کوروش از واقعیت تا افسانه

کوروش از واقعیت تا افسانه

سوال:

سلام. علامه طباطبائی از کوروش به نیکی یاد می کند و او را آدم خوبی می داند ولی امام خامنه ای از کوروش به بدی یاد می کند (دو نمونه از فرمایشات رهبری را در ذیل آورده ام). بالاخره کوروش خوب بوده یا نه؟ آیا در کتیبه کوروش حرفی از شرک بوده؟ آیا کوروش به ازدواج محارم اعتقاد داشته؟ آیا کوروش یهودی بوده؟ لطفا جواب همه ی سوالات منو بدین، من خیلی سر در گم شده ام. بعضی کوروش را لعن و بعضی مدح میکنند و من هم بی اطلاع. لطفا کمکم کنید. ممنون

مقام معظم رهبری در خطبه‌های نماز جمعه‌ فرمودند: ....

ادامه نوشته

جوامع روایی اهل سنت و چگونگی ایجاد آن ها

جوامع روایی اهل سنت و چگونگی ایجاد آنها:

جوامع روایی اهل سنت، مجموعه‌های حدیثی هستند که توسط علمای اهل سنت گردآوری شده و عموما شامل روایاتی از پیامبر اسلام (ص) و صحابه ایشان می‌باشند. این جوامع، منبع اصلی احکام و دستورات دینی در نزد اهل سنت به شمار می‌روند. در اینجا به برخی از مهم‌ترین جوامع روایی اهل سنت اشاره می‌شود: ....

ادامه نوشته

نهج البلاغه و چهل صفت متقیان در خطبه متقین

چهل صفت متقیان در خطبه متقین:

امام علی علیه السلام صفات متقیان را در خطبه متقین اینگونه بیان می فرماید:

1. نیکو گفتار: ”مَنْطِقُهُمُ الصَّوََاب

2. میانه رو در پوشش: ”مَلْبَسُهُمُ الْاِقْتِصََاد

3. متواضعانه راه می روند: ”مَشْیُهُمُ التَّوََاضُع

4. از محرمات چشم می پوشانند: ”غَضُّوا اَبْصََارَهُمْ عَمََّا حَرَّمَ اللهُ عَلَیْهِمْ

5. گوش هایشان وقف به علم نافع شده است: ”وَ وَقَفُوا اَسْمََاعَهُمْ عَلَی الْعِلْمِ النََّافِعِ لَهُمْ

6. در گرفتاری و آسایش یکسانند: ”نَزَلَتْ اَنْفُسُهُمْ مِنْهُمْ فِی الْبَلاءِ کَالَّذِِی نَزَلَتْ فِی الرَّخََاءِ

7. مشتاق به لقاء پروردگار هستند: ”وَ لَوْ لَا الْاَجَلُ الَّذِِی کَتَبَ اللهُ لَهُمْ لَمْ تَسْتَقِرَّ اَرْوََاحَهُمْ فِِی اَجْسََادِهِمْ طَرْفَهَْْ عَیْنٍ شَوْقاً

8. خداوند در نزد جان آن ها بزرگ و غیر او کوچک است: ”عَظُمَ الْخََالِقُ فِِی اَنْفُسِهِمْ فَصَغُرَ مََا دُونَهُ فِِی اَعْیُنِهِمْ

9. اهل یقین هستند: ”فَهُمْ وَ الْجَنَّهُْْ کَمَنْ قَدْ رَاََهََا، فَهُمْ فِِیهََا مُنَعَّمُونَ، وَ هُمْ وَ النََّارُ کَمَنْ قَدْ رَاََهََا، فَهُمْ مُعَذَّبُون

10. اهل حزن هستند: ”قُلُوبُهُمْ مَحْزُونَهٌْْ،

11. امین مردمند: ”وَ شُرُورُهُمْ مَأْمُونَهٌْْ“ ( و مردم) از شر آنان در امانند.

12. تن پرور نیستند: ”وَ اَجْسََادَهُمْ نَحِِیفَهٌْْ

13. کم خرج اند: ”وَ حََاجََاتُهُمْ خَفِِیفَهٌْْ

14. عفیف هستند: ”وَ اَنْفُسُهُمْ عَفِِیفَهٌْْ

15. اهل استقامت اند: ”صَبَرُوا اَیََّاماً قَصِِیرَهًْْ اَعْقَبَتْهُمْ رََاحَهٌْْ طَوِِیلَهٌْْ، تِجََارَهُْْ مُرْبِحَهٌْْ یَسُرُّهََا لَهُمْ رَبَّهُمْ

16. دنیا زده و اسیر آن نیستند: ”اَرَادَتْهُمُ الدُّنْیََا، فَلَمْ یُرِِیدُوهََا وَ اَسَرَتْهُمْ فَفَدُوا اَنْفُسَهُمْ مِنْهََا

17. شب زنده دار: ”اَمَّا اللَّیْلُ، فَصََافُّونَ اَقْدََامُهُمْ تََالِِینَ لِاَجْزََاءِ الْقُرْآنِ یُرَتِّلُونَهُ تَرْتِِیلاً

18. از قرآن درمان می طلبند: ”وَ یَسْتَثِِیرُونَ بِهِ دَوََاءَ دََائِهِمْ

19. به قرآن پاسخ می دهند: فَإِذََا مَرُّوا بِآیَهِْْ فِِیهََا تَشْوِِیقٌ رَکَنُوا اِلَیْهََا طَمَعاً وَ تَطْلُعَتْ نُفُوسُهُمْ اِلَیْهََا شَوْقاً وَ ظَنُّوا أَنَّهََا نَصْبَ أعْیُنِهِمْ وَ إِذََا مَرُّوا بِآیَهِْْ فِِیهََا تَخْوِِیفٌ أصْغُوا إلَیْهََا مَسََامِعَ قُلُوبِهِمْ وَ ظَنُّوا أنَّ زَفِِیرَ جَهَنَّمَ وَ شَهِِیقَهََا فِِی اُصُولِ آذََانِهِمْ

20. اهل رکوع و سجود هستند: ”فَهُمْ حََانُونَ عَلََی اَوْسََاطِهِمْ مُفْتَرِشُونَ لِجِبََاهِهِمْ وَ أَکُفَّهُمْ وَ رُکَبَهُمْ وَ أَطْرََافُ أَقْدََامِهِمْ

21. طالب رهایی از عذاب می کنند: ”یَطْلُبُونَ إِلَی اللهِ تَعالََی فِی فَکََاکِ رِقََابِهِمْ

22. دانشمندانی بردباراند: ”وَ أَمَّا النَّهََارُ فَحُلَمََاءٌ عُلَمََاءٌ،...“

23. نیکوکار هستند: ”وَ أَمَّا النَّهََارُ... أَبْرََارٌّ أَتْقِیََاءٌ“ و در روزها ... اهل تقوا نیکوکارانی خود نگه‌دار هستند.

24. از خوف خداوند لاغر اندامند: ”قَدْ بَرَأَهُمُ الْخَوْفُ بَرِِیءٌ الْقِدََاحِ

25. ظاهر پرهیزگاران این گونه است: ”یَنْظُرُ إِلَیْهِمُ النََّاظِرُ فَیَحْسَبَهُمْ مَرْضََی وَ مََا بِالْقَوْمِ مِنْ مَرَضٍ وَ یَقُولُ: قَدْ خُولِطُوا وَ قَدْ خََالَطَهُمْ أَمْرٌّ عَظیِِمٌ

26. به اعمال کم و زیاد خود قانع نیستند: ”لََا یَرْضُونَ مِنْ أَعْمََالِهِمُ الْقَلیِِل، وَ لََا یَسْتَکْثِرُونَ الْکَثیِِرَ فَهُمْ لِأَنْفُسِهِمْ مُتَّهِمُونَ وَ مِنْ اَعْمََالِهِمْ مُشْفِقُونَ

27. از ستایش مردم ترس دارند: ”اِذََا زُکِیَ أَحَدَهُمْ خََافَ مِمََّا یُقََالْ لَهُ، فَیَقُولُ: أَنَا أَعْلَمُ بِنَفْسِِی مِنْ غَیْرِِی وَ رَبِِّی أَعْلَمٌ مِنِِّی بِنَفْسِِی، اَللََّهُمَّ لََاتُؤََاخِذْنِِی بِمََا یَقُولُونَ وَ اجْعَلْنِِی أَفْضَلَ مِمََّا یَظُنُّونَ وَ اغْفِرْلِِی مََا لََا یَعْلَمُونَ

28. قوّت در دین دارند: ”فَمِنْ عَلََامََاتِ أَحَدِهِمْ إِنَّکَ تَرََی لَهُ قُوَّهٌْْ فِِی دیِِنٍ

29. نرم خو و دور اندیش اند: ”وَ حَزْماً فِِی لیِِنٍ

30. ایمانی آمیخته با یقین دارند: ”وَ ایِِمََاناً فِِی یَقیِِنٍ

31. علاقه مند به کسب علم هستند: ”وَ حِرْصاً فِِی عِلْمٍ

32. علمی همراه با حلم دارند: ”وَ عِلْماً فِِی حِلْمٍ

33. میانه رو هستند: ”وَ قَصْداً فِی الْغِنََاءِ

34. در عبادت خاشع هستند: ”وَ خُشُوعاً فِِی عِبََادَهِْْ

35. آراسته اند در حالی که نادرند: ”وَ تَجَمُّلاً فِِی فََاقَهٍْْ

36. در سختی ها شکیبایند: ”وَ صَبْراً فِِی شِدَّهٍْْ

37. طالب مال حلال هستند: ”َو طَلَباً فِِی حَلََالٍ

38. در مسیر حق، نشاط و سرور دارند: ”وَ نِشََاطاً فِِی هُدََی

39. از طمع دورند: ”وَ تَحَرُّجاً عَنْ طَمَعٍ

40. با وجود اعمال صالح، خوف دارند: ”یَعْمُلَ الْاَعْمََالُ الصََّالِحَهَْْ وَ هُوَ عَلََی وَجَلٍ

چهل صفت متقیان در خطبه متقین :

1. نیکو گفتار: ”مَنْطِقُهُمُ الصَّوَاب

2. میانه رو در پوشش: ”مَلْبَسُهُمُ الْاِقْتِصَاد

3. متواضعانه راه می روند: ”مَشْیُهُمُ التَّوَاضُع

4. از محرمات چشم می پوشانند: ”غَضُّوا اَبْصَارَهُمْ عَمَّا حَرَّمَ اللهُ عَلَیْهِمْ

5. گوش هایشان وقف به علم نافع شده است: ”وَ وَقَفُوا اَسْمَاعَهُمْ عَلَی الْعِلْمِ النَّافِعِ لَهُمْ

6. در گرفتاری و آسایش یکسانند: ”نَزَلَتْ اَنْفُسُهُمْ مِنْهُمْ فِی الْبَلاءِ کَالَّذِی نَزَلَتْ فِی الرَّخَاءِ

7. مشتاق به لقاء پروردگار هستند: ”وَ لَوْ لَا الْاَجَلُ الَّذِی کَتَبَ اللهُ لَهُمْ لَمْ تَسْتَقِرَّ اَرْوَاحَهُمْ فِی اَجْسَادِهِمْ طَرْفَهَ عَیْنٍ شَوْقاً

8. خداوند در نزد جان آن ها بزرگ و غیر او کوچک است: ”عَظُمَ الْخَالِقُ فِی اَنْفُسِهِمْ فَصَغُرَ مَا دُونَهُ فِی اَعْیُنِهِمْ

9. اهل یقین هستند: ”فَهُمْ وَ الْجَنَّهُ کَمَنْ قَدْ رَاَهَا، فَهُمْ فِیهَا مُنَعَّمُونَ، وَ هُمْ وَ النَّارُ کَمَنْ قَدْ رَاَهَا، فَهُمْ مُعَذَّبُون

10. اهل حزن هستند: ”قُلُوبُهُمْ مَحْزُونَهٌ،

11. امین مردمند: ”وَ شُرُورُهُمْ مَأْمُونَهٌ“ ( و مردم) از شر آنان در امانند.

12. تن پرور نیستند: ”وَ اَجْسَادَهُمْ نَحِیفَهٌ

13. کم خرج اند: ”وَ حَاجَاتُهُمْ خَفِیفَهٌ

14. عفیف هستند: ”وَ اَنْفُسُهُمْ عَفِیفَهٌ

15. اهل استقامت اند: ”صَبَرُوا اَیَّاماً قَصِیرَهً اَعْقَبَتْهُمْ رَاحَهٌ طَوِیلَهٌ، تِجَارَهُ مُرْبِحَهٌ یَسُرُّهَا لَهُمْ رَبَّهُمْ

16. دنیا زده و اسیر آن نیستند: ”اَرَادَتْهُمُ الدُّنْیَا، فَلَمْ یُرِیدُوهَا وَ اَسَرَتْهُمْ فَفَدُوا اَنْفُسَهُمْ مِنْهَا

17. شب زنده دار: ”اَمَّا اللَّیْلُ، فَصَافُّونَ اَقْدَامُهُمْ تَالِینَ لِاَجْزَاءِ الْقُرْآنِ یُرَتِّلُونَهُ تَرْتِیلاً

18. از قرآن درمان می طلبند: ”وَ یَسْتَثِیرُونَ بِهِ دَوَاءَ دَائِهِمْ

19. به قرآن پاسخ می دهند: فَإِذَا مَرُّوا بِآیَهِ فِیهَا تَشْوِیقٌ رَکَنُوا اِلَیْهَا طَمَعاً وَ تَطْلُعَتْ نُفُوسُهُمْ اِلَیْهَا شَوْقاً وَ ظَنُّوا أَنَّهَا نَصْبَ أعْیُنِهِمْ وَ إِذَا مَرُّوا بِآیَهِ فِیهَا تَخْوِیفٌ أصْغُوا إلَیْهَا مَسَامِعَ قُلُوبِهِمْ وَ ظَنُّوا أنَّ زَفِیرَ جَهَنَّمَ وَ شَهِیقَهَا فِی اُصُولِ آذَانِهِمْ

20. اهل رکوع و سجود هستند: ”فَهُمْ حَانُونَ عَلَی اَوْسَاطِهِمْ مُفْتَرِشُونَ لِجِبَاهِهِمْ وَ أَکُفَّهُمْ وَ رُکَبَهُمْ وَ أَطْرَافُ أَقْدَامِهِمْ

21. طالب رهایی از عذاب می کنند: ”یَطْلُبُونَ إِلَی اللهِ تَعالَی فِی فَکَاکِ رِقَابِهِمْ

22. دانشمندانی بردباراند: ”وَ أَمَّا النَّهَارُ فَحُلَمَاءٌ عُلَمَاءٌ،...“

23. نیکوکار هستند: ”وَ أَمَّا النَّهَارُ... أَبْرَارٌّ أَتْقِیَاءٌ“ و در روزها ... اهل تقوا نیکوکارانی خود نگه‌دار هستند.

24. از خوف خداوند لاغر اندامند: ”قَدْ بَرَأَهُمُ الْخَوْفُ بَرِیءٌ الْقِدَاحِ

25. ظاهر پرهیزگاران این گونه است: ”یَنْظُرُ إِلَیْهِمُ النَّاظِرُ فَیَحْسَبَهُمْ مَرْضَی وَ مَا بِالْقَوْمِ مِنْ مَرَضٍ وَ یَقُولُ: قَدْ خُولِطُوا وَ قَدْ خَالَطَهُمْ أَمْرٌّ عَظیِمٌ

26. به اعمال کم و زیاد خود قانع نیستند: ”لَا یَرْضُونَ مِنْ أَعْمََالِهِمُ الْقَلیِل، وَ لَا یَسْتَکْثِرُونَ الْکَثیِرَ فَهُمْ لِأَنْفُسِهِمْ مُتَّهِمُونَ وَ مِنْ اَعْمَالِهِمْ مُشْفِقُونَ

27. از ستایش مردم ترس دارند: ”اِذَا زُکِیَ أَحَدَهُمْ خَافَ مِمَّا یُقَالْ لَهُ، فَیَقُولُ: أَنَا أَعْلَمُ بِنَفْسِی مِنْ غَیْرِی وَ رَبِّی أَعْلَمٌ مِنِّی بِنَفْسِی، اَللَّهُمَّ لَاتُؤَاخِذْنِی بِمَا یَقُولُونَ وَ اجْعَلْنِی أَفْضَلَ مِمَّا یَظُنُّونَ وَ اغْفِرْلِی مَا لَا یَعْلَمُونَ

28. قوّت در دین دارند: ”فَمِنْ عَلَامَاتِ أَحَدِهِمْ إِنَّکَ تَرَی لَهُ قُوَّهٌ فِی دیِنٍ

29. نرم خو و دور اندیش اند: ”وَ حَزْماً فِی لیِنٍ

30. ایمانی آمیخته با یقین دارند: ”وَ ایِمَاناً فِی یَقیِنٍ

31. علاقه مند به کسب علم هستند: ”وَ حِرْصاً فِی عِلْمٍ

32. علمی همراه با حلم دارند: ”وَ عِلْماً فِی حِلْمٍ

33. میانه رو هستند: ”وَ قَصْداً فِی الْغِنَاءِ

34. در عبادت خاشع هستند: ”وَ خُشُوعاً فِی عِبَادَهِ

35. آراسته اند در حالی که نادرند: ”وَ تَجَمُّلاً فِی فَاقَهٍ

36. در سختی ها شکیبایند: ”وَ صَبْراً فِی شِدَّهٍ

37. طالب مال حلال هستند: ”َو طَلَباً فِی حَلَالٍ

38. در مسیر حق، نشاط و سرور دارند: ”وَ نِشَاطاً فِی هُدَی

39. از طمع دورند: ”وَ تَحَرُّجاً عَنْ طَمَعٍ

40. با وجود اعمال صالح، خوف دارند: ”یَعْمُلَ الْاَعْمَالُ الصَّالِحَهَ وَ هُوَ عَلَی وَجَلٍ“

والحمد لله علی کل حال بعدد نعمائه و اسمائه تعالی و جل ذکره و عظمته

رونمایی و معرفی کتاب جهانشناسی عرفانی در اندیشه ابن عربی و عارفان اسلامی

رونمایی و معرفی کتاب ادب و عرفان در آثار باباطاهرعریان

قصیده ای در منقبت فاطمه زهرا علیها السلام: از دکتر علی شیخ الاسلامی

السلام علیکِ یا فاطمة الزهرا

قصیده ای در منقبت فاطمه زهرا علیها السلام:

از مرحوم جناب « حجة الاسلام دکتر علی شیخ الاسلامی » رضوان الله تعالی علیه

امشب شب شهادت زهرای اطهر است

پاکیزه دختری که پدر را چو مادر است

مجموعه ی صفات جلال و جمال حق

آن بضعه ای که حامل سِرٓ پیامبر است

گر چه ردای کِبر و غنا ویژه ی خداست

اما بتول مظهر «اللهُ اکبر» است

روح رسول و میوه ی دل و پاره ی جگر

خیر کثیر وحی که تأویل کوثر است

بر سینه اش رسول خدا سر نهاد و گفت

زهرا بهشت ما و بهشتی معطر است

دُردانه ای که هیچ وِرا در میان خلق

مانند نیست وگر هست حیدر است

اصل اصیل و ثابت طوبیٰ که فرع آن

بر اوج آسمان جهان سایه گستر است

در ساحت شهود، فراتر زِ کائنات

در عالم وجود مَدار است و محور است

بالا نشین مسند هر یازده امام

بر تارک مبارک آنها چو افسر است

اجماع اهل و نقل و حدیث است بس خبر

« جانم فدای فاطمه » قول پیمبر است

نالان زبان ناطقه از وصف او ولی

از هر چه سیره و سخن دوست خوش تر است

یاد خداست ذکر شما خاندان صِدق

پیغام آشنا سخن روح پرور است

ذکر شماست قصه ی عشقی که گفته اند

از هر زبان که می‌شنوم نامکرر است

آموخت هل اَتیٰ و حدیث کِسا به ما

دولت در این سرا و گشایش بر این در است

خیل مَلَک به خانه ی زهرا رسید و گفت

صحرا و باغ زنده دلان کوی دلبر است

مولا چو سرو قامت زهرا بدبد گفت

شمشاد خانه پرور من از که کمتر است

می‌دوخت دیده بر رخ زهرا و می‌سرود

باغ مرا چه حاجت سرو و صنوبر است

هم سِرٓ و همسرُ همه جا همره علی

چشم و چراغ خانه ی ایمان حیدر است

مرد آفرین زنی که نیابی وِرا نظیر

در مرد و زن که از همه آفاق برتر ست

از ضرب تازیانه به بازوی فاطمه

روح لطیف حضرت مولا مکدّر است

پهلوی نازنین تو را خَست آن خبیث

ظلمی چنین به ساحت تو نامُصوٓر است

کشتند ناز دانه ی نازاده ی تو را

دیوار سرشکسته و در، خاک بر سر است

عرش خدا که قلب علی بود را شکست

فقدان همسری که نگه دارِ شوهر است

صدیقه ی شهیده ای که در قدر و قبر او

پنهان و ناشناخته ماندن، مقدٓر است

تفسیر ما زِ آیه ی تطهیر این بُوَد

زهرا طَهور و طاهر و طُهر و مُطَهٓر است

در آیه ی شریف مودٓت پیام چیست‌؟

عشق و ادب به فاطمه، اجر پیمبر است

در آیه ی مباهله هم این پیام هست

کان بضعه ی رسول، رَه قرب داور است

« حجة الاسلام دکتر علی شیخ الاسلامی »

استاد ادبیات فارسی و عرفان اسلامی دانشگاه تهران و واحد علوم و تحقیقات تهران

عرفان اسلامی و شارحان و وارثان آن

عرفان اسلامی و شارحان و وارثان آن

عرفان اسلامی در دامن مکتب تشیع زاده شده است و همه سلسله های تصوف، سر سلسله خود را مولای متقیان علی(ع) می دانند. با صرف نظر از درستی یا نادرستی بینش اهل تصوف، سیر و سلوک در نهاد شیعه نهفته است و به همین دلیل هرگز نهاد حوزه های علمی از گرایشهای عرفانی بیگانه نبوده است و همیشه در متن حوزه چنین جریانی در آشکار و نهان به حیات خود ادامه داده است.

متن هایی که در حوزه ها در زمینه عرفان تدریس می شود، هر چند بیشتر آنها، به دست علمای شیعه نوشته نشده اند، ولی چون نمی توان منکر علاقه مشایخ عرفانی به ساحت مقدس پیشوایان شیعه شد، علمای برجسته حوزه، بی هیچ تعصّبی در آموزش رموز عرفانی از این متنها بهره جسته اند.

عرفان، از ابتدا در حوزه ها پس از آموزش کلام و فلسفه تدریس می شده است و فصوص الحکم ابن عربی از مهم ترین متون درسی است که از مکاشفه سرچشمه گرفته است و قرنها توجه مدرسان رمز آشنا و چیره دست حوزه را به خود جلب کرده است.

متجاوز از صد شرح بر فصوص الحکم نوشته شده است و از مهم ترین شرحهای آن، نصوص قونوی و شرح قیصری (م:751ه.ق.) است که هر دو از متون درسی هستند. از شارحان برجسته شیعی فصوص، سید حیدرآملی (م:پس از 787ه.ق.) است که کتاب نص النصوص او، مدت چندین سده مورد استفاده عرفا قرار گرفته است.

در حوزه های علمی پس از دوره صفوی، افزون بر شرح فصوص قیصری، مفتاح الغیب و نصوص قونوی، تمهید القواعد صائن الدین علی بن محمد تُرکه (م:835ه.ق.) نیز تدریس می شده است و کتاب نهایی عرفان، شرح ابن فناری بر مفتاح الغیب صدرالدین قونوی (607 - 673ه.ق.) به نام مصباح الانس است.

از مدرسان نامی عرفان از دوره صفوی به بعد می توان به اشخاص زیر اشاره کرد: ملاحسن لبنانی (م:1094ه.ق.) مولانا محمد صادق اردستانی (م:1136ه.ق.) آقا محمد بیدآبادی (م:1198ه.ق.) میرزا محمد الماسی (م:1159ه.ق.)، میرزا محمد علی میرزا مظفر (م:1198ه.ق.)، ملا علی نوری (م:1246ه.ق.) و پسر وی، میرزا حسن نوری و شاگرد او، آقا علی حکیم اشاره کرد.

در دوره قاجار، میرزا عبدالجواد شیرازی و شاگرد وی، سید رضی لاریجانی و شاگرد او آقا محمد رضا قمشه ای (متولد1241ه.ق.) به درس عرفان در حوزه های علمی ایران رسمیت دادند. از میان شاگردان آقا محمد رضا قمشه ای، میرزا هاشم اشکوری (م:1332ه.ق.) آقا میرزا محمود قمی، از همه مشهورترند و حاج میرزا مهدی آشتیانی، آقا میرزا احمد آشتیانی، سید کاظم عصار تهرانی و میرزا محمد علی شاه آبادی، رفیعی قزوینی و محمد حسین فاضل تونی از تربیت شدگان مکتب میرزا هاشم هستند.

امام خمینی، آخرین و برجسته ترین استاد مسلم عرفان نظری است که پرورش یافته مکتب عرفانی مرحوم شاه آبادی است و تعلیقه ارجمندی بر فصوص الحکم دارد.

منبع: گذشته، حال و آینده حوزه در نگاه رهبری، جمعی از نویسندگان.

والحمد لله رب العالمین علی کل حال بعدد اسمائه تبارک و تعالی

نخستین تجلی تصوف و عرفان اسلامی

نخستین تجلی تصوف و عرفان اسلامی:

زهد و تقشف رایج در بین مسلمانان، از وقتی مبنای نخستین تجلی تصوف و عرفان واقع گشت که از صورت خوف از جحیم و شوق به نعیم خارج شد و به صورت اعراض از متاع دنیا به قصد تقرب به وجه مولی در آمد و بدین گونه با پدیده محبت که در قرآن کریم هم اشارت «. . . یحبهم و یحبونه. . . » (مائده/5/54)

ادامه نوشته

مکتوبی اخلاقی عرفانی

مكتوبى از عارف شهير مولى محمد بيدآبادى قدس سره:

من احب الله فصب البلاء عليه؛ يعنى، هر كه دعوى دوستى خدا كند و به دست ارادت، حلقه در محبت او زند، يا هر كه حق - سبحانه و تعالى - خلعت محبوبيت‏ بر او پوشاند، باران بلا از ابر محنت و عناء بر فرق او ريزان و شادى و بهجت و راحت از وى گريزان گردد كه البلاء للولاء كالذهب للهب؛ ترجمه اين كلمه را در مثنوى بدين وجه آورده است؛

دوستى چون زر، بلا چون آتش است // زر خالص، در دل آتش خوش است

و از فحواى كلمات سابقه چنان به حيطه فهم در مى‏آيد كه بلا، متوجه اهل ولايت و محنت، متعلق به دار باب محبت [ است]. هر جا كه بناى محبت نهاده‏اند، درى از محنت ‏بر وى گشاده اند و در هر ميدان كه لواى ولا افراخته‏اند، فوج بلا را ملازم پاى آن، علم ساخته‏اند. پس هر كه را حق - سبحانه و تعالى - دوست دارد، او را به بلا مبتلا و ممتحن سازد. و مؤيد اين قول، حديث‏حضرت رسول صلى الله عليه وآله است آنجا كه فرموده: ان الله اذا احب قوما ابتلاهم. به درستى كه هر كه [ را ] حق - تعالى - دوست دارد، لشكر بلا و اندوه را برايشان گمارد. و مقرر است كه محنت‏به اندازه محبت‏بود و بلا به مقدار ولا نازل شود. هر كه در راه دوستى حق از همه راهروان در پيش بود، هر آينه مشقت و بليت او از همه بيش بود. هر كه را ذوق محبت‏بيشتر، سينه‏اش از شوق محنت ريش‏تر. و از حضرت سيد كاينات سؤال كردند كه: «اى الناس اشد بلاء»؛كدام طايفه سخت‏ترند از روى بلا، يعنى كدام گروه از آدميان سخت‏تر و دلسوزتر، و محشر كدام زمره از اصناف انسان صعب‏تر است؟ فرمود: «الانبياء» يعنى بلاى پيغمبران كه ملهم حرم رسالت و محرم حريم حلالتند از همه سخت‏تر است و بيشتر. و بلايى كه متوجه روزگار ايشان است از محنت‏هاى ديگران بيشتر، «ثم الامثل‏» يعنى پس از پيغمبران بلاى جمعى كه شبيه باشند بديشان در سلوك سبيل محبت و واقف بر اسرار معرفت. «فالامثل‏» يعنى آن‏ها كه شبيه‏اند براين جماعت. و بر همين قياس هر كه به درگاه قرب، اقرب باشد، بلا و عناى او اشد و اصعب باشد.

هر كه در اين بزم مقرب‏تر است // جام بلا بيشترش مى ‏دهند

و آن كه زدلبر نظر خاص يافت // داغ عِنا بر جگرش مى ‏نهند

بلا، نه شربت‏ شيرين است كه به اطفال طريقت دهند، بلكه قدح زهر مَلال است كه بر دست‏ بالغان راه نهند. يكى از مشايخ طريقت فرموده:

دُردى خوردن به ميكده، عادت ماست // رطلى كه گران‏تر است، آن نوبت ماست

منبع :http://www.hawzah.net/Per/Magazine/PH/013/ph01312.asp

نکاح عرفانی و توالد در اکوان در نظر ابن‌عربی

نکاح عرفانی و توالد در اکوان

در نظام‌ جهان‌ شناسی‌ عرفانی‌ ابن‌ عربی‌، می‌توان‌ به‌ مقوله مهم‌ «نکاح‌» اشاره‌ کرد.

مقوله‌ نکاح و توالد در اکوان از دیدگاه‌ ابن‌ عربی‌ از اهمیتی‌ ویژه‌ برخوردار است‌، چنان‌که‌ وی‌ نوشته‌ای‌ مستقل‌ با عنوان‌ کتاب‌ النکاح‌ الاول‌ داشته‌ که‌ گویا از میان‌ رفته‌ است‌، ولی‌ خود وی‌ در نوشته‌های‌ دیگرش‌ بدان‌ اشاره‌ می‌کند.

فهرست مندرجات:

۱ - علم توالد؛ ۲ – اقسام: ۲.۱ - نکاح حسی؛ ۲.۲ - نکاح معنوی؛ ۲.۳ - نکاح در علم الهی

۳ - پدران فرازین و مادران فرودین؛ ۴ - لوح و قلم؛ ۵ – طبیعت؛ ۶ - معانی و اجسام؛ ۷ - سلسله نزولی پیدایش زمینیان

۸ – جهان: ۸.۱ - وجه تسمه عالَم‌؛ ۸.۲ - حقیقت جهان؛ ۸.۳ - ترتیب و نظم؛ ۸.۴ - بهترین جهان

۹ - زمان و مکان و دهر: ۹.۱ - لواحق اجسام؛ ۹.۲ - بیان دیگر؛ ۹.۳ - مدلول واژه زمان؛ ۹.۴ – دهر

ادامه نوشته

دستورالعمل اخلاقی عرفانی از ملا حسینقلی همدانی

دستورالعمل اخلاقی عرفانی از عارفی بلندمرتبه؛ ملا حسینقلی همدانی

زندگی او

استاد عارفان قرن معاصر، ملاّ حسینقلی، فرزند رمضان شوندی درجزینی همدانی، به سال ۱۲۳۹ پا به عالم خاکی نهاد. پدر او، در آغاز چوپان بود، سپس پینه‌دوزی را پیشه کرد. فرهیختهٔ عالمان و طالب‌علمان بود. دو پسر داشت هر دو را به حوزهٔ علمیّه فرستاد. حسینعلی در کوچکی به همراه پدر چندگاهی شبانی کرد، سپس با پافشاری پدر برای فراگیری دانش دین به تهران هجرت کرد. مقدّمات را با نشاط و تلاشی چشم‌گیر بیاموخت. درس‌های سطح را نزد برخی علمای تهران خواند و در زمانی نه چندان دراز شایستگی حضور در درس شیخ العراقین را یافت. ....

ادامه نوشته

مهدویت و ضرورت توجه به آن در زندگی

*مقدمه

موضوع مهدويت و توجه به آن از ديرباز در گستره فرهنگ اسلام مطرح بوده است. و دراين راستا تأليفات گرانسنگي به رشته تحرير درآمده است، از كتابهايي كه بيش از يك هزارسال از نوشته شدن آن مي گذرد، تا هزاران كتاب ديگر كه هم اكنون در كتابخانه ها موجود است.

*اهميت و ضرورت مباحث مهدويت

در هر بحثي پيش ازپرداختن به مسائل آن، بايد به ضرورت و بايستگي آن توجه كرد تا با انگيزه قوي و توان كافي وارد آن شد.

ازاين رو در ابتدا چند پرسش را مطرح مي كنيم:

1- آيا مباحث مهدويت، كاربردي است و يا صرفاً تئوري و حاشيه اي است؟

2- آيا بحث از مهدويت و مسائل آن نياز بشر امروز است و مي تواند به انتظارات او پاسخ دهد؟

3- اعتقاد به مهدويت چه تحولي در زندگي انسان مسلمان ايجاد مي كند؟ و...

موضوع موعود يا مصلح كل، نظريه و انديشه اي نيست كه در طول زمان در اذهان پديد آمده و براي تسكين دردها و ايده اي براي دلداري مظلومان باشد. بلكه هويت شيعه است كه با توجه به آيات و روايات مي توان به ضرورت آن پي برد.

ادامه نوشته

امامت و ولايت / علامه شرف الدين عاملي

امامت و ولايت

در نظريه تقريب مذاهب اسلامي علامه شرف الدين عاملي

مقدمه

امامت و خلافت جامعه اسلامي يکي از موضوعات مهم وتأثير گذار در جامعه اسلامي بوده است و انديشمندان اسلامي از جهات مختلف در اين موضوع نظريه پردازي كرده اند، يكي از رويكرد هاي مهمي كه در موضوع امامت و خلافت جامعه اسلامي مطرح است ودر شرائط كنوني جهان اسلام از اهميت خاصي برخوردار است، رويكرد تقريبي در اين موضوع است، چرا که بنابر نظرية اکثر ملل و نحل و تاريخ نويسان و ديگر دانشمندان اسلامي، مهمترين موضوعي که اول بار باعث به وجود آمدن فرقه هاي اسلامي شده است، اختلاف در موضوع رهبري سياسي و ديني جامعه اسلامي بوده است، چنانکه شهرستاني در اين موضوع گفته است: «ماسل سيف في الاسلام علي قاعدة دينيه مثل ماسل علي الامامة في کل زمان» [1] يعني در تاريخ اسلام در هيچ عصر و زماني در مسائل ديني، مسلمانان برروي هم شمشير نکشيده اند، آنچنانکه در مسأله امامت و رهبري جامعه اسلامي اين کار را کرده اند.

علامه عبد الحسين شرف‌الدين عاملي به عنواني يكي از كساني كه دغدغه اتحاد امت اسلامي وتقريب مذاهب اسلامي داشتند، در اين مورد فرموده اند: «فرقتهما السياسة،فلتجمعهماالسياسة» يعني امت اسلام را، موضوع خلافت و اهداف سياسي به دوفرقه شيعه و اهل‌سنت تقسيم نموده است و اکنون هم بايد سياست و مصالح سياسي جهان اسلام، آنان را در کنار هم قرار دهند.

ادامه نوشته

شيخ مفيد نخستين منضبط کننده فقه و کلام شیعه

شيخ مفيد؛ نخستين منضبط کننده فقه و کلام شیعه

شیخ مفید در سلسله‌ی علمای امامیه، فقط یك متكلم و فقیه سر آمد و برجسته نیست، بلكه فراتر از این، وی مؤسس و سرحلقه‌ی جریان علمی رو به تكاملی است كه در دو رشته‌ی كلام و فقه، تا امروز در حوزه‌های علمی شیعه امتداد یافته و با وجود بركنار نماندن از تأثرات تاریخی جغرافیایی و مكتبی، ویژگیهای اصلی و خطوط اساسی آن همچنان پابرجاست مانده است.
تبیین و اثبات این نكته از آن‌جا اهمیت می‌یابد كه این جریان علمی، در دوران متصل به زندگی شیخ مفید تا نزدیك به نیم قرن پس از درگذشت او، به چنان تحول و تكامل سریع و شگرفی نائل گشته كه در برابر آن، نقش تأسیسی شیخ مفید مورد غفلت قرار گرفته است.

در این نكته، تأكید اصلی بر این است كه تلاش علمی ممتاز و درخشان شاگرد برجسته‌ی شیخ مفید یعنی سید مرتضی علم الهدی (متوفی در ۴۳۶ ه) و اوج قله‌ی رفیع همین سلسله در عهد شیخ الطائفه محمّد بن الحسن الطوسی متوفی در ۴۶۰ ه) در واقع ادامه‌ی جریانی است كه سرچشمه و مؤسس آن محمّد بن محمد بن النعمان المفید بوده است. برای تبیین این نكته لازم است نقش مؤثر و تعیین كننده‌ی مفید:

ادامه نوشته

سؤالات درس تاریخ تحلیلی صدر اسلام

نمونه سؤالات تستی درس تاریخ تحلیلی صدر اسلام

ادامه نوشته

پيشينه و جايگاه مناظره در اديان آسماني

ادامه نوشته

وصف اسلام در زبان امیرالمؤمنین

وصف اسلام در زبان امیرالمؤمنین(علیه الصلواة و السلام)

امام علی علیه السلام در نهج البلاغه «اسلام» را اینگونه توصیف می نماید:

«خدا را سپاس كه اسلام را تشريع (کرد)، و سرچشمه هاى آن را براى آن‌كه بخواهد وارد شود آسان نمود، و اركانش را در برابر آن‌كه قصد غلبه بر آن دارد غير قابل شكست قرار داد، و آن را براى كسى كه به آن آويخت پناهگاه امن و براى وارد بر آن حريم سلامت قرار داد. آن را برهانی ساخت براى كسى كه به وسيله آن سخن می گوید، و شاهد براى كسى كه به وسيله آن به دفاع برمی خیزد، و نوری براى آن‌كه طلب روشنى می كند، و فهمی براى آن‌كه انديشه می نماید، و مغزی براى آن‌كه آراسته به تدبير می شود، و نشانه ای براى هر بافراستى كه راه حق می جوید، و بينايى براى آن كسى كه عزم خود را جزم می كند، و پندی براى كسى كه پند آموزد، و نجات براى آن‌كه تصديق می كند، و تكيه ‌گاهی براى كسى كه به آن متّكى شود، و آسايش براى آن‌كه خود را به آن وامی گذارد، و سپری براى آن‌كه صبر پيشه می كند.زیرا اسلام روشن‌ترين راه، و آشكارترين مسلك‌هاست، علائم راهش بلند، جاده هايش روشن، چراغهايش درخشان، ميدان تمرينش آماده براى مسابقه دادن، هدفش بلند و مرتفع، و جاى ‌دهنده همه مسابقه گذاران است، جايزه ‌اش شایسته، و سوارانش شريف. راهش تصديق، نشانه ‌اش اعمال نیکویی، پايانش مرگ، ميدان تمرينش دنيا، محل مسابقه دهندگانش قيامت، و جايزه اش بهشت است.»[1]


[1] . نهج البلاغه، خطبه ۱۰۵، ترجمه نهج البلاغه ص۱۳۹.

در باره کتاب مفتاح اسرار الحسینی


مروری بر کتاب مفتاح اسرار الحسینی؛ در اسرار سیر و سلوک

مفتاح اسرار الحسینی در اسرار سیر و سلوک، تقریر شیعی مسائل عرفان اسلامی است. ملّا عبدالرّحیم بن محمّد یونس دماوندی اصفهانی حائری، عارف قرن دوازدهم هجری در اصفهان بوده و تاریخ ولادت و وفات وی معلوم نیست؛ اما احتمالاً تا ۱۱۶۲ قمری در قید حیات بوده است. نزد ملاّ محمّد صادق اردستانی و آقا خلیل قائنی اصفهانی و میرزا حسن لاهیجی قمی کسب علم کرد و بعدها ساکن کربلا شد و به تألیف و تحقیق و اقامه جماعت پرداخت. مدفن وی نیز همانجاست. انتساب او به سلسله نوربخشیه یا ذهبیه اثبات نشده است. آثار قابل توجهی از وی باقی مانده که یکی از مهم‌ترین آن مفتاح اسرار الحسینی است. شادروان سیّد جلال الدین آشتیانی آن را برای نخستین بار در منتخباتی از آثار حکمای الهی ایران منتشر کرد.

مفتاح اسرار الحسینی از نوشته های مفصل دماوندی است که آن را در ۱۱۶۰ قمری یعنی در اواخر عمر تألیف کرده و مبیّن دیدگاه‌های عرفانی وی است. به گفته او (ص۵۷) سبب تسمیه کتاب و درج «اسرار» در عنوان آن مربوط به «بعضی مکاشفات و واردات» است.

این کتاب یک مقدّمه و سی و هفت مفتاح و یک خاتمه دارد. دماوندی پاره‌ای از مطالب دیگر نوشته‌های خود را هم در آن نقل کرده است. بخش های متفاوت آن براساس «مفتاح» متمایز شده و مؤلف ذیل هر یک نظر عرفانی خود را طرح کرده است.

ادامه نوشته

درباره علامه حسن زاده آملی (قدس سره)


نگاهی به زندگی پربار علامه حسن حسن‌زاده آملی (قدّس سرّه)

علامه حسن حسن زاده آملی ایشان در اواخر سال ۱۳۰۷ هجری شمسی در روستای ایرای لاریجان آمل متولد و در حجر کفالت و تحت مراقبت پدر و مادری الهی، بزرگوار و اهل یقین، تربیت یافتند. در حالی که شش ساله بودند، به مکتبخانه خدمت یک معلم روحانی شرفیاب شدند و پیش او خواندن و نوشتن یاد گرفتند و تعدادی از جزوات متداول در مکتبخانه های آن زمان را خواندند، تا اینکه در خردسالی تمام قرآن را به خوبی یاد گرفتند.

علامه حسن زاده در سال ۱۳۲۳ شمسی تحصیلات کتب ابتدائیه را در مدرسه روحانی (حوزه علمیه) که در میان طلّاب علوم دینیّه معمول و متداول است از نصاب الصبیان و رساله عملیه فارسی آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی (چون ایشان مرجع علی الاطلاق در آن زمان بودند) و کلیات سعدی، گلستان سعدی و جامع المقدمات و شرح الفیه سیوطی و حاشیه ملا عبدالله بر تهذیب منطق و شرح جامی بر کافیه نحو و شمسیه در منطق و شرح نظام در صرف، مطوّل در معانی و بیان و بدیع و معالم در اصول، تبصره در فقه و قوانین در اصول تا مبحث عام و خاص را در آمل که همواره از قدیم الدهر واجد رجال علم بوده، از محضر مبارک روحانیین آن شهر آیات عظام و حجج اسلام: محمد آقا غروی و آقا عزیزالله طبرسی و آقا شیخ احمد اعتمادی و آقا عبدالله اشراقی و آقا ابوالقاسم رجائی و غیرهم که همگی از این نشأه رخت بربسته اند و به ریاض قدس در جوار رحمت ربّ العالمین آرمیده اند، فرا گرفتند و نیز از حضرت آیت الله عزیزالله طبرسی تعلیم خط می گرفتند تا اینکه خود حضرتش در آمل چند کتاب مقدماتی را تدریس می کردند.

آیت‌الله حسن‌زاده، با اتمام دروس مقدماتی حوزه، لباس روحانیت پوشید و در ۲۲ سالگی، در شهریور ۱۳۲۹ش، برای ادامه تحصیل، وارد تهران شد. او در تهران، فقه و اصول را نزد اساتیدی همچون سید احمد لواسانی، ابوالحسن شعرانی، سیدابوالحسن رفیعی قزوینی و محمدتقی آملی آموخت. در درس فلسفه و عرفان نیز در دروس اساتیدی چون مهدی الهی قمشه‌ای، علامه شعرانی، فاضل تونی و میرزا احمد آشتیانی شرکت کرد. حسن‌زاده افزون بر اینها، دروس مختلفی مانند تفسیر،‌ رجال و درایه و ریاضی و هیئت و نجوم و طب را از علامه شعرانی آموخت و از او اجازه اجتهاد و اجازه نقل حدیث دریافت کرد. وی یازده سال نزد مهدی الهی قمشه‌ای، «منظومه» سبزواری، بخش‌هایی از اسفار و «شرح خواجه بر اشارات» را فرا گرفت و در جلسات تفسیر قرآن او نیز حاضر می‌شد.

حسن‌زاده آملی، پس از چهارده سال تحصیل در تهران، در مهر ۱۳۴۲ش به قم رفت و به مدت ۱۷ سال در دروس علامه طباطبایی حاضر شد. در این مدت، بخش‌هایی از کتاب بحارالانوار و تمهید القواعد را نزد وی خواند. همچنین در دروس فلسفی و عرفانی سید محمدحسن الهی، برادر علامه طباطبایی، شرکت کرد. سید مهدی قاضی طباطبایی، فرزند سید علی قاضی از دیگر اساتید وی در قم بود. حسن‌زاده از این دوره به نیکی یاد کرده و بخش‌هایی از تأثیرپذیری اخلاقی را به این دوره نسبت داده است.

حسن‌زاده آملی پس از سکونت در قم، به تدریس دروس فلسفه و عرفان مشغول شد و شرح منظومه، اشارات، اسفار اربعه، شرح فصوص قیصری، شرح تمهید و مصباح الانس را تدریس کرد. او همچنین حدود هفده سال دروس ریاضیات، هیأت، وقت و قبله را درس داده که کتاب دروس «معرفة الوقت و القبلة» محصول آن درس‌هاست.

علامه حسن‌زاده در شامگاه سوم مهر ۱۴۰۰ش (۱۸ صفر ۱۴۴۳ق) بر اثر عارضه ریوی در بیمارستان شهر آمل درگذشت. مراسم تشییع در شهر آمل برگزار شد.

حسن‌زاده آملی، آثاری در زمینه‌های مختلف چون فقه، فلسفه، اخلاق، عرفان، کلام، ریاضیات، نجوم، ادبیات عربی و فارسی، علوم طبیعی، طب قدیم، علوم غریبه نوشته است؛ اما عمده آثار و اندیشه‌های او بر محور قرآن، فلسفه و عرفان است.

آیت‌الله حسن‌زاده آملی، آثار فلسفی فراوانی دارد که برخی از آنها از این قرار است: «الاصول الحکمیه»، «رساله جعل»، «رساله رؤیا»، «رساله نفس الأمر»، «رساله نهج الولایه»، «رساله فی التضادّ»، «ترجمه و تعلیق الجمع بین الرّأیین»، «ترجمه و شرح سه نمط آخر اشارات»، «تصحیح و تعلیق شفا»، «تصحیح و تعلیق اشارات»، و «تقدیم و تصحیح و تعلیق آغاز و انجام کلامی».

بخشی از آثار عرفانی حسن‌زاده آملی عبارتند از: «الهی نامه»، «رساله لقاءالله»، «رساله إنه الحق»، «شرح فصوص الحکم»، «عرفان و حکمت متعالیه»، «تصحیح رساله مکاتبات، «رساله مفاتیح المخازن» و «رساله‌ای در سیر و سلوک».

برخی از آثار ادبی حسن‌زاده چنین است: «تصحیح کلیله و دمنه»، «تصحیح گلستان سعدی»، «مصادر اشعار منسوب به امیرالمؤمنین(ع)»، «تقدیم و تصحیح و تعلیق نصاب الصبیان»، «دیوان اشعار»، «ده رساله فارسی»، «هزار و یک نکته» و «الهی نامه».

حسن‌زاده آملی، به تصحیح بسیاری از آثار مهم و همچنین حاشیه‌نگاری بر آنها پرداخته است؛ از جمله «تصحیح‌ نهج‌ البلاغه»، «تصحیح تفسیر خلاصة المنهج»، «تصحیح‌ کتاب شفا»، «تصحیح اسفار اربعه»، «تصحیح کتاب کشف المراد»، «تصحیح‌ و حاشیه بر تمهید القواعد صائن الدین» و «شرح بر فصوص قیصری». او هم‌چنین کتاب الخزاین احمد نراقی در علوم غریبه را به همراه علی اکبر غفاری تصحیح و حاشیه زده است.

ابن عربی و مولوی

تاثير ابن عربي بر مولوي

ابن عربي به لحاظ زماني نمي توانسته از مولانا تاثير بگيرد، ولي امکان دارد که مولانا از او تاثير گرفته باشد و اين مساله با احساسات ملي گرايانه کمرنگ جلوه داده شده است؛ زيرا برايشان گران است که مولاناي روم از ابن عربي عرب زبان و عرب تبار تاثير بگيرد.

استاد محمد خواجوي چندي پيش در گفتگويي پيرامون تاثير ابن عربي بر مولوي سخن گفت. استاد محمد خواجوي در پاسخ به اين پرسش که با توجه به تاخر مولانا نسبت به ابن عربي و اين نکته که در زمان ابن عربي و اشتهارش، مولانا از شهرتي برخوردار نبوده و شايد اين انتظار که ابن عربي در آثار خود از مولانا نام ببرد، انتظاري بي جاست، از چرايي عدم تصريح مولانا در ذکر نام ابن عربي که در زمان او شهره خاص و عام بوده است، گفت: در زمان بلوغ فکري و اوج اشتهار ابن عربي، مولوي به لحاظ سني خردسال بوده و در زمان مرگ ابن عربي هم او جوان بوده و کمي بيشتر از 23سال داشته است.

وي درباره ذکر نکردن صريح نام ابن عربي در آثار مولانا گفت: اما در مورد نقل نکردن مطالب قابل ملاحظه از سوي مولوي درباره ابن عربي در دوران بلوغ فکري مي توان گفت که مريدان تاب نمي آوردند که مطالبي بيان شود. در تصرف عملي برخي مريدان به مرشد يکديگر هم حسادت مي کردند و همچنين آمده است که مولانا درباره حسام الدين چلبي که محرر مثنوي بوده است ، نيز نام او را کامل نياورده است.

او مي گويد: حسام الدين که نور انجمن است / طالب آغاز سفر پنجم است ؛ (يعني دفتر پنجم مثنوي) در آن وضعيت حتي در برخي موارد اسم اميرالمومنين علي ع را هم نمي توانسته به زبان بياورد و حتي در حکايت خندق و عمر بن عبدود، مولانا صريحا نام علي ع را نياورده و به طبع اولي نام ابن عربي و حسام الدين را نيز نمي توانسته است بياورد. مترجم «قرآن حکيم » در پاسخ به ميزان اعتبار اين فرضيه موجود که ميان انديشه مولوي با انديشه ابن عربي تقابلي وجود دارد، گفت: اين ذهنيت برخاسته از ملي گرايي ترکهاست.

افرادي مانند گولپينارلي موثر بوده اند، چون مي دانند که به لحاظ زماني و سني ابن عربي که نمي توانسته است از مولانا تاثير بگيرد، ولي امکان دارد که مولانا تاثير گرفته باشد، پس آمده اند با احساسات ملي گرايانه خود اين مساله را کمرنگ جلوه داده و محو کرده اند. زيرا براي ايشان سخت است که مولاناي روم از ابن عربي عرب زبان و عرب تبار تاثير بگيرد. مترجم «فتوحات مکيه» و «فصوص الحکم» افزود: در کتاب «مناقب العارفين» افلاکي که خود مولانا را نديده است، حکايت هايي آمده است که اين فرضيه را تقويت مي کند؛ البته اين حکايات ضعيف است ولي خود مولانا مي گويد:

اندر جبل صالحه کاني است ز گوهر / زين رو است که ما غرقه به درياي دمشقيم.

مساله اينجاست که در کوه صالحه دمشق غير از قبر ابن عربي چه مي تواند باشد؟ مترجم «اسفار اربعه» صدرالدين شيرازي اظهار کرد: مساله مولانا و ابن عربي توارد کشف است؛ يعني شما خورشيد را در هر جايي به گونه اي مي بيني و من نيز به گونه اي.

کسي در امريکا خورشيد را 4 بعدازظهر مي بيند و ما در اينجا 6 صبح ولي خورشيد يگانه است.

مترجم «نفحات الهيه» و «فکوک» صدرالدين قونوي درباره وضعيت روند ترجمه کتاب کبير شيخ اکبر، محيي الدين ابن عربي، يعني فتوحات مکيه گفت: ترجمه فتوحات به 15مجلد مي رسد که10جلد آن توسط انتشارات مولي منتشر شده است و جلد يازدهم آن نيز در حال حروفچيني است که تا پايان سال منتشر مي شود و جلد دوازدهم آن نيز به اميد خدا تا پايان سال ترجمه شده و اوايل سال آينده منتشر مي شود و دعا کنيد خدا توفيق دهد و ترجمه جلد سيزدهم، چهاردهم و پانزدهم نيز تمام شود. استاد محمد خواجوي درباره ديگر فعاليت هاي خود به ترجمه فصوص الحکم ابن عربي اشاره کرد و گفت: ترجمه فصوص نيز با ترجمه دقيق و بدون اطناب و کلمات زياده به زودي منتشر مي شود و ترجمه اي بسيار روان دارد. همچنين شرح فصوص قيصري را ترجمه کرده ام که هنوز ناشر آنها مشخص نشده است.

مترجم قرآن حکيم و تفاسير ملاصدرا، درباره ويراستاري نشدن برخي از آثار خود و نقد منتقدان از اين مساله گفت: آثاري از اين دست به ويراستار حاذق نياز دارد و جذب ويراستار قوي به ناشر برمي گردد و وظيفه مترجم نيست.[1]


[1] . روزنامه جام جم* شماره 2151.

اوصاف الاشراف و خواجه نصیر طوسی

اوصاف الاشراف و خواجه نصیرالدین طوسی

ابوجعفر محمد بن محمد بن حسن طوسی ملقب به خواجه‌نصیرالدین و مشهور به محقق طوسی، نامیده شده با القاب استاد البشر و عقل حادی عشر و معلم ثالث، در یازدهم جمادی‌الاولی سال ۵۹۸ هـ.ق. در طوس، چشم به دنیا گشود. علوم مختلف زمان خویش را ابتدا از پدر دانشمند خویش و سپس از دیگر عالمان و استادان طوس و نیشابور و خراسان در حوزه فقه و فلسفه و حدیث و نجوم و ریاضیات و دیگر دانش‌ها آموخت. با حضور در قلاع اسماعیلیه در پی فتنه مغول، فصل جدیدی از زندگانی وی توأم با اقبال علمی و سیاسی ادامه یافت. محیط آرام قهستان و قلاع الموت و حمایت امیران اسماعیلی از دانش و فرهنگ، موجب خلق برخی آثار ارزشمند خواجه در این دوره گشت.

با حمله هلاکوخان مغول به الموت و شکست دولت اسماعیلیه در سال ۶۵۴ هـ.ق. خواجه‌نصیرالدین به‌عنوان یک اندیشمند بزرگ و پرآوازه، تأثیر بسزایی در تحولات اجتماعی، فرهنگی، سیاسی به‌ویژه ازبین‌بردن خلافت عباسی ایفا کرد.

نبوغ ویژه، هوش سرشار، همت و کوشش وافر خواجه در کسب علوم، بهره‌گیری از امکان قدرت سیاسی و اجتماعی هلاکو و فرزندانش موجب خدمات بزرگ علمی خواجه در عرصه علم همچون رصدخانه مراغه و خلق آثار و رساله‌های علمی بی‌نظیر در تاریخ علم و فرهنگ ایران زمین گردید.

آثار علمی خواجه در عرصه‌های گوناگون، سرآمد تولیدات علمی دانشمندان شیعی، بر تارک فرهنگ اسلام و ایران می‌درخشد. مجموعه آثار خواجه‌نصیر در رشته‌ها و دانش‌های مختلف تا ۱۹۰ مورد به ثبت رسیده است. افزون بر آثار مکتوب، تلاش خواجه در تربیت شاگردان مستعد و آماده‌سازی بستر مناسب علمی فرهنگی برای گسترش علوم اسلامی به طور کلی و معارف اهل‌بیت (علیهم‌السلام) به طور خاص، چهره‌ای منحصر به فرد از وی در تاریخ علم، فرهنگ و تعلیم‌وتربیت این مرز و بوم ساخته است.

خواجه سرانجام در روز هجدهم ذیحجه سال ۶۷۲ هـ.ق. در بغداد در گذشت و در جوار مرقد امام موسی کاظم (علیه‌السلام) روی در نقاب خاک کشید.

ادامه نوشته