربوبیت

« اللَّهُ الَّذِي رَفَعَ السَّماوَاتِ بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا ثُمَّ اسْتَوَى‏ عَلَى الْعَرْشِ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ كُلٌّ يَجْرِي لاَِجَلٍ مُسَمّىً يُدَبِّرُ الْأَمْرَ يُفَصِّلُ الْآيَاتِ لَعَلَّكُم بِلِقَاءِ رَبِّكُمْ تُوقِنُونَ » سوره ی 13 . آیه ی 2

« لَوْ كَانَ فِيهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا فَسُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا يَصِفُونَ » سوره ی 21 . آیه ی 22

5 : توحید در تشریع و تقنین؛

از نظر قرآن تنها واضع قانون، خداست.

6 : توحید در اطاعت؛

خداوند در سوره ی تغابن (64) آیه ی 16 می فرماید:

« فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ وَاسْمَعُوا وَأَطِيعُوا وَأَنفِقُوا خَيراً لِأَنفُسِكُمْ وَمَن يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ »

تا مي توانيد تقواي الهي پيشه كنيد و گوش دهيد و اطاعت نماييد و انفاق كنيد كه براي شما بهتر است، و كساني كه از بخل و حرص خويشتن مصون بمانند رستگارانند.

« مَن يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللّهَ وَ مَن تَوَلَّى‏ فَمَا أَرْسَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظاً » ( النساء (4) آیه ی 80)

یعنی: كسي كه از پيامبر اطاعت كند، خدا را اطاعت كرده، و كسي كه سر باز زند،تو را نگهبان و مراقب او نفرستاديم و در برابر او، مسوول نيستي.

وَمَن لَمْ يَحْكُم بِمَا أَنْزَلَ اللّهُ فَأُولئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ المائده 44 آنهاكه به احكامي كه خدا نازل كرده حكم نمي كنند، كافرند.

وظایف پیامبر (ص)، ابلاغ پیام خداست، به چند صورت انجام می گیرد؟

توحید در حاکمیّت:

حکومت از نظر اسلام مربوط به خداست و حکومت دیگران به اذن او جایز است.

قرآن می فرماید: حکومت از آن خداست و این به این معنا نیست که هیچ انسانی حق حکومت ندارد، پس کسانی می توانند حکومت کنند که به اذن خدا باشد.

توحید در عبادت:

توحید در عبادت یعنی اینکه؛ اساس دعوت پیامبران در طول تاریخ بر مبنای یکتا پرستی و توحید بوده است.

تعریف عبادت:

عبادت یعنی: خضوع در مقابل صاحب جهان، با این اعتقاد که او ربّ و مالک انسان و جهان است.

لذا سجده ی همه موجودات به معنای استقلال آن ها از خداوند نیست، ثانیاً این امر به فرمان خداوند صورت می گیرد.

دلالت آیه زیر این نکته را تایید می نماید.

« وَلِلّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنَى‏ فَادْعُوهُ بِهَا وَذَرُوا الَّذِينَ يُلْحِدُونَ فِي أَسْمائِهِ سَيُجْزَوْنَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ »[23]

و براي خدا، نامهاي نيك است، خدا را به آن ) نامها ( بخوانيد. و كساني را كه در اسما، خدا تحريف مي كنند ) و بر غير او مي نهند، و شريك برايش قال مي شوند(، رها سازيد. آنها بزودي جزاي اعمالي را كه انجام مي دادند، مي بينند.

« وَمَا أَرْسَلْنَا مِن رَسُولٍ إِلَّا لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللّهِ وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرَوا اللّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللّهَ تَوَّاباً رَحِيماً »[24]

ما هيچ پيامبري را نفرستاديم مگر براي اينكه به فرمان خدا، از وي اطاعت شود.و اگر اين مخالفان، هنگامي كه به خود ستم مي كردند) و فرمانهاي خدا را زير پا مي گذاردند(، به نزد تو مي آمدند، و از خدا طلب آمرزش مي كردند، و پيامبر هم براي آنها استغفار مي كرد، و خدا را توبه پذير و مهربان مي يافتند.

« قَالُوا يَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا كُنَّا خَاطِئِينَ قَالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبِّي إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ ؛[25]

گفتند: پدر! از خدا آمرزش گناهان ما را بخواه، كه ما خطاكار بوديم. گفت: بزودي براي شما از پروردگارم آمرزش مي طلبم، كه او آمرزنده و مهربان است.

- توسل به اولیای الهی:

ادای واجبات و مستحبات (نماز و روزه ...) همگی وسایل معنوی تقرب به خدایند ؛ اما وسائل معنوی محدود به اینها نیستند .

برخی دیگر از آنها عبارتند از: توسل به نام ها و اسماء وحسنای خدا،توسل به دعای صالحان ، ...

شبهه : بعضی ها اشکال می کنند توسل در زمان حیات عیب ندارد ، ولی پس از مرگ درست نیست !!

این شبهه درست نیست، چون ما معتقدیم انبیاء و اولیای الهی در حیات برزخی اند و خداوند به صراحت می فرماید:

« شهدای راه حق، زنده اند و انبیاء در زمره ی شهداء اند و مقامی برتر دارند. »

و همچنین سلام آخر نماز بیانگر زنده بودن پیامبر اسلام در حیات برزخی است.

وَلِلّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنَى‏ فَادْعُوهُ بِهَا وَذَرُوا الَّذِينَ يُلْحِدُونَ فِي أَسْمائِهِ سَيُجْزَوْنَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ؛[26]

و براي خدا، نامهاي نيك است، خدا را به آن ) نامها ( بخوانيد. و كساني را كه در اسما، خدا تحريف ميكنند ) و بر غير اومي نهند، و شريك برايش قال ميشوند(، رها سازيد. آنها بزودي جزاي اعمالي را كه انجام ميدادند، مي بينند.

وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرَوا اللّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللّهَ تَوَّاباً رَحِيماً ؛[27]

اگر اين مخالفان، هنگامي كه به خود ستم ميكردند) و فرمانهاي خدا را زير پا ميگذاردند(، به نزد تو مي آمدند، و از خدا طلب آمرزش ميكردند، و پيامبر هم براي آنها استغفار مي كرد، خدا را توبه پذير و مهربان مي يافتند.

شرک نبودن بزرگداشت اولیای الهی

آیا بزرگداشت انبیاء و اولیای خدا شرک است؟ با استناد به آیات قرآن، خیر؛

« ذلِكَ الَّذِي يُبَشِّرُ اللَّهُ عِبَادَهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ قُل لاَ أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى‏ وَمَن يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَّزِدْ لَهُ فِيهَا حُسْناً إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَكُورٌ »[28]

اين همان چيزي است كه خداوند بندگانش را كه ايمان آورده و اعمال صالح انجام داده اند به آن نويد مي دهد. بگو: من هيچ پاداشي از شما بر رسالتم درخواست نميكنم جز دوست داشتن نزديكانم [= اهل بيتم ]، و هر كس كار نيكي انجام دهد، بر نيكي اش مي افزاييم، چرا كه خداوند آمرزنده و سپاسگزار است.

بزرگداشت انبیاء و اولیاء الهی

« ... فَالَّذِينَ آمَنُوا بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنْزِلَ مَعَهُ أُوْلئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ »[29]

در آیه ی دوم خداوند برای رستگاران چهار ویژگی می شمارد:

1 : ایمان به پیامبر. 2 : تکریم او. 3 : یاری کردن او. 4 : پیروی از آنچه بر او نازل شده است.

و منظور از « عَزَّرُوهُ » همان تکریم و تعظیم پیامبر است و تکریم او مربوط به حیات مادی او نیست.

س: آیا تبرّک جستن به آثار اولیای الهی شرک است؟ تبرّک جستن به آثار اولیای الهی نیز شرک نیست.

زیرا خود خداوند از زبان یوسف(ع) فرمود: «اذْهَبُوا بِقَمِيصِي هَذا فَأَلْقُوهُ عَلَى‏ وَجْهِ أَبِي يَأْتِ بَصِيراً وَأْتُونِي بِأَهْلِكُمْ أَجْمَعِينَ»[30]؛

اين پيراهن مرا ببريد، و بر صورت پدرم بيندازيد تا بينا شود، و همه نزديكان خود را نزد من بياور.

تمرین و تفکر

1- دلائل توحید و یگانگی خداوند را بیان کنید.

2- چرا تثلیث باطل است ؟

3- وظایف پیامبر (ص)، ابلاغ پیام خداست، به چند صورت انجام می گیرد؟

4- مراتب توحید را بیان کنید.

5- منظور از توحید افعال چیست؟

6- آیا توحید در خالقیت به معنای نفی اصل علیّت است؟

7- عبادت را تعریف کنید.

8- توحید در عبادت را توضیح دهید.

9- آیا بزرگداشت انبیاء و اولیای خدا شرک است؟


[1] . همان منبع، حدیث 15.

[2] . سوره حج، آیه 36.

[3] . سوره اسراء، آیه 23.

[4] . سوره انبیاء، آیه 22.

[5] . سوره انبیاء، آیه 22.

[6] . نهج البلاغه، نامه 31، وصیت به امام حسن علیه السلام: (قال علی علیه السلام: و اعلم یا بنی انه لو کان لربک شریک لا تتک رسله و لرایت آثار ملکه و سلطانه و لعرفت افعاله و صفاته و لکنه الله واحد کما وصف نفسه).

[7] . سوره انبیاء، آیه 15.

[8] . توحید صدوق، باب ثواب الموحدین، حدیث 26.( عن ابی عبدالله علیه السلام قال: من قال لا اله الا الله مخلصا دخل الجنه و اخلاصه ان تحجزه لا اله الا الله عما حرم الله عزوجل).

[9] . همان منبع، حدیث 33. (قال ابوعبدالله علیه السلام: من قال لا اله الا الله ماه مره کان افضل الناس ذلک الیوم عملا الا من زاد).

[10] . سوره شوری، آیه 11.

[11] . سوره توحید.

[12] . بحارالانوار، جلد 3، صفحه 14.(ان تعرفه بلا مثال و لا شبه و تعرفه الها واحدا خالقا قادرا اولا و آخرا و ظاهرا و باطنا لا کفوله و لا مثل له فذاک معرفه الله حق معرفته).

[13] . اصول کافی، باب معرفه الامام، حدیث 7.

[14] . سوره انعام، آیه 102.

[15] . آل عمران/ آیه 18.

[16] . سوره توحید/ آیات 1 تا 4.

[17] . سوره المائده/5.

[18] . سوره النساء (4)171.

[19] . آیه ی 16 رعد/13.

[20] ترجمه آیه 16 س13 (رعد).

[21] ترجمه آیه 48 س30 روم.

[22] . سوره یس/ 74 75.

[23] . سوره ی 7 آیه ی 180.

[24] . سوره ی 4 آیه ی 64.

[25] . سوره یوسف، آیه 97 و 98.

[26] . سوره اعراف، آیه 180.

[27] . سوره نساء آیه 64.

[28] . سوره ی 42 آیه ی 23.

[29] . ق از سوره ی 7 آیه ی 157.

[30] . سوره یوسف/12آیه93.

اندیشه اسلامی1- درس یازدهم / توسل، شفاعت و عبادت

درس 11

توسل، شفاعت و عبادت

- توسل به اولیای الهی و آثار آنان؛

- اسرار نماز؛

- مساله شفاعت؛

مقدمه

مساله شفاعت يکي از مسائل مهم اعتقادي و ديني است و در قرآن مجيد و روايات معصومين عليهم السلام از آن ياد بسيار شده است براي روشن شدن بحث به مطالبي بايد توجه کنيم:

1 ـ معني شفاعت چيست؟ در لسان العرب واژه شفع چنين آمده است: الشافع الطالب لغيره يتشفع به الي المطلوب (شافع کسي است که چيزي براي غير خود طلب مي کند...) و در مفردات راغب واژه شفع چنين آمده است: الشفاعه الانضمام الي آخر ناصر اله و سائلا عنه (شفاعت منضم شدن کسي به ديگري است به منظور اينکه او را ياري داده و از طرف او خواسته هايش را بخواهد)، و حضرت علي عليه السلام در اين مورد چنين مي فرمايند: الشفيع جناح الطالب (شفاعت کننده براي طالب آن به منزله بالي است که با کمک آن به مقصد مي رسد)[1].

2 ـ آنچه مورد بحث ما است شفاعتي است که يک طرف آن خداوند باشد يعني شفاعت کنند هبين خلق و خالق واسطه شود و در ايجا شفاعت بين دو مخلوق مورد بحث نيست و به تعبير ديگر شفاعت، قرار گرفتن موجودي قويتر و بهتر در کنار موجود ضعيفتر و کمک کردن به او براي پيموندن مراتب کمال است. و شفاعت اولياء خداوند براي مردم بر اساس ضابطه ها است و به حساب رابطه ها نخواهد بود و اين خود تفاوت بين شفاعت و پارتي بازي مي باشد.

اثبات شفاعت

3 ـ اصل شفاعت از ضروريات مذهب شيعه است و آيات و اخبار بسيار بر آن دلالت مي کند، از جمله:

و لا تنفع الشفاعه عنده الا لمن اذن له (شفاعت سودي ندارد مگر برا کسيکه خداوند اذن داده باشد)، سوره سبا، آيه 23. يومئذ لا تنفع الشفاعه الا من اذن له الرحمن و رضي له قولا (روز قيامت شفاعت نفعي ندارد مگر براي کسي که خداوند رحمان برايش اذن داده و از سخنش راضي باشد) ، سوره طه، آيه 109. ما من شفيع الا من بعد اذنه (هيچ شفاعت کننده اي جز به اذن خداوند نيست). سوره يونس، آيه 3. من ذالذي يشفع عنده الا باذنه (چه کسي جز به اذن او شفاعت مي کند؟)، سوره بقره، آيه 255. ولا يشفعون الا لمن ارتضي (و آنها شفاعت نمي کنند مگر براي کسي که خدا از او خشنود است). سوره انبياء، آيه 28.

در آيات مذکور که شفاعت را مشروط به اذن و رضايت خداوند مي کند در حقيقت شفاعت مي کند و واضح است که شفاعت پيغمبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم و ديگر معصومين عليهم السلام با اذن خداوند است.

سوال ـ چرا در بعضي از آيت قرآن، شفاعت نفي شده است؟ مانند آيه 48 از سوره مدثر: فما تنفعهم شفاعه الشافعين (شفاعت شافعين براي آنها سودي ندارد) و اتقوا يوما لا تجزي نفس عن نفس شيئا و لا يقبل منا شفاعا و لايوخذ منها عدل ولاهم ينصرون (از روزي بترسيد که کسي به جاي ديگري مجازات نمي شود و شفاعتي پذيرفته نمي شود و غرامت و بدلي گرفته نمي شود و نه آنها ياري مي شوند). سوره بقره، ايه 48.

جواب ـ آيه اول مربوط به آنهاست که نماز و اطعام را ترک کرده و قيامت را تکذيب مي کردند، آيه مي فرمايد براي آنها شفاعت سودي ندارد که به طور ضمني شفاعت اثبات شده است يعني مي فهميم که در قيامت شفيع و شفاعت هست اما براي بعضي مجرمين نيست و آيه دوم به قرينه آيه سابقش مخصوص قوم يهود است که راه کفر و دشمني با حق را پيش گرفته و حتي انبياء را به قتل رساندند پس هيچ شفاعتي براي آنها پذيرفته نمي شود بنابراين آيات فوق به طور کلي شفاعت را نفي نمي کند علاوه بر اينکه آيات قبل و روايات متواتره و اجماع امت شفاعت را اثبات مي کند.

سوال ـ چرا در بعضي آيات شفاعت مخصوص خداوند شمرده شده است؟ مانند: مالکم من دونه من ولي ولا شفيع (هيچ ولي و شفاعت کننده جز خداوند براي شما نيست)، سوره سجده، آيه 4 ؛ قل لله الشفاعه جميعا (بگو تمام شفاعت براي خداوند است). سوره زمر، آيه 44.

جواب ـ بديهي است که ذاتا و استقلالا شفاعت منحصر به خداوند است و اين منافات با شفاعت ديگران به اذن خداوند ندارد به دليل آياتي که قبلا شفاعت را با اذن و رضايت خداوند بيان مي کرد، در نتيجه قرآن شفاعت را با شرايطي براي گروهي اثبات مي کند.

فلسفه شفاعت

شفاعت يک مساله مهم تربيتي است که از جهات مختلف آثار مثبت و سازنده دارد از جمله:

1 ـ ايجاد رابطه معنوي با اولياء الله و شفيعان: واضح و روشن است کسي که به مسائل روز قيامت و اضطراب و ترس آنجا توجه دارد، اميد به شفاعت پيغمبر اکرم صلي الله عليه و آله و ديگر معصومين عليهم السلام دارد و سعي مي کند که رابطه با آنها برقرار سازد و آنچه موجب رضاي آنها است انجام داده و آنچه موجب ناراحتي آنها است ترک کند زيرا از مفهوم شفاعت مي فهميم که بايد رابطه اي معنوي بين شفاعت شوندگان و شفيعان وجود داشته باشد.

2 ـ تحصيل شرايط شفاعت: در آياتي که قبلا به آن اشاره کرديم و در احاديث بسيار شرايط مختلفي براي شفاعت ذکر شده است، مسلما کسي که اميد و انتظار شفاعت دارد کوشش مي کند که اين شرايط را در خود ايجاد کند از همه مهمتر اذن و رضايت پروردگار است يعني بايد کاري انجام دهيم که محبوب و مطلوب خداوند است و آنچه موجب محروميت از شفاعت است ترک کنيم.

- بعضي از شرايط شفاعت:

الف ـ ايمان از شرايط اصلي است و افرادي که ايمان و عقيده ندارند شفاعت شامل حال آنها نمي شود.

ب ـ تارک الصلاه نباشد و حتي طبق روايت امام صادق عليه السلام نماز را سبک نشمرده باشد.

ج ـ تارک زکات نباشد.

د ـ تارک حج نباشد.

ه ـ ظالم نباشد و ما للظالمين من حميم و لا شفيع يطاع؛ يعني براي ظالمين هيچ مهربان و هيچ شفيع مطاعي نمی باشد.

و در سوره مدثر مي فرمايد: چند چيز موجب محروم شدن از شفاعت است: 1 ـ بي اعتنايي به نماز 2 ـ بي توجهي به طبقه محروم جامعه 3 ـ سرگرم باطل شدن 4 ـ نپذيرفتن معاد.

مجموعه اين جهات سبب مي شود که اميدواران شفاعت، در اعمال خويش تجديد نظر کنند و نسبت به آينده تصميم هاي بهتري بگيرند پس شفاعت آثار مثبت و سازنده اي داشته و يک عامل مهم تربيتي است[2].

انسان و عبادت

- اشارات قرآنی:

و لقد بعثنا فی کل امه رسولا ان اعبدوا الله و اجتنبوا الطاغوت؛[3]

ما در هر امتی رسولی فرستادیم که خدای یکتا را بپرستید و از طاغوت اجتناب کنید.

و ما ارسلنا من قبلک من رسول الا نوحی الیه انه لا اله الا انا فاعبدون؛[4]

ما پیش از تو هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر اینکه به او وحی کردیم که معبودی جز من نیست فقط مرا عبادت کنید.

و ان الله ربی و ربکم فاعبدوه هذا صراط مستقیم؛[5]

خداوند پروردگار من و شماست او را پرستش کنید این است راه راست.

توجه به این نکته لازم است که احترام و تواضع و خشوع مراتب و درجاتی دارد و آخرین درجه و بالاترین مرحله آن همان پرستش و عبودیت است و این مرحله مخصوص خداوند است که مصداق روشن آن همان سجده می‌باشد و به همین دلیل سجده برای غیر خداوند جایز نیست بدیهی است که اگر انسان به این مرحله از عبودیت برسد و در مقابل خداوند به خاک افتاده سجده نماید بزرگترین گام را در مسیر اطاعت خدا و تکامل خویش برداشته است.

چنین عبادت خالصانه ای آمیخته با محبت محبوب است و جاذبه این محبت عامل مهم حرکت به سوی خداوند است و حرکت به سوی آن کمال مطلق عامل جدایی از گناه و سایر آلودگی ها است.

عبادت کننده حقیقی تلاش می‌کند خود را به معبود و محبوبش شبیه سازد و از این طریق پرتوئی از صفات جمال و جلال را در خود منعکس می‌کند این امور در تربیت و تکامل انسان نقش مهمی دارد.

* انسان کامل و نيايش

نيايش يعني داشتن يک ارتباط قدر شناسانه و نيازمندانه به سوي معبود.

اين روحيه ، از گرايشهاي فطري انسان است که او را از حيوانات جدا مي سازد.

عبادت و راز و نياز با معبود انسان را به او نزديک مي سازد، و اگر جذبة الهي نيز به مدد بيايد، آنگاه انسان را به اوجي مي رساند که دست هيچ فرشته اي به آن نخواهد رسيد.

* اسرار نماز

1- وضو= مرتبه پايين آن طهارت برخي از اعضاي بدن و تعالي آن پاکي قلب و جان نمازگذار مي باشد. نماز گذار با شستن صورت خود با آب پاک قلب خود را که صورت باطن اوست از آلودگي مي شويد. و با شستن دست هاي خويش، ضمير خود را از پيرايه هاي دنيا زدگي مي شويد.

2- اذان= ظاهر آن اعلام وقت نماز است. اما باطن آن فراخواني همه هستي به نيايش خداوند مي باشد

3- اقامه = ظاهر آن برپا داشتن نماز و دعوت به مناجات است. اما باطن آن اقدام به اتصال به محضر خداوند است.

4- قيام = ظاهر آن برپاداشتن بدن در مقابل پروردگار است. اما باطن آن برپاداشتن قلب خويش از مقام عبوديت و قرار گرفتن در صراط مستقيم است.

در مقابل خداوند ايستادن : - مؤدب مستقيم متعادل با خضوع و تواضع

5- نيت= روح عمل (نماز) و تعيين کننده :

- هدف عبادت (چرا)؟ = برای درداني از نعمت و رفع نيازمندي خویش

- جهت عبادت (به سوي چه کسي) = خداوند متعال

- اخلاص در عبادت (تنها براي او) = تنها او سزاوار پرستش است.

نيت در نماز در مراتب ايمان مفهومي متفاوت دارد

در نزد عامه : عزم به برپا داشتن نماز است به جهت ترس از عذاب يا طمع بر ثواب.

اما در نزد اهل معرفت : عزم به اطاعت خداوند همراه با تعظيم و بزرگ داشت مقام ربوبي

و در نزد اهل جذبه و محبت: تصميم بر اطاعت خداوند از سر اشتياق و عشق به معبود

از مهمترين آداب نيت اخلاص است = پاک نمودن عمل از هر گونه شائبه غير خدايي

6- قرائت = بيان تسبيح خداوند بر اساس باورها و احساسات نمازگزار

تسبيح هاي الهي : حمد (3 آيه در غياب و 3 آيه در حضور) و سوره (کلام و تعليمي از خداوند)

تسبيح هاي انساني: ذکر هاي رکوع و سجده ها

رکوع و سجده= مظهر کامل تکريم و تعظيم ما انسانها، به خداوند.

تشهد = بازگشت نماز گذار از منزل تقرب به محبوب، به سوی عالم کثرت (من الله الي الخلق بالحق)

بنابراین؛ با توجه به آیات قرآن و اهمیت عبادت می توان نتیجه گرفت که:

يکي از اهداف مهم خلقت انسان در قرآن، عبادت خداوند قلمداد شده است. (ذاريات:56)

قرآن مردم را دعوت مي کند که در همه احوال خدا را بخوانند (غافر:65)

قرآن انسانهاي داري بصيرت و خرد را ذاکران دائمي خداوند مي خواند (ال عمران :191)

برخي از آيات قرآن عبادت نيکو را خالصانه، پنهاني (در خلوت باطن)، نيازمندانه مي داند. لذا بالاترين الگوي عبادت، نمازهاي روزانه، نمازهاي مستحب، دعاهاي وارده از اهل بيت(علیهم السلام) می باشد.

نماز زيباترين جلوه نيايش، ستون دين، معراج مؤمن، نزديک کننده انسان به خدا، جلوگيري کننده از فساد و تباهی انسان هاست.

و بدین ترتیب ظاهر نماز؛ مجموعه اي از اذکار و اعمال (حرکات عبادي) و باطن نماز؛ اسرار نهفته اعمال و اذکار و واقعيت اتصال به حقيقت حضور الهي است.

تمرین و تفکر و پژوهش

1- تعریف شفاعت در لغت و اصطلاح چیست؟

2 ـ شافع کيست و حقیقت شفاعت چيست؟

3 ـ آثار مثبت و سازنده شفاعت را بيان کنيد.

4 ـ شرايط شفاعت چیست؟

منابع و مآخد این فصل:

در بحث توحید از این کتابها استفاده و اقتباس شده است:

- اصول کافی؛

- نهج البلاغه؛ پیام قرآن؛

- اصول عقاید آقایان: مکارم شیرازی، جعفر سبحانی، رضا استادی، محمدی ری شهری، شهید هاشمی نژاد.


[1] . نهج البلاغه، حکمت 63.

[2] . در بحث معاد از اين کتابها استفاده و اقتباس شده است: نهج البلاغه ـ بحار الانوار- تسليه الفواد مرحوم شبر ـ کلم الطيب (مرحوم طيب) ـ محجه البيضاء (مرحوم فيض) معاد آقاي فلسفي ـ معاد آقاي مکارم ـ معاد آقاي قرائتي ـ معاد آقاي سلطاني ـ تفسير نمونه و بيشترين استفاده و اقتباس از تفسير پيام قرآن 56.

[3] . سوره النحل، آیه 36.

[4] . سوره انبیاء، آیه 25.

[5] . سوره مریم، آیه 36.