اندیشه اسلامی1- درس هشتم/ عدل الهی
درس 8
عدل الهی
بررسی صفات ثبوتی خداوند؛
تعریف عدل و ظلم؛
تعریف عدل الهی؛
دلایل عدل الهی؛
اقسام عدل الهی؛
مقدمه
عدل؛ از اصول اعتقادی اسلام و از صفات خداوند متعال است. عدل یکی از صفات جمالیه خداوند متعال است. مساله عدل الهی از یک سو با اصل ایمان به خدا ارتباط دارد و از سوی دیگر با مساله معاد، و از سویی با مساله نبوت و امامت و از طرفی با مساله فلسفه احکام، پاداش و جزا، جبر و تفویض مربوط میشود از این جهت اعتقاد به اصل عدالت یا نفی آن «می تواند چهره تمام معارف و اعتقادات دینی را دگرگون سازد، اضافه بر این بازتاب عدل الهی در مساله عدالت اجتماعی و عدالت اخلاقی و مسائل تربیتی نیز قابل انکار نیست به خاطر این ویژگی هاست که در بین صفات خداوند عدل از اصول اعتقادی شمرده شده است.
تاریخچه مساله عدل
طایفه ای از اهل سنت که اشعری نامیده میشوند به اصل عدل معتقد نیستند. البته اینها منکر عدالت خداوند نیستند ولی میگویند از این نظر که خداوند مالک جهان هستی است، اختیار دارد هر کاری بکند؛ حتی نیکوکاران را مجازات کرده و بدکاران را پاداش دهد، و عین عدالت است. اعتقاد این گروه این است، یعنی حسن و قبح در افعال خداوند راه ندارد و هر چه انجام دهد حسن و نیکو است. رئیس این طایقه ابوالحسن اشعری از نوادگان ابوموسی اشعری است. انگیزه اصلی پیدایش این عقیده از یک سو گرفتاری آنها در چنگال مساله جبر بود. زیرا اشاعره از طرفداران سر سخت جبر، و اختیار نداشتن بندگان در افعال خود بودند آنها میگویند انسان محکوم سرنوشت و اراده خداوند است و هر چه انجام دهد از قبل خواست خداوند بوده است، از طرف دیگر آنها در برابر این سوال قرار میگرفتند که چگونه انسانی که در کارهایش مجبور است عذاب میشود و چگونه با عدالت خداوند سازگار است. لذا ناچار شدند عدل الهی را انکار کرده و بگویند: خداوند هر کاری بکند عین عدالت است. در حالی که شیعه با الهام از قرآن و کلمات معصومین علیهم السلام عدالت خداوند را یکی از اصول اعتقادی اسلام معرفی نموده و میگوید اعتقاد به عدل از اصول دین است. لذا شیعه معتقد است که حسن و قبح عقلی الهی وجود دارد و مسلک جبریون را رد میکند.
امیر المومنین علیه السلام در عبارت فشرده و پر محتوایی توحید و عدل را در کنار هم قرار داده و میفرمایند: التوحید ان لاتتوهمه و العدل ان لاتتهمه؛ یعنی، توحید آنست که او را در وهم و اندیشه خویش نیاوری (زیرا هر چه در وهم آید محدود است) و عدل آن است که او را متهم نسازی (یعنی؛ اعمال قبیحی که از تو سر زده به او نسبت ندهی)[1].
دلائل عدل الهی
دلیل عقلی: ظلم قبیح است و خداوند حکیم هرگز کار قبیح انجام نمیدهد، زیرا عوامل ظلم چند چیز است و خداوند منزه از آنهاست؛ که در ادامه به شرح آنها می پردازیم.
- عوامل و ریشه های ظلم:
1 نیاز: کسی ظلم میکند که برای رسیدن به اموری نیازمند باشد و از راه ظلم بتواند به آنها برسد.
2 جهل و نادانی: کسی ظلم میکند که زشتی و قبیح بودن ظلم را نداند.
3 رزائل اخلاقی: کسی ظلم میکند که در وجودش کینه، عداوت، حسد، خودخواهی و هواپرستی باشد.
4 عجز و ناتوانی: کسی ظلم میکند که از دفع ضرر و خطر از خودش عاجز است و برای رسیدن به هدف راهی جز ظلم ندارد.
هر ظلمی در عالم واقع میشود در اثر یکی از این عوامل است و اگر این عوامل نبود هیچ ظلم و ستمی در هیچ کجا واقع نمیشد و هیچ یک از عوامل مذکور به ساحت قدس پروردگار راه ندارد زیرا خداوند:
الف غنی و بی نیاز مطلق است.
ب علمش نامحدود و بی پایان است.
ج تمام صفات کمال را دارا است و از تمام عیوب و نواقص پاک و مبری است.
د دارای قدرت نامتناهی و بی حد میباشد پس او عادل است.
در دعای چهل و پنجم صحیفه سجادیه چنین آمده است: و عفوک تفضل و عقوبتک عدل خدایا عفو تو تفضل است و مجازات تو عین عدالت میباشد.
و از ائمه معصومین علیهم السلام نقل شده که در پایان نماز شب این دعا خوانده شود:
و قد علمت یا الهی انه لیس فی نقمتک عجله و لا فی حکمک ظلم و انما یعجل من یخاف الفوت و انما یحتاج الی ظلم الضعیف و قد تعالیت یا الهی عن ذلک علوا کبیرا؛
«خدای من، من میدانم که در مجازات تو عجله نیست و در حکم تو ظلمی وجود ندارد کسی عجله میکند که میترسد فرصت از دست برود و کسی ظلم میکند که ضعیف و ناتوان است و تو ای خدای من از اینها برتر و بالاتری»[2].
معنای عدالت خداوند
غیر از معنای مشهوری که برای عدل هست (خداوند عادل است و به کسی ظلم نمیکند) معنای وسیعتری هم وجود دارد:
1. عدل در خداوند یعنی دوری آفریدگار از انجام هر عملی که بر خلاف مصلحت و حکمت است.
2. عدل یعنی: همه انسانها در پیشگاه خداوند از هر جهت یکسان و برابرند و هیچ انسانی نزد او بر دیگری برتری ندارد مگر کسی که با تقوا و اعمال نیک خود را از فساد و تباهی دور بدارد. ان اکرمک عند الله اتقیکم ان الله علیم خبیر(سوره حجرات، آیه 14). همانا گرامی ترین شما نزد خداوند کسی است که پرهیزکارتر باشد به درستی که خداوند دانای خبیر است.
3. قضاوت و پاداش به حق: یعنی خداوند هیچ عملی را هر چند خیلی ناچیز و کوچک باشد از هیچ کس ضایع نکره و بی اجر و پاداش نیم گذارد و بدون تبعیض به هر کس جزای عملش را خواهد داد. فمن یعمل مثقال ذره خیره یره و من یعمل مثقال ذره شرا یره؛( سوره زلزال، آیه 7). پس هر کس ذره ای کار خوب انجام دهد آن را خواهد دید و هر کس ذره ای کار بد کند آن را نیز خواهد دید.
4. قرار دادن هر چیز در محل خودش: عادل کسی است که هر چیزی را در جای خود قرار میدهد[3].
خداوند هر پدیده و مخلوقی را در جای خود آفریده و مواد ترکیبی هر موجودی را به اندازه لازم آن معین کرده است و تعادل و تناسب در تمام پدیده های جهان آفرینش وجود دارد و انبتنا فیها من کل شیء موزون؛( سوره حجر، آیه 19). و رویاندیم در روی زمین از هر چیزی به اندازه و حساب شده.
جهان چون زلف و خط و خال و ابروست / که هر چیزی به جای خویش نیکوست[4]
5 عمل بر مبنای هدف: یعنی تمام آفرینش در جهان هستی بر مبنای هدف است و در ایجاد همه عالم اسرار و دلائلی نهفته است و هیچ چیز بیهوده و عبث نیست. افحبستم انما خلقانکم عبثا و انکم الینا لا ترجعون؛( سوره مومنون، آیه 117).آیا گمان کردید ما شما را عبث و بیهوده آفریدیم و شما به سوی ما بازگشت نمیکنید.
اعتقاد و یقین به عدل با معانی مذکورش و پیاده کردن هر یک از معانی را در خویشتن آثار اخلاقی فوق العاده ای دارد) عادل عدالت خواه است).
اقسام عدل الهی
اقسام عدل؛ عدل تکوینی، عدل تشریعی و عدل جزائی است.
عدل الهي به اقسام كلي زير تقسيم می شود:
1. عدل تكويني؛ (تکوین یعنی در مقام آفرینش) یعنی خداوند به هر موجودي به اندازه شايستگي هاي او از مواهب و نعمت ها عطا مي كند. به بيان ديگر خداوند متعال به هر يك از بندگان خويش به اندازه ظرفيت وجودي و به قدر قابليتشان از كمالات بهرمند مي سازد. در روایات آمده است که جهان بر عدالت استوار شده است، که این معنا به عدالت تکوینی اشاره دارد.[5]
2. عدل تشريعي؛ یعنی خداوند از يك سو در وضع تكاليف و قوانيني كه سعادت انسان در گرو آن است فروگذاري نمي كند و از سوي ديگر هيچ انساني را به عملي كه بيش از حد طاقت و استطاعت اوست مكلف نمي سازد.( قبح تکلیف مالا یطاق ) پس شریعت الهی به هر دو معنا عادلانه است.
وَ لَا نُکلَِّفُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا وَ لَدَیْنَا کِتَابٌ یَنطِقُ بِالحَْقِّ وَ هُمْ لَا یُظْلَمُون؛[6]
و ما هیچ کس را جز به اندازه تواناییش تکلیف نمىکنیم و نزد ما کتابى است که (تمام اعمال بندگان را ثبت کرده و) بحق سخن مىگوید و به آنان هیچ ستمى نمىشود
3. عدل جزائي؛ یعنی اینکه خداوند در مقام پاداش و كيفر بندگان خود جزاي هر انساني را متناسب با اعمالش مقرر مي كند. در برابر کار نیک پاداش می دهد و در برابر کار بد مجازات می کند و انسانی که هیچ تکلیفی ندارد را مجازاتش نمی کند. بخشی از پاداش و کیفر در دنیا و برخی در آخرت اعمال می شود. لذا با توجه به حقیقت مجازات اخروی و رابطه تکوینی آن با اعمال عدل جزایی به عدل تکوینی بر می گردد.
وَ نَضَعُ الْمَوَازِینَ الْقِسْطَ لِیَوْمِ الْقِیَمَةِ فَلَا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَیًْا؛[7]
ما ترازوهاى عدل را در روز قیامت برپا مىکنیم پس به هیچ کس کمترین ستمى نمىشود
أَمْ نجَْعَلُ الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ کاَلْمُفْسِدِینَ فىِ الْأَرْضِ أَمْ نجَْعَلُ الْمُتَّقِینَ کاَلْفُجَّار؛[8] آیا کسانى را که ایمان آورده و کارهاى شایسته انجام دادهاند همچون مفسدان در زمین قرار مىدهیم، یا پرهیزگاران را همچون فاجران؟
مَّنِ اهْتَدَى فَإِنَّمَا یهَْتَدِى لِنَفْسِهِ وَ مَن ضَلَّ فَإِنَّمَا یَضِلُّ عَلَیهَْا وَ لَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى وَ مَا کُنَّا مُعَذِّبِینَ حَتىَ نَبْعَثَ رَسُولا
هر کس هدایت شود، براى خود هدایت یافته و آن کس که گمراه گردد، به زیان خود گمراه شده است و هیچ کس بار گناه دیگرى را به دوش نمىکشد و ما هرگز (قومى را) مجازات نخواهیم کرد، مگر آنکه پیامبرى مبعوث کرده باشیم (تا وظایفشان را بیان کند.[9]
تمرین و تفکر و پژوهش:
1- چرا عدل از اصول اعتقادی شمرده میشود؟
2 - دلیل عقلی عدل خداوند چیست؟
3 - عوامل و ریشه های ظلم چیست؟
4 - بطور فشرده معانی عدالت را بیان کنید.
5- اقسام عدل الهی را بنویسید و هر یک را تعریف نمایید.
منابع و مآخذ:
در بحث عدل از این کتابها استفاده و اقتباس شده است:
- اصول کافی؛
- نهج البلاغه؛
- پیام قرآن؛
- تفسیر نمونه؛
- اصول عقاید، آقایان: محمدی ری شهری، محمد یزدی، محسن قرائتی، جعفر سبحانی.
[1]. کلمات قصار، نهج البلاغه، حکمت 470.
[2]. مصباح المتهجد شیخ طوسی، صفحه 173، (دعاهای بعد از نماز شب).
[3]. مجمع البحرین، واژه عدل.( العادل الواضع کل شیء موضعه).
[4]. گلشن راز، شیخ محمود شبستری. بخش 50 در جواب سوال از معانی اصطلاحات شاعرانه عارفان.
[5] . میزان الحکمه ، حدیث 11955.
[6] . سوره مؤمنون / 62.
[7] . سوره انبیاء / 47.
[8] . سوره ص / 28.
[9] . سوره إسراء /15.