مهمترین ویژگی بندگان خدا در قرآن 

مهمترین ویژگی بندگان خدا در قرآن

مهمترین ویژگى و عمیق ترین شاخصه براى بنده ممتاز خدا آن است که رابطه نظرى و عملى خود را با قرآن, بزرگترین کتاب آسمانى, و یگانه معجزه جاویدان پیامبر اسلام(ص) به طور عمیق و استوار برقرار سازند آن گونه که روح پرطراوت قرآن در زندگیشان آشکار گردد...

بهره بردارى صحیح از قرآن

قرآن در مورد ویژگى ممتاز بندگان برجسته خداوند, چنین مى فرماید: ((والذین اذا ذکروا بآیات ربهم لم یخروا علیها صما و عمیانا))[1] از ویژگى هاى خاص بندگان ممتاز خدا این است که هرگاه آیات پروردگارشان (یعنى آیات قرآن) به آنها گوشزد شود, کر و کور روى آن نمى افتند.

این ویژگى از مهمترین ویژگى و عمیق ترین شاخصه براى بنده ممتاز خدا است که رابطه نظرى و عملى خود را با قرآن, بزرگترین کتاب آسمانى, و یگانه معجزه جاویدان پیامبر اسلام(ص) به طور عمیق و استوار برقرار سازند آن گونه که روح پرطراوت قرآن در زندگیشان آشکار گردد. چنان که امام باقر(ع) براساس این آیه و آیات دیگر قرآن فرمود:

قاریان قرآن سه گونه اند:

1 ـ کسى که قرآن را تلاوت مى کند, ولى آن را وسیله کسب امور مادى و دوشیدن شاهان (و صله گرفتن از آنها) قرار داده, و به وسیله آن بزرگى به مردم بفروشد و خودنمایى کند .

2ـ کسى که هدفش از قرائت قرآن, حفظ حروف (و تجوید) آن است, اما حدود و قوانین آن را تباه مى سازد, خداوند افراد این گروه را زیاد نکند

3ـ کسى که قرآن را تلاوت مى کند, و دواى قرآن را بر روى درد قلبش مى نهد (و قرآن را وسیله درمان بیمارىهاى معنوى قرار مى دهد) با آن شب زنده دارى کند, و روزش را به تشنگى (روزه) به سر آورد... ((فوالله لهولإ فى قرإ القرآن اعز من الکبریت الاحمر)) سوگند به خدا این گروه در میان قاریان قرآن از کبریت احمر , کمیاب تر هستند.[2]

ما وقتى که به آیات قرآن در رابطه با قرآن مراجعه مى کنیم در مجموع ـ جز در موارد نادر ـ نتیجه مى گیریم که ما نسبت به قرآن دو مسوولیت بزرگ داریم:

1ـ شناخت محتواى قرآن

2ـ عمل به مفاهیم قرآن

توضیح آن که: در قرآن مجید, واژه قرآن با همین لفظ 65 بار آمده , و تحت عنوان کتاب , ده ها بار ذکر شده است. و با توجه به آیاتى که در آن از قرآن سخن به میان آمده, غالبا منظور شناخت قرآن و دریافت محتواى سازنده آن, سپس عمل به دستورهاى قرآن است. چنان که در آیه مورد بحث (73 فرقان)با تعبیر هشدار دهنده به این مطلب تصریح شده که نباید رابطه شما با قرآن کورانه و کرانه باشد, بلکه باید با چشمى بینا و گوشى شنوا به قرآن توجه کرد, آن را به خوبى شناخت, و مزرعه روح و روان را با آب قرآن آبیارى کرد. چنان که در روایت آمده ابوبصیر یکى از شاگردان امام صادق(ع) از آن حضرت پیرامون این آیه توضیح خواست, امام صادق(ع) فرمود: ((مستبصرین لیسوا بشکاک))[3] از روى بصیرت و شناخت به قرآن روى کنند, و در آن هیچ گونه شک و تردید نداشته باشند.

بنابراین قرآن را از جهت نظرى باید شناخت و یقین به مطالب آن پیدا کرد و این از ویژگى هاى بندگان ممتاز خدا است. در آیات دیگر قرآن نیز پیرامون دو مسوولیت یاد شده سخن به میان آمده, براى روشن شدن بیشتر, نظر شما را به چند آیه دیگر جلب مى کنیم. در مورد مسوولیت نخست (شناخت قرآن) قرآن مى فرماید: إفلا یتدبرون القرآن إم على قلوب إقفالها؛[4] آیا آنها در قرآن تدبر نمى کنند, یا بر دلهایشان قفل نهاده شده است؟

این آیه ما را با تإکید به تدبر و تعقل و شناخت دستورها و مفاهیم قرآن دعوت مى نماید.

نیز مى فرماید: ((و لقد یسرنا القرآن للذکر فهل من مدکر))[5] ما قرآن را براى تذکر , آسان ساختیم, آیا کسى هست که متذکر شود؟ این آیه حاکى است که خداوند قرآن را آسان و روان براى عموم نازل کرده, تا همه آن را بشناسند, و هدف از شناخت آن, تذکر و تنبه و آموختن و عمل است. نیز مى فرماید: ((و اذا قرى القرآن فاستمعوا له و انصتوا لعلکم ترحمون))[6] هنگامى که قرآن خوانده شود, گوش فرا دهید, و خاموش باشید, شاید مشمول رحمت خدا شوید. این آیه بیانگر آن است که سکوت در هنگام تلاوت آیات قرآن و دل بستن به آن, کلید فهم قرآن است, و بهترین ادب در برابر قرآن آن است که در برابرش سراپا گوش شنوا باشیم, و روح و روان خود را با عطر ظاهر و باطن قرآن خوشبو و با طراوت سازیم.

و در مورد مسوولیت دوم (عمل به قرآن) نیز نظر شما را به چند آیه دیگر قرآن جلب مى کنیم, قرآن مى فرماید: ((انما المومنون الذین اذا ذکر الله وجلت قلوبهم واذا تلیت علیهم آیاته زادتهم ایمانا و على ربهم یتوکلون))[7] مومنان تنها کسانى هستند که هرگاه نام خدا برده شود, دلهایشان ترسان مى گردد, و هنگامى که آیات او بر آنها خوانده مى شود, ایمانشان فزونتر مى گردد و تنها بر پروردگارشان توکل دارند.

آرى قلب مومنان در برابر قرآن, این گونه خاشع و ترسان است, به گونه اى که شنیدن آیات قرآن موجب افزایش ایمان قلبى شده, و موجب رابطه استوار و تنگاتنگ مومن با خدا مى گردد.

نیز مى فرماید:((یا ایها الناس قد جائتکم موعظه من ربکم و شفإ لما فى الصدور و هدى ورحمه للمومنین))[8] اى مردم! کتابى از سوى صاحب شما (خدا) براى (نجات) شما آمد که مایه پند و شفاى دل هاى شما, و هدایت و رحمت براى مومنان است.

نیز مى فرماید:((کتاب انزلناه الیک لتخرج الناس من الظلمات الى النور))[9] قرآن کتابى است که آن را به سوى تو (اى پیامبر) فرستادیم, تا به وسیله آن مردم را از تاریکى ها (ى شرک و جهل) به سوى روشنى نور (ایمان و عدل و آگاهى) درآورد.

تدبر در قرآن و عمل به آن از نظر على(ع)

در نهج البلاغه مطالب بسیار پیرامون شناخت قرآن و اجراى دستورهاى آن آمده و به آن تإکید شده, به عنوان نمونه نظر شما را به چند فراز از آن جلب مى کنیم:

((و تعلموا القرآن فانه إحسن الحدیث, و تفقهوا فیه فانه ربیع القلوب و استشفوا بنوره فانه شفإ الصدور))[10] قرآن را فراگیرید که بهترین گفته ها است, و در آن بیندیشید که بهار دل ها است, و از نورش شفا جویید که شفاى قلب ها است.))

((تالین لاجزإ القرآن یرتلوا ترتیلا یحزنون به إنفسهم, و یستشیرون به دوإ دائهم, فاذا مروا بآیه تشویق رکنوا الیها طمعا و تطلعت نفوسهم الیها شوقا و ظنوا إنها نصب اعینهم, و اذا مروا بآیه فیها تخویف إصغوا الیها مسامع قلوبهم, و ظنوا إن زفیر جهنم و شهیقها فى إصول آذانهم))[11]

پرهیزکاران کسانى هستند که قرآن را شمرده با تدبر قرائت مى کنند, با آن جان خود را محزون مى سازند, و داروى درد خود را از آن مى گیرند, هرگاه به آیه اى برسند که در آن تشویق باشد, با علاقه فراوان به آن روى مىآورند, و روح و جانشان با شوق بسیار در آن خیره شود, و آن را همواره نصب العین خود مى سازند, و هرگاه به آیه اى برخورد کنند که در آن بیم باشد, گوش هاى دل خویش را براى شنیدن آن باز مى کنند, و صداى ناله و به هم خوردن زبانه هاى آتش دوزخ با آن وضع ترسآورش در درون گوششان طنین انداز است.

این عبارات با بیان بسیار روشن دو مسوولیت ما (یعنى شناخت قرآن و عمل به دستورهاى آن) را دعوت مى کند, و بیانگر آن است که آیات قرآن باید همواره در قلوب مومنان اثر بگذارد, و باعث تحول فکرى و عملى شده و موجب رشد و ارتقإ گردد. در غیر این صورت, براى ما کتابى بى خاصیت خواهد بود, بلکه گاهى موجب خسران ما است, چنانکه در قرآن مى خوانیم: ((ولا یزید الظالمین الا خسارا))[12] و ستمگران را جز خسران و زیان نمى افزاید. چرا که به قول شاعر سعدی شیرازی:

باران که در لطافت طبعش خلاف نیست در باغ لاله روید و در شوره زار خس

آن کسانى مى توانند از انوار قرآن بهره بردارى صحیح کنند که تصمیم بر پرهیزکارى داشته باشند, و خمیر مایه وجودشان آمیخته با جهل, شرک, ظلم و نفاق نشده باشد, وگرنه همین صفات رذیله موجب مى شود که نه تنها مجذوب نور قرآن نمى شوند, بلکه مثل شب پره به ستیز با نور مى پردازند به عنوان مثال یک غذاى نیروبخش را اگر به عالم مجاهد و دانشمند مبارزى بدهیم, از آن نیروى کافى براى تعلیم و تربیت و جهاد در راه حق مى گیرد, ولى همین غذاى نیروبخش را اگر به ظالم بیدادگرى بدهیم, از نیروى آن براى ظلم بیشتر استفاده مى کند. تفاوت در غذا نیست, تفاوت در مزاج ها و طرز تفکرها است.

نتیجه این که قرآن نه تنها یک نسخه شفابخش دائمى براى افراد آماده است, بلکه یک داروى اثربخش براى همه دردهاى فردى, اجتماعى, اخلاقى و... است , داروى شفابخشى که هرگونه نابسامانى ها و ناهنجارى هاى گوناگون را به جهانى پر از طراوت, اعتدال , و زیبایى و سلامتى مى سازد. به قول شاعر حکیم سنایی:

عروس حضرت قرآن نقاب آنگه براندازد که دار الملک ایمان را مجرد بینداز غوغا

عجب نبود گر از قرآن نصیبت نیست جز حرفى که از خورشید جز گرمى نبیند مرد نابینا

امیرمومنان على(ع) روزى بعضى از یارانش را که بهره بردارى صحیح و استوار از قرآن کرده بودند, و به شهادت رسیده بودند مانند: عمار یاسر, ابن تیهان و ذوالشهادتین را به عنوان برادر یاد کرد, آنگاه بر اثر غم جانکاه فراق آنها, دست بر محاسن شریف خود کشید, و مدتى طولانى گریه جان سوز کرد, سپس فرمود: ((إوه على اخوانى الذین تلوا القرآن فاحکموه))[13] آه و حسرت بر دیدار آن برادرانم, همان ها که قرآن را تلاوت مى کردند, و به کار مى بستند و در زندگى خود تثبیت و استوار مى ساختند. آن حضرت در این عبارت به شش ویژگى آنها اشاره کرد, ولى نخستین ویژگى آنها را رابطه عمیق فکرى و عملى آنها با قرآن ذکر نمود. بنابراین از نظر امیرمومنان على(ع) شاگرد ویژه و ممتاز اسلام کسى است که رابطه عمیق و نیک با قرآن داشته باشد.

چند نمونه از بهره بردارى صحیح از قرآن

از آن هنگام که قرآن نازل شده تاکنون نمونه هاى بسیار وجود دارد که افرادى تحت تإثیر عمیق قرآن قرار گرفته و با بهره بردارى صحیح, آگاهانه و آمیخته با عمل از قرآن, تحول فکرى و عملى پیدا کردند و تولد جدید پیدا نموده و در پرتو نور قرآن, همه ظلمت و تاریکى ها را از صفحه روح و روانشان زدودند, در اینجا نظر شما را به چند نمونه جلب مى کنیم:

1ـ ابوذر غفارى مى گوید یک شب رسول خدا(ص) براى عبادت برخاست, همه آن شب را با ذکر این آیه و تإمل در آن گذراند. ((ان تعذبهم فانهم عبادک, و ان تغفر لهم فانک إنت العزیر الحکیم))[14] اگر این ها را عذاب کنى, این ها بندگان تواند, و اگر آنها را بیامرزى پس تو توانا و حکیم هستى. (نه کیفر تو نشانه بى حکمتى است و نه بخشش تو نشانه ضعف است) پیامبر(ص) آن شب پیوسته این آیه را تا صبح تکرار[15] مى کرد.

2ـ ام عقیل یکى از زنان بادیه نشین و مسلمان بود, رابطه بسیار نیکى با قرآن داشت, روزى در خانه مشغول آشپزى و کارهاى خانه بود, به او خبر دادند که یکى از پسرهایت در بیرون خانه بر اثر رمیدن شتر, و برخورد با او کشته شده است. او در آن روز دو نفر مهمان داشت, براى آن که آنها ناراحت نشوند, چیزى به آنها نگفت, از آنها پذیرایى نمود و غذاى آنها را داد. آنها پس از خوردن غذا, با خبر شدند و از روحیه عالى ام عقیل تعجب کردند. وقتى که مهمانان رفتند, چند نفرى براى تسلیت نزد او آمدند, ام عقیل به آنها گفت: ((آیا در میان شما کسى هست که با آیات قرآن به من تسلیت بگوید, و خاطر مرا آرام کند؟)) یکى از حاضران این دو آیه را خواند: ((و بشر الصابرین الذین اذا إصابتهم مصیبه قالوا انا لله و انا الیه راجعون اولئک علیهم صلوات من ربهم و رحمه...))[16] بر صبر کنندگان مژده بده, آنان که وقتى دچار مصیبت مى شوند, گویند ما از آن خداییم, و به سوى او باز مى گردیم, این ها مشمول درودها و رحمت پروردگارشان هستند, و از هدایت یافتگان مى باشند.

ام عقیل با شنیدن این آیه آن چنان تحت تإثیر قرار گرفت که آرامش یافت و اضطراب و پریشانیش برطرف گردید, بى درنگ برخاست و وضو گرفت و دو رکعت نماز خواند, پس از نماز دست هایش را به سوى آسمان بلند کرد, و با خشوع و تسلیم خاص عرض کرد: ((خدایا! فرمانت به ما رسید, آن را دریافت کردم, اینک صبر مى کنم, تو نیز پاداشى را که به صابران وعده دادى, به من عطا فرما.))[17] آرى این است انس و عمل به قرآن, که موجب تحول فکرى و تغییر روحیه شده و انسان را در برابر حوادث ناگوار, صبور و مقاوم مى کند.

3ـ پیامبر اکرم(ص) روزى این آیات را خواند ((ان فى خلق السماوات والارض واختلاف اللیل والنهار لایات لاولى الالباب...))[18] در آفرینش آسمان ها و زمین, و رفت و آمد شب و روز, نشانه هایى براى صاحبان خرد است... آنگاه فرمود: ((ویل لمن لاکها بین فکیه و لم یتإمل فیها)) واى بر کسى که این آیات را در دهان گردش دهد و بچرخاند, ولى در آن نیندیشد و تإمل نکند.[19]

4ـ مفسر بزرگ اسلام, شهید راه خدا سعید بن جبیر در یکى از شب ها این آیه را که مربوط به نداى خدا در قیامت است خواند: ((وامتازوا الیوم إیها المجرمون))[20] اى گنهکاران! امروز شما از صالحان جدا شوید. از آغاز شب تا صبح همین آیه را خواند و در آن تإمل نمود و گریه کرد.[21]

5ـ فضیل بن عیاض در قرن دوم مى زیست و از سر دسته هاى دزدها و غارتگران بود, شبى قداره خود را برداشت با این تصمیم که به خانه اى برود و به حریم ناموس دیگرى که در آن خانه بود تجاوز کند, از دیوار خانه بالا رفت و خود را به درون حیاط افکند, در همین حال ناگاه صداى دلنشین همسایه آن خانه را شنید که قرآن مى خواند و این آیه را تلاوت مى کند: ((الم یإن للذین آمنوا إن تخشع قلوبهم لذکر الله و ما نزل من الحق))[22]

آیا وقت آن نرسیده است که دل هاى مومنان در برابر ذکر خدا, و آنچه از حق نازل کرده است خاشع گردد؟

فضیل آن چنان تحت تإثیر این آیه قرار گرفت, که تحول عظیمى در او رخ داد, و طوفان شدیدى در روح و روانش وزید به گونه اى که 180 درجه تغییر کرد, همان دم با توبه حقیقى دست نیاز به سوى خداى بى نیاز دراز کرده, در حالى که اشک مى ریخت عرض کرد ((یا رب قد آن; پروردگارا! اکنون وقت خشوع در برابر تو فرارسیده است.)) او همان لحظه به خانه اش بازگشت, در مسیر راه شنید کاروانى در حال حرکت است بعضى از آن کاروان مى گویند: تا صبح نشده به سرعت از اینجا برویم تا دژخیمان فضیل ما را غارت نکنند. فضیل خود را به آنها معرفى کرد, و به آنها قول داد که در امان هستید, آرى فضیل این گونه به قرآن احترام کرد, و نداى قرآن را با گوش جان شنید, و بر سراسر قلبش استوار ساخت, از پارسایان و بندگان ممتاز خدا شد, به مکه کوچ کرد, و در جوار خانه خدا اقامت نمود , و در آنجا به سیر و سلوک و تربیت افراد ادامه داد تا روز عاشوراى سال 187 هـ.ق در همانجا از دنیا رفت.[23]

این ها نمونه هایى از عباد الرحمن هستند که به راستى قرآن را شناختند و به دستورهاى آن عمل کردند, و روح و روانشان را با آیات نورانى قرآن, جلا بخشیدند. در برابر این ها کوردلانى نیز بودند و هستند که آیات قرآن را مى خوانند ولى به جاى نور, بر تیرگى قلبشان مى افزاید.

همچون خوارج نهروان, که نیمه شبى کمیل بن زیاد همراه امیرمومنان على(ع) از یکى از کوچه هاى کوفه عبور مى کردند, کمیل صداى یکى از آنها را که (آیه 9 زمر) قرآن را تلاوت مى کرد شنید, او را نمى شناخت, تحت تإثیر صداى حزین او قرار گرفت که با خود گفت: ((اى کاش مویى از بدن او بودم و همواره صداى قرآن را از او مى شنیدم.)) حضرت على(ع) با این که گفته کمیل را نشنید دریافت که کمیل فریب آن صدا را خورده به او فرمود: صداى پر اندوه این خواننده و قارى قرآن تو را حیران و شگفت زده نکند, چرا که او از دوزخیان است, و بعد از مدتى راز این سخن را به تو خواهم گفت.))

پس از مدتى جنگ نهروان رخ داد, همان قارى به جنگ على(ع) آمد و در این جنگ کشته شد, کمیل در رکاب على(ع) مى جنگید, حضرت على(ع) کمیل را کنار لاشه آن خارجى آورد, سر شمشیرش را بر سر او نهاد و فرمود: ((اى کمیل! آن کسى که در آن شب آیه قرآن را با آن سوز و گداز مى خواند, همین شخص بود.))

کمیل سخت تکان خورد, و به اشتباه خود پى برد, در حالى که بسیار ناراحت شده بود, خود را بر روى پاى على(ع) انداخت و مى بوسید, و از خدا طلب آمرزش کرد.[24]

این گونه افراد (خوارج) همان کور و کرانى هستند که با چشم و گوش بسته با قرآن برخورد مى کنند, ولى عباد الرحمن بر عکس آنها از روى آگاهى, چشم و گوش دل خود را دریچه هاى استوار براى تابش انوار قرآن بر صفحه دل قرار داده, و همواره این دریچه ها را به روى قرآن مى گشایند.

نتیجه این که بیاییم به راستى با قرآن آشتى کنیم, تا آن را معلم خود در دنیا و شفیع خود در آخرت قرار دهیم. و با این کار در صف عبادالرحمن (بندگان ممتاز خدا) سرو قامت بایستیم, تا مشمول شکایت رسول خدا(ص) نشویم که در قیامت به خدا عرض مى کند: ((یا رب ان قومى اتخذوا القرآن مهجورا))[25] اى پروردگار من! قوم من قرآن را متروک و رها ساختند.

پایان سخن را با گفتار دلنشین امیرمومنان على(ع) در این راستا مىآراییم, آنجا که فرمود: ((بدانید که قرآن شفاعت کننده اى است که شفاعتش پذیرفته, و گوینده اى است که سخنش تصدیق مى گردد, آن کس را که قرآن در قیامت شفاعتش کند, قطعا موردغ شفاعت قرار خواهد گرفت. و هر کس که قرآن از او شکایت کند, گواهیش بر ضد او پذیرفته مى شود. در روز قیامت گوینده اى صدا مى زند: آگاه باشید! امروز هر کس گرفتار بذرى است که افشانده, و در گرو نتیجه کارى است که انجام داده, جز آنان که بذر قرآن افشانده اند, ((فکونوا من حرثته واتباعه, واستدلوه على ربکم واستنصحوه على انفسکم, واتهموا علیه آرائکم, واستغشوا فیه إهوائکم;[26] از بذر افشانان و پیروان قرآن باشید, با قرآن, خدا را بشناسید, و خویشتن را با آن اندرز دهید و (هرگاه نظر شما بر خلاف قرآن بود) خود را متهم کنید, و خواسته هاى خویش را در برابر قرآن, نادرست بشمرید.[27]


[1] . سوره فرقان (25) آیه73.

[2] . شیخ کلینى, اصول کافى, ج2, ص627.

[3] . شیخ کلینى , روضه الکافى, ص178, حدیث199.

[4] . سوره محمد (47) آیه24.

[5] . سوره قمر (54) آیه17.

[6] . سوره اعراف (7) آیه204.

[7] . انفال, (8) آیه2.

[8] . یونس(10) آیه57.

[9] . ابراهیم (14) آیه1.

[10] . سید رضى, نهج البلاغه, خطبه110.

[11] . نهج البلاغه, خطبه193.

[12] . اسرإ (17) آیه82.

[13] . نهج البلاغه, خطبه182.

[14] . مائده(5) آیه118.

[15] . المحجه البیضإ, ج2, ص237.

[16]. بقره (2) آیه156 و 157.

[17]. محدث قمى , سفینه البحار, ج2, ص7 (واژه صبر)

[18] . آل عمران (3) آیه 190 تا 194.

[19]. علامه طبرسى, مجمع البیان, ج2, ص554 (ذیل آیات مذکور)

[20]. یس (36) آیه 59.

[21] . المحجه البیضإ, ج2, ص237.

[22]. حدید (57) آیه16.

[23]. سفینه البحار, ج2, ص369 (واژه فضیل) ; وفیات الاعیان, ج;2 ص215.

[24]. سفینه البحار, ج2, ص497 (واژه کمیل).

[25]. فرقان (25) آیه30.

[26] . نهج البلاغه, خطبه176.

[27] . حکمت های دهگانه لقمان حکیم در قرآن کریم 10 نویسنده: حجت الاسلام و المسلمین محمد محمدی اشتهاردی، تاریخ انتشار: 17:56 - 1395/06/20.

تفاوت استخاره با قرآن با تفأل به آن

تفاوت تفأل با استخاره

پژوهشگر مؤسسه دارالحدیث با اشاره به تفاوت‌های میان تفأل و استخاره گفت: بهترین نظریه مطرح در خصوص آسیب‌های تفأل و استخاره را نظریه مرحوم فیض کاشانی دانست[1].

حجت‌الاسلام والمسلمین حمید احمدی جلفایی، مصصح کتاب «مفتاح‌الفرج» مرحوم علامه محمدحسین بن محمدصالح خاتون‌آبادین در گفت‌وگو با فارس با بیان اینکه در روایات «تفأل» به دو معنا به کار رفته است، اظهار داشت: یک معنای «تفأل» در روایت شیعه و اهل بیت علیهم‌السلام به معنای همان استخاره است، در اینجا اختلاف لفظی است، در بیشتر روایات «تفأل به قرآن» به همان معنای استخاره است، ولی فقط لفظش فرق می‌کند، لذا تفأل به این معنا اشکالی ندارد.

وی گفت: بیشتر دعاهایی که برای استخاره‌، در روش‌های استخاره آمده است ـ تقریباً برای اکثر راه‌های استخاره یک دعایی نقل شده است ـ با عبارت «اَللّهُمَّ اِنّى تَفَأَّلْتُ بِكِتابِكَ» است که واژه «تَفَأَّلْتُ» از تفأل گرفته شده است؛ یعنی همان تفأل زدن، خود معصوم علیه‌السلام می‌گویند «تَفَأَّلْتُ بِكِتابِكَ»؛ یعنی تفأل می‌زنم به کتاب تو، بنابراین تفأل در اینجا به معنای استخاره است، فقط لفظ تغییر کرده است.

احمدی جلفایی گفته است؛ با بیان اینکه معنای دوم تفأل از زمان بعد امام معصوم علیه‌السلام در ذهن پیروان مکتب شکل گرفته است، ابراز داشت: «تفأل» به معنای پیش‌بینی، آینده‌نگری و خبر دادن از آینده گرفته شده است، تفأل اگر به این معنا باشد، اکثر علما از تفأل منع کردند، یک روایت در کتاب «کافی» از امام صادق علیه‌السلام هست، هر چند که سندش خیلی محکم نیست که ما بتوانیم فتوا یا نتیجه فقهی برای آن مترتب شویم، این روایت که ظاهراً به صورت مرسل آمده است، روایتی است که از تفأل نهی کرده است «لاتتفأل بالقرآن»؛ «به قرآن فال مزن»، اینجا معنای تفأل با آن معنای تفألی که در استخاره آمده است، قطعاً متفاوت است.

وی ادامه داد: عموم محققان و علمای اسلامی از این تفأل نفی کردند و حکمت اینکه از این تفأل نهی کردند، برای این است که شخص در این تفأل، به دنبال انجام دادن کار و به پایان رساندن کار نیست، بلکه به دنبال آن است که از آینده کسب اطلاعات کند، در حالی که در استخاره طرف به دنبال اقدام و یا عدم اقدام کاری است؛ یعنی این کار را بکند یا نکند، که در عبارت استخاره «تفعل» و «لاتفعل» آمده است، باید گفت که تاریخچه تفأل منفی به زمان صفویه، رمالان، دراویش و دعانویس‌های آن دوران بر می‌گردد که خیلی هم اهل دل نبودند.

مصصح کتاب «مفتاح الفرج» با تاکید بر فرق بین استخاره و تفأل منفی و آسیب‌های آن، خاطرنشان کرد : پذیرش تفأل انسان را از عقل دور می‌کند و به تعطیلی و رکود عقل می‌انجامد، باید در نظر داشت که خداوند متعال بهترین نیرویی که برای بشر خلق کرده ـ آن گونه که در روایات گزارش شده است ـ عقل است که به عنوان رسول باطنی برای بشر خلق کرده است، اگر قرار باشد انسان با تفأل آینده خودش را پیش‌بینی کند، سود و زیانش را تخمین بزنند، دیگر احتیاجی به عقل نیست.

وی با اشاره به اینکه اگر برای هر کاری انسان استخاره کند، به آسیب‌های تفأل کردن دچار خواهد شد، افزود: یکی از آسیب‌های استخاره این است که طرف برای هر کاری استخاره کند، ماهیت، محدوده و شرایط استخاره را نفهمد، به تعطیلی عقل و رکود عقل می‌انجامد، به همین خاطر اگر این سنت منفی تفأل در جامعه رواج پیدا کند، نیروی عقل در بشر را تضعیف می‌کند و در نتیجه آن نیروی اراده انسان را تضعیف می‌کند، این در حالی است که خود پیش‌‌بینی حرام است، در روایت اسلامی از برخی روش‌ها و فنون مختلف در نجوم نهی شده است، به دلیل اینکه اگر کسی بتواند آینده، سود و زیان خودش را با یک حرکت نمادی کشف کند، اراده‌ای برای آن باقی نخواهد ماند و اعتقاد به جبر پیدا می‌کند.

حجت‌الاسلام احمدی جلفایی بهترین نظریه مطرح در خصوص آسیب‌های تفأل و استخاره نظریه مرحوم فیض کاشانی دانست و بیان داشت: مجموعه نکات کلیدی مهم در یک بیان کوتاه توسط مرحوم فیض کاشانی ارائه شده است و بنده در بسیاری از تألیفات و نکاتی که در این کتاب آورده‌ام، از کلام ایشان استفاده کردم، یک عبارت یک صفحه‌ای در مورد استخاره و تفأل در کتاب «الوافی» مطرح کردند که یکی از موارد پیامدهای گرایش به تفأل منفی را در آنجا مطرح کرده‌اند و آن بدبینی به مقدسات است. ایشان ادعا کرده است که اگر افراد در استخاره حدود و شرایط را مراعات نکنند یا به نوعی به تفأل دست بزنند، این در عمل موجب کم ارزش شدن مقدسات دینی می‌شود.

وی افزود: ایشان ادعا کرده است که اگر افراد در استخاره حدود و شرایط را مراعات نکنند یا به نوعی به تفأل دست بزنند، این در عمل موجب کم ارزش شدن مقدسات دینی می‌شود، اولاً مردم به این کتاب‌های مقدس که برای هدایت بشر فرستاده شده است، تنها برای رسیدن به امیال دنیوی بسنده می‌کنند و به ارزش اصلی این کتاب‌ها توجه نمی‌شود، لذا اگر یک زمانی به قرآن تفأل زدند و به مقصود خودشان نرسیدند، از کتاب الهی زده می‌شوند، مرحوم فیض کاشانی به زوایای رفتار شناسی و روان‌شناسی تفال با قرآن پرداختند.

تفاوت بين استخاره و تفأل به قرآن

تفاوت بين استخاره و تفأل به قرآن چيست؟

مثلاً اگر جواب استخاره، بد باشد در مقام عمل يا غير آن به چه معني است و چه تفاوتي با جواب بد تفأل دارد؟

ابتدا لازم است معناي استخاره را بدانيم[2].

استخاره دو معني دارد: يكي از آنها معناي حقيقي استخاره است (يعني استخاره ي مطلق) و در اخبار و روايات ما از آن بيشتر نام برده شده و پيش خواص متعارف است و آن، طلب خير نمودن از خدا است.

اين نوع استخاره در تمام كارهايي كه انسان مي كند، خوب و مستحب است.

معني ديگر استخاره اين است كه پس از آنكه انسان به كلي در امري متحير و وامانده شد، به طوري كه نه عقل، او را به خوبي و بدي آن، راهنمايي كرد و نه عقل و مشورت ديگران، راه خير و شر را به او فهماند و نه خداي جهان در باره ي آن كار، تكليفي و فرماني داشت كه راهنماي او باشد، در اين صورت كه هيچ راهي براي پيدا كردن خوب و بد در كار نيست، اگر يكي پيدا شود و انسان را به يك سوي كار، دلگرم كند و با اراده ي راسخ و اميدوارانه به كار وادار كند، چه منّت بزرگي به انسان دارد. اينجا دينداران مي گويند: خداي عالم كه پناه بيچارگان و دادرس افتادگان است، در حالت تحير و دودلي، يك راه اميدي بر روي انسان باز كرده و اگر انسان با اين حال اضطرار به او پناه ببرد و از او راهنمايي جويد، خداي جهان كه قادر بر پيدا و نهان است، يا دل او را به يكسو ميكشاند و راهنماي قلب او مي شود كه او مقلب القلوب است، يا دست او را به يك طرف تسبيح مي اندازد (در هنگام استخاره با تسبيح) يا در استخاره با قرآن به وسيله ي قرآن، دل او را گرم مي كند[3].

 درباره ي استخاره با قرآن، رواياتي از پيشوايان معصوم ـ عليهم السلام ـ نقل شده است كه به برخي از آنها اشاره مي شود:

1 ـ روايت شده است كه يسع بن عبدالله قمي به امام صادق(ع) عرض كرد:

گاهي ميخواهم كاري انجام دهم ولي متحير هستم كه آيا انجام دهم يا نه؟

امام صادق(ع) به او فرمود: «هنگام نماز ـ كه شيطان از هر وقت ديگر از انسان دورتر است ـ قرآن را بگشا، اولين آيه اي كه در آغاز صفحه دست راست ميبيني، عمل كن»[4].

2 ـ از رسول خدا(صلی الله علیه وآله) نقل شده است كه فرمود: «هنگام استخاره با قرآن، ابتدا سه بار سوره ي توحيد را بخوان. سپس سه بار صلوات بر محمد و آلش بفرست، سپس بگو:

اللَّهُمَّ إِنِّي تَفَأَّلْتُ بِكِتَابِكَ وَ تَوَكَّلْتُ عَلَيْكَ فَأَرِنِي مِنْ كِتَابِكَ مَا هُوَ الْمَكْتُومُ مِنْ سِرِّكَ الْمَكْنُونِ فِي غَيْبِك

يعني: خدايا به كتاب تو تفأل مي زنم، و بر تو توكل مي كنم و از كتابت آنچه را كه در نهان غيب تو، پوشيده شده به من بنمايان.

پس از اين دعا، قرآن را بگشا و از سطر اول، صفحه ي سمت راست، مقصود خود را به دست آور»[5].

3 ـ وقتي خبر تولد زيد را به پدر بزرگوارش امام سجاد(علیه السلام) دادند، امام به اصحاب خود رو كرد و فرمود: « نام اين كودك را چه بگذارم؟

هر كس، نامي گفت.

حضرت قرآن طلبيد، قرآني را به آن حضرت دادند، به قرآن تفأل زد، اين آيه آمد: لا يَسْتَوِي الْقَاعِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ غَيْرُ أُولِي الضَّرَرِ وَالْمُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِينَ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ عَلَي الْقَاعِدِينَ دَرَجَةً وَكُلا وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنَي وَفَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِينَ عَلَي الْقَاعِدِينَ أَجْرًا عَظِيمًا(نساء، آيه 95.)

بار ديگر قرآن را گشود، اين بار در آغاز صفحه اول قرآن، اين آيه آمد:

إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَي مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَيُقْتَلُونَ وَعْدًا عَلَيْهِ حَقًّا فِي التَّوْرَاةِ وَالإنْجِيلِ وَالْقُرْآنِ وَمَنْ أَوْفَي بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بَايَعْتُمْ بِهِ وَذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ(توبه، آيه 111.)

امام سجاد(ع) به اين دو آيه نظر انداخت و ديد هر دو در مورد جهاد در راه خدا است و از آنچه كه رسول خدا(ص) و علي(ع) در مورد زيد فرموده بودند كه در صلب امام سجاد(ع) پديد مي آيد، دريافت كه اين كودك همان زيد است، آنگاه مكرّر به حاضران فرمود:

سوگند به خدا اين همان زيد است و نام او را زيد گذاشت.»[6]

البته كساني كه از استخاره نهي مي كنند نيز به روايتي كه شيخ بزرگوار كليني از امام صادق(ع) روايت كرده است استناد مي كنند كه «به قرآن تفأل مكن»[7].

علامه مجلسي (ره) مي فرمايد: اين حديث را تأويل كرده اند به اين كه از فال گشودن قرآن براي استنباط احوال آينده از آيات نهي شده است، چنان كه برخي از جاهلان، اين روش را وسيله اي براي كسب روزي خود قرار داده اند و به اين صورت، مردم را فريب مي دهند و ممكن است مقصود، نهي ازتفألي باشد كه بيشتر مردم از ديدن يا شنيدن بعضي امور اعتقاد پيدا مي كنند و برخي را مبارك و برخي ديگر را شوم مي گيرند، بدين صورت كه از آيات قرآن كريم نيز فال نيك و فال بد گرفته شود. و شايد يك حكمتش اين باشد كه اگر موافق نيفتاد باعث كم اعتقادي مردم به قرآن نگردد.[8]

تذكر اين نكته نيز لازم است كه كساني كه با قرآن، انس و الفتي ندارند و محكم و متشابه آن را نمي شناسند و از علم تفسير، بهره اي ندارند، بايد از استخاره و تفأل با قرآن، سخت بپرهيزند و آيات خدا را به بازي نگيرند، شايد اين حديث شريف در اصول كافي، خطاب به اين دسته از افراد باشد. زيرا استخاره و تفال معمولاً معناي يكساني دارند، چنانكه در دعاي استخاره با قرآن مي گوييم: «اللهم تفألت بكتابك، يعني خدايا به كتاب تو فال مي زنم» شايد بتوان اين فرق را هم قائل شد كه از ميان انواع استخاره، استخاره هايي كه ابزار محسوسي مثل قرآن، تسبيح، ديوان، شعر، كاغذ و …. دارند، آنها را فال هم مي گويند و استخاره هايي كه هيچ ابزاري جز دعا و قلب ندارند، آنها را فقط استخاره مي گويند[9].

پس در معاني استخاره و تفال اگر چه تفاوت هست اما معمولا در اصطلاح، همانطور كه در روايات نيز اشاره شد، به يك معنا مي آيند.

بنابراین استخاره در موقعی انجام می شود که در انجام و یا ترک عملی تردید وجود داشته باشد ، البته باید  واجب و حرام نباشد و انجام آن کار مباح باشد ، که لازم است اول فکر و تحقیق و مشورت انجام بگیرد.

اگر  بعد از فکر و تحقیق و مشورت  در کاری باز هم در حالت تردید و شک باشد می توان استخاره کرد؛ و از حالت تردید خارج شد.

تفال؛ همان فالگیری است که در روایات نهی شده است، فال گیری یعنی اینکه بخواهیم از آینده خبر دار شویم، مثلا در کنکور قبول میشوم یا نه، آیا پولدار می شوم یا نه، یا برای شناخت شخصیت افراد قرآن گشوده شود.

 

منابع و مآخذ:

1. SHIA-NEWS.COM شیعه نیوز: ۳۰ آذر ۱۳۹۰.

2. https://www.pasokhgoo.ir مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی. 1392/02/03

3. ابوالفضل طريقه‌دار، كندوكاوي در باره‌ي استخاره و تفأل، قم، انتشارات مدين، چاپ دوم، 1374، ص 98 ، به نقل از كشف اسرار، امام خميني، قم، انتشارات پيام اسلام، ص 89.

4. مجلسي، محمد باقر، مفاتيح الغيب، ص 42 .

5. مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، ج 91، ص 241.

6. كندوكاوي در باره‌ي استخاره و تفأل، پيشين، ص 26 به نقل از عيون اخبار رضا، ج 1، ص 195.

7. كليني، محمد بن يعقوب، اصول كافي، ج 2، ص 629.

8. مجلسي، محمد باقر، مفاتيح الغيب، ص 42 .

 


[1] . SHIA-NEWS.COM شیعه نیوز: ۳۰ آذر ۱۳۹۰.

[2] . https://www.pasokhgoo.ir مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی.

[3] . ابوالفضل طريقه‌دار، كندوكاوي در باره‌ي استخاره و تفأل، قم، انتشارات مدين، چاپ دوم، 1374، ص 98 ، به نقل از كشف اسرار، امام خميني، قم، انتشارات پيام اسلام، ص 89.

[4] . مجلسي، محمد باقر، مفاتيح الغيب، ص 42 .

[5] . مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، ج 91، ص 241.

[6] . كندوكاوي در باره‌ي استخاره و تفأل، پيشين، ص 26 به نقل از عيون اخبار رضا، ج 1، ص 195.

[7] . كليني، محمد بن يعقوب، اصول كافي، ج 2، ص 629.

[8] . مجلسي، محمد باقر، مفاتيح الغيب، ص 42 .

[9] . كندوكاوي در باره‌ي استخاره و تفأل، پيشين، ص 21.

تأثیر قرآن کریم در غزلیات لسان الغیب حافظ شیرازی

تأثیر قرآن کریم در غزلیات لسان الغیب حافظ شیرازی[1]

تخلص بزرگترین شاعر غزلسرای فارسی "حافظ" است؛ چرا که با قرآن مجید، پیوندی ژرف و شگرف داشته است[2].

حافظ فقط از بردارنده کلام الله نیست - که خود فضیلتی بزرگ است بلکه از فضیلت قرآن پژوهی نیز بهره مند است.

او فقط قاری (خواننده آداب دان ساده) نیست، بلکه در ترتیل و تغنی قرآن هم ید طولایی دارد و مقری است؛ یعنی استادی واقف به ریزه کاریهای قرائات و اختلاف آنها.

در کشور لیبی نیز، در حدود یکصد هزار نفر حافظ قرآن دارای گواهینامه هستند؛ اما باید دید که از هر هزار نفر حافظ قرآن، چند نفر قرآن پژوه و قرآن شناسند. چند نفر می توانند قرآن را با چهارده روایت از بر بخوانند و در اختلاف قرائات بحث و استدلال کنند.

تفاوت خواجه شمس الدین محمد حافظ، با یک حافظ و قاری ساده در این است که خواجه حافظ، قایل به اعجاز زبانی و ادبی قرآن است.

 


[1] . گنجینه معارف حوزه .

[2] . به مناسبت بیستم مهرماه روز تصویب شده فرهنگستان زبان و ادب فارسی به نام"حافظ".

ادامه نوشته