جزوه درس اندیشه اسلامی/ با هم بیندیشیم1 (قسمت اول)

اندیشه اسلامی/ با هم بیندیشیم (1)

اهمیت و ضرورت درس اندیشه اسلامی

برداشت شما از دروس عمومی چیست؟ آیا عمومی بودن درس اندیشه اسلامی به معنای کم اهمیت بودن آن است؟ درس عمومی مشترک لفظی است گاهی در برابر درس تخصصی قرار می گیرد و به معنای غیر تخصصی است و گاهی در برابر درس اختصاصی قرار می گیرد و به معنای غبر اختصاصی است. در دانشگاه مراد از عمومی غبر اختصاصی است یعنی اختصاص به رشته خاصی ندارد و همین کاربرد آن در زندگی عموم انسان ها در هر رشته ای نشانه اهمیت زیاد آن است. زیرا زندگی هرانسانی با هر موقعیت و تخصص که باشد در بسیاری موارد با چالش های عقلانی و فلسفی همراه است که باید پاسخ دقیقی برای آنها بیابد.

ادامه نوشته

امور فطری آدمی و موانع شکوفایی آنها

امور فطری انسان کدامند و موانع شکوفایی آنها چیست؟

در پاسخ به این پرسش ابتدا لازم است به نکاتی اشاره کنیم:

1. فرهنگ اسلام برای انسان، دو زندگی همگام قائل است؛ یکی مادی و حیوانی که استمرار آن با بهره‌‌مندی از مادیات مانند نور، هوا، غذا و... میسر است، و دیگری معنوی و انسانی که ریشه آن فطرت و سرشت خدادادی و استمرار آن با تقویت و شکوفایی فطرت است. (1)

علم و صنعت، ابزار و وسایل مادی را اختراع کرده و بر جاذبه دنیا افزوده است، نیروی چموش برق و اتم را مهار کرده، اما نیروهای خطرناک شیطانی را فراموش کرده است.

از این رو برای آنهایی که هنوز فطرت‌‌شان خاموش نشده است، نمایاندن راه برگشت لازم است.

2. تربیت یعنی رشد دادن و پرورش دادن و این مبنی بر پذیرفتن استعدادهایی در انسان است که وظیفه تربیت، بارور ساختن آنها است. فطرت با تربیت خویشاوندی خاصی دارد؛ (2) مانند هسته‌ای که استعداد درخت شدن و میوه دادن در نهاد او است، و شکوفایی آن نیازمند پرورشهای دهقان با تجربه است.

بنابراین تربیت که نیاز جامعه انسانی است، چیزی غیر از شکوفایی فطرت نیست.

3. انسان موجودی مختار است و بر سر دو راهی سعادت و شقاوت قرار دارد. فطرت از درون او را بسوی سعادت راهنمایی می‌‌کند و شریعت از بیرون.

در بیشتر موارد انبیاء و پیشوایان الهی یادآورنده (مُذَکَّر) میثاقهای فطری‌اند و در برخی موارد ـ که فطرت به آنها راه ندارد ـ آموزنده (معلّم) اند؛ (3) چنانکه راهنمای او به سوی شقاوت نیز یا درونی (هوی و نفس اماره) و یا بیرونی (شیطان) است.

پس تربیت و شکوفایی فطرت، از انسان مختار، موجودی با کمال و سعادت می‌‌سازد.

ادامه نوشته

قانون‌گرايي در نهج‌البلاغه

قانون‌گرايي در نهج‌البلاغه مقدمه استخوان‌بندي قانون هر مقدار كه محكم باشد وقتي كسي به ‌آن ملتزم نباشد و در جامعه عملي نشود ارزش چنداني نخواهد داشت. زندگي انسان بدون حاكميت قانون انسجام نمي‌يابد و ادامه آن با مشكل مواجه مي‌گردد. به‌همين خاطر پيامبر اسلام بلافاصله پس از اجتماع مسلمين اقدام به‌ تشكيل حكومت نمود، تا زمينه‌هاي استقرار قانون شريعت فراهم شود. قرآن كريم با شعار « وَ ما كُنَّا مُعَذِّبينَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولاً » قدم جلوگذاشت تا به‌پيروان خود بفهماند كه اصل قانوني بودن جرم و مجازات در جامعه اسلامي مسلم است. يعني تا چيزي از نظر قانون جرم تلقي نشود ارتكاب آن مجازات ندارد. ....
ادامه نوشته

آموزش تفکر به کودکان و نوجوانان

آموزش تفکر به کودکان و نوجوانان

تفکر، یکی از برجسته‌ترین ویژگی‌هایی است که انسان را از سایر موجودات متمایز می‌کند. این قدرت استثنایی به ما اجازه می‌دهد تا برای حل چالش‌ها، کشف راه‌حل‌ها، و انتخاب مسیرهای درست در زندگی، اندیشه کنیم. هر قدمی که در زندگی برمی‌داریم، به نوعی با تفکر ما ارتباط مستقیم دارد؛ از تصمیم‌های کوچک روزانه گرفته تا انتخاب‌های بزرگ زندگی. همان‌طور که انسان بر اساس تفکرات خود زندگی‌اش را می‌سازد، آموزش درست فکر کردن به کودکان نیز امری حیاتی است. والدین، به‌عنوان اولین و مهم‌ترین مربیان فرزندان، نقشی کلیدی در پرورش قدرت تفکر کودکان دارند. در این مقاله، به بررسی راهکارهایی خواهیم پرداخت که به آموزش تفکر به کودک کمک می‌کند تا آن را به شکلی مؤثر به کودکان آموزش دهید. همراه ما باشید تا با هم سفری به دنیای اندیشه و خلاقیت آغاز کنیم. ....

ادامه نوشته

آموزش فکر کردن به کودکان

آموزش فکر کردن به کودکان

تفکر یا اندیشیدن به هر گونه فعالیتی در انسان اطلاق می شود که با پدیده زبان مربوط است. بسیاری از فیلسوفان حتی تفکر را مساوی با زبان می دانند. بنابراین تفکر به معنای مفهوم سازی، بیان و حل مسئله، هرگونه خلاقيت ذهني و آفرينندگي کلامي و غير کلامي است....

ادامه نوشته

وهابیت و عقاید آنان

وهابیت و عقاید آنان

محمد بن عبد الوهاب، بنیانگذار فرقه وهابیت، در رساله «کشف الشّبهات» بیش از 24 بار مسلمانان را مشرک و بیش از 25 بار مسلمانان را کافر، بت‏پرست، منافق، منکر توحید، دشمنان خدا، مدعیان اسلام، اهل باطل، نادان و شیطان خوانده است.[1] عبدالوهاب گفته است: «مسلمانان 600 سال کافر بوده‏اند. او غیر از پیروان خود، بقیه مسلمانان را از هر گروه و مذهبی مشرک و کافر و خون و اموالشان را حلال و مباح دانسته است. وی صلوات بر پیامبر(صلّی اللّه علیه و آله) را نهی، و صلوات فرستنده را مجازات می‏کرده و حتی به قتل می‏رسانیده است.»[2]

ادامه نوشته

بهره بردارى صحیح از قرآن کریم

بهره بردارى صحیح از قرآن کریم

مقدمه

این ویژگى از مهمترین ویژگى ها و عمیق ترین شاخصه ها براى بنده ممتاز خدا است که رابطه نظرى و عملى خود را با قرآن, بزرگترین کتاب آسمانى, و یگانه معجزه جاویدان پیامبر اسلام(ص) به طور عمیق و استوار برقرار می سازند، آن گونه که روح پرطراوت قرآن در زندگی شان آشکار می گردد...

قرآن در مورد یکی از ویژگى های ممتاز بندگان برجسته خداوند چنین مى فرماید: ((والذین اذا ذکروا بآیات ربهم لم یخروا علیها صما و عمیانا))[1] از ویژگى هاى خاص بندگان ممتاز خدا این است که هرگاه آیات پروردگارشان (یعنى آیات قرآن) به آنها گوشزد شود, کر و کور روى آن نمى افتند.

این ویژگى از مهمترین ویژگى و عمیق ترین شاخصه براى بنده ممتاز خدا است که رابطه نظرى و عملى خود را با قرآن, بزرگترین کتاب آسمانى, و یگانه معجزه جاویدان پیامبر اسلام(ص) به طور عمیق و استوار برقرار سازند آن گونه که روح پرطراوت قرآن در زندگیشان آشکار گردد. چنان که امام باقر(ع) براساس این آیه و آیات دیگر قرآن فرمود: قاریان قرآن سه گونه اند:

ادامه نوشته

نهج البلاغه و چهل صفت متقیان در خطبه متقین

چهل صفت متقیان در خطبه متقین:

امام علی علیه السلام صفات متقیان را در خطبه متقین اینگونه بیان می فرماید:

1. نیکو گفتار: ”مَنْطِقُهُمُ الصَّوََاب

2. میانه رو در پوشش: ”مَلْبَسُهُمُ الْاِقْتِصََاد

3. متواضعانه راه می روند: ”مَشْیُهُمُ التَّوََاضُع

4. از محرمات چشم می پوشانند: ”غَضُّوا اَبْصََارَهُمْ عَمََّا حَرَّمَ اللهُ عَلَیْهِمْ

5. گوش هایشان وقف به علم نافع شده است: ”وَ وَقَفُوا اَسْمََاعَهُمْ عَلَی الْعِلْمِ النََّافِعِ لَهُمْ

6. در گرفتاری و آسایش یکسانند: ”نَزَلَتْ اَنْفُسُهُمْ مِنْهُمْ فِی الْبَلاءِ کَالَّذِِی نَزَلَتْ فِی الرَّخََاءِ

7. مشتاق به لقاء پروردگار هستند: ”وَ لَوْ لَا الْاَجَلُ الَّذِِی کَتَبَ اللهُ لَهُمْ لَمْ تَسْتَقِرَّ اَرْوََاحَهُمْ فِِی اَجْسََادِهِمْ طَرْفَهَْْ عَیْنٍ شَوْقاً

8. خداوند در نزد جان آن ها بزرگ و غیر او کوچک است: ”عَظُمَ الْخََالِقُ فِِی اَنْفُسِهِمْ فَصَغُرَ مََا دُونَهُ فِِی اَعْیُنِهِمْ

9. اهل یقین هستند: ”فَهُمْ وَ الْجَنَّهُْْ کَمَنْ قَدْ رَاََهََا، فَهُمْ فِِیهََا مُنَعَّمُونَ، وَ هُمْ وَ النََّارُ کَمَنْ قَدْ رَاََهََا، فَهُمْ مُعَذَّبُون

10. اهل حزن هستند: ”قُلُوبُهُمْ مَحْزُونَهٌْْ،

11. امین مردمند: ”وَ شُرُورُهُمْ مَأْمُونَهٌْْ“ ( و مردم) از شر آنان در امانند.

12. تن پرور نیستند: ”وَ اَجْسََادَهُمْ نَحِِیفَهٌْْ

13. کم خرج اند: ”وَ حََاجََاتُهُمْ خَفِِیفَهٌْْ

14. عفیف هستند: ”وَ اَنْفُسُهُمْ عَفِِیفَهٌْْ

15. اهل استقامت اند: ”صَبَرُوا اَیََّاماً قَصِِیرَهًْْ اَعْقَبَتْهُمْ رََاحَهٌْْ طَوِِیلَهٌْْ، تِجََارَهُْْ مُرْبِحَهٌْْ یَسُرُّهََا لَهُمْ رَبَّهُمْ

16. دنیا زده و اسیر آن نیستند: ”اَرَادَتْهُمُ الدُّنْیََا، فَلَمْ یُرِِیدُوهََا وَ اَسَرَتْهُمْ فَفَدُوا اَنْفُسَهُمْ مِنْهََا

17. شب زنده دار: ”اَمَّا اللَّیْلُ، فَصََافُّونَ اَقْدََامُهُمْ تََالِِینَ لِاَجْزََاءِ الْقُرْآنِ یُرَتِّلُونَهُ تَرْتِِیلاً

18. از قرآن درمان می طلبند: ”وَ یَسْتَثِِیرُونَ بِهِ دَوََاءَ دََائِهِمْ

19. به قرآن پاسخ می دهند: فَإِذََا مَرُّوا بِآیَهِْْ فِِیهََا تَشْوِِیقٌ رَکَنُوا اِلَیْهََا طَمَعاً وَ تَطْلُعَتْ نُفُوسُهُمْ اِلَیْهََا شَوْقاً وَ ظَنُّوا أَنَّهََا نَصْبَ أعْیُنِهِمْ وَ إِذََا مَرُّوا بِآیَهِْْ فِِیهََا تَخْوِِیفٌ أصْغُوا إلَیْهََا مَسََامِعَ قُلُوبِهِمْ وَ ظَنُّوا أنَّ زَفِِیرَ جَهَنَّمَ وَ شَهِِیقَهََا فِِی اُصُولِ آذََانِهِمْ

20. اهل رکوع و سجود هستند: ”فَهُمْ حََانُونَ عَلََی اَوْسََاطِهِمْ مُفْتَرِشُونَ لِجِبََاهِهِمْ وَ أَکُفَّهُمْ وَ رُکَبَهُمْ وَ أَطْرََافُ أَقْدََامِهِمْ

21. طالب رهایی از عذاب می کنند: ”یَطْلُبُونَ إِلَی اللهِ تَعالََی فِی فَکََاکِ رِقََابِهِمْ

22. دانشمندانی بردباراند: ”وَ أَمَّا النَّهََارُ فَحُلَمََاءٌ عُلَمََاءٌ،...“

23. نیکوکار هستند: ”وَ أَمَّا النَّهََارُ... أَبْرََارٌّ أَتْقِیََاءٌ“ و در روزها ... اهل تقوا نیکوکارانی خود نگه‌دار هستند.

24. از خوف خداوند لاغر اندامند: ”قَدْ بَرَأَهُمُ الْخَوْفُ بَرِِیءٌ الْقِدََاحِ

25. ظاهر پرهیزگاران این گونه است: ”یَنْظُرُ إِلَیْهِمُ النََّاظِرُ فَیَحْسَبَهُمْ مَرْضََی وَ مََا بِالْقَوْمِ مِنْ مَرَضٍ وَ یَقُولُ: قَدْ خُولِطُوا وَ قَدْ خََالَطَهُمْ أَمْرٌّ عَظیِِمٌ

26. به اعمال کم و زیاد خود قانع نیستند: ”لََا یَرْضُونَ مِنْ أَعْمََالِهِمُ الْقَلیِِل، وَ لََا یَسْتَکْثِرُونَ الْکَثیِِرَ فَهُمْ لِأَنْفُسِهِمْ مُتَّهِمُونَ وَ مِنْ اَعْمََالِهِمْ مُشْفِقُونَ

27. از ستایش مردم ترس دارند: ”اِذََا زُکِیَ أَحَدَهُمْ خََافَ مِمََّا یُقََالْ لَهُ، فَیَقُولُ: أَنَا أَعْلَمُ بِنَفْسِِی مِنْ غَیْرِِی وَ رَبِِّی أَعْلَمٌ مِنِِّی بِنَفْسِِی، اَللََّهُمَّ لََاتُؤََاخِذْنِِی بِمََا یَقُولُونَ وَ اجْعَلْنِِی أَفْضَلَ مِمََّا یَظُنُّونَ وَ اغْفِرْلِِی مََا لََا یَعْلَمُونَ

28. قوّت در دین دارند: ”فَمِنْ عَلََامََاتِ أَحَدِهِمْ إِنَّکَ تَرََی لَهُ قُوَّهٌْْ فِِی دیِِنٍ

29. نرم خو و دور اندیش اند: ”وَ حَزْماً فِِی لیِِنٍ

30. ایمانی آمیخته با یقین دارند: ”وَ ایِِمََاناً فِِی یَقیِِنٍ

31. علاقه مند به کسب علم هستند: ”وَ حِرْصاً فِِی عِلْمٍ

32. علمی همراه با حلم دارند: ”وَ عِلْماً فِِی حِلْمٍ

33. میانه رو هستند: ”وَ قَصْداً فِی الْغِنََاءِ

34. در عبادت خاشع هستند: ”وَ خُشُوعاً فِِی عِبََادَهِْْ

35. آراسته اند در حالی که نادرند: ”وَ تَجَمُّلاً فِِی فََاقَهٍْْ

36. در سختی ها شکیبایند: ”وَ صَبْراً فِِی شِدَّهٍْْ

37. طالب مال حلال هستند: ”َو طَلَباً فِِی حَلََالٍ

38. در مسیر حق، نشاط و سرور دارند: ”وَ نِشََاطاً فِِی هُدََی

39. از طمع دورند: ”وَ تَحَرُّجاً عَنْ طَمَعٍ

40. با وجود اعمال صالح، خوف دارند: ”یَعْمُلَ الْاَعْمََالُ الصََّالِحَهَْْ وَ هُوَ عَلََی وَجَلٍ

چهل صفت متقیان در خطبه متقین :

1. نیکو گفتار: ”مَنْطِقُهُمُ الصَّوَاب

2. میانه رو در پوشش: ”مَلْبَسُهُمُ الْاِقْتِصَاد

3. متواضعانه راه می روند: ”مَشْیُهُمُ التَّوَاضُع

4. از محرمات چشم می پوشانند: ”غَضُّوا اَبْصَارَهُمْ عَمَّا حَرَّمَ اللهُ عَلَیْهِمْ

5. گوش هایشان وقف به علم نافع شده است: ”وَ وَقَفُوا اَسْمَاعَهُمْ عَلَی الْعِلْمِ النَّافِعِ لَهُمْ

6. در گرفتاری و آسایش یکسانند: ”نَزَلَتْ اَنْفُسُهُمْ مِنْهُمْ فِی الْبَلاءِ کَالَّذِی نَزَلَتْ فِی الرَّخَاءِ

7. مشتاق به لقاء پروردگار هستند: ”وَ لَوْ لَا الْاَجَلُ الَّذِی کَتَبَ اللهُ لَهُمْ لَمْ تَسْتَقِرَّ اَرْوَاحَهُمْ فِی اَجْسَادِهِمْ طَرْفَهَ عَیْنٍ شَوْقاً

8. خداوند در نزد جان آن ها بزرگ و غیر او کوچک است: ”عَظُمَ الْخَالِقُ فِی اَنْفُسِهِمْ فَصَغُرَ مَا دُونَهُ فِی اَعْیُنِهِمْ

9. اهل یقین هستند: ”فَهُمْ وَ الْجَنَّهُ کَمَنْ قَدْ رَاَهَا، فَهُمْ فِیهَا مُنَعَّمُونَ، وَ هُمْ وَ النَّارُ کَمَنْ قَدْ رَاَهَا، فَهُمْ مُعَذَّبُون

10. اهل حزن هستند: ”قُلُوبُهُمْ مَحْزُونَهٌ،

11. امین مردمند: ”وَ شُرُورُهُمْ مَأْمُونَهٌ“ ( و مردم) از شر آنان در امانند.

12. تن پرور نیستند: ”وَ اَجْسَادَهُمْ نَحِیفَهٌ

13. کم خرج اند: ”وَ حَاجَاتُهُمْ خَفِیفَهٌ

14. عفیف هستند: ”وَ اَنْفُسُهُمْ عَفِیفَهٌ

15. اهل استقامت اند: ”صَبَرُوا اَیَّاماً قَصِیرَهً اَعْقَبَتْهُمْ رَاحَهٌ طَوِیلَهٌ، تِجَارَهُ مُرْبِحَهٌ یَسُرُّهَا لَهُمْ رَبَّهُمْ

16. دنیا زده و اسیر آن نیستند: ”اَرَادَتْهُمُ الدُّنْیَا، فَلَمْ یُرِیدُوهَا وَ اَسَرَتْهُمْ فَفَدُوا اَنْفُسَهُمْ مِنْهَا

17. شب زنده دار: ”اَمَّا اللَّیْلُ، فَصَافُّونَ اَقْدَامُهُمْ تَالِینَ لِاَجْزَاءِ الْقُرْآنِ یُرَتِّلُونَهُ تَرْتِیلاً

18. از قرآن درمان می طلبند: ”وَ یَسْتَثِیرُونَ بِهِ دَوَاءَ دَائِهِمْ

19. به قرآن پاسخ می دهند: فَإِذَا مَرُّوا بِآیَهِ فِیهَا تَشْوِیقٌ رَکَنُوا اِلَیْهَا طَمَعاً وَ تَطْلُعَتْ نُفُوسُهُمْ اِلَیْهَا شَوْقاً وَ ظَنُّوا أَنَّهَا نَصْبَ أعْیُنِهِمْ وَ إِذَا مَرُّوا بِآیَهِ فِیهَا تَخْوِیفٌ أصْغُوا إلَیْهَا مَسَامِعَ قُلُوبِهِمْ وَ ظَنُّوا أنَّ زَفِیرَ جَهَنَّمَ وَ شَهِیقَهَا فِی اُصُولِ آذَانِهِمْ

20. اهل رکوع و سجود هستند: ”فَهُمْ حَانُونَ عَلَی اَوْسَاطِهِمْ مُفْتَرِشُونَ لِجِبَاهِهِمْ وَ أَکُفَّهُمْ وَ رُکَبَهُمْ وَ أَطْرَافُ أَقْدَامِهِمْ

21. طالب رهایی از عذاب می کنند: ”یَطْلُبُونَ إِلَی اللهِ تَعالَی فِی فَکَاکِ رِقَابِهِمْ

22. دانشمندانی بردباراند: ”وَ أَمَّا النَّهَارُ فَحُلَمَاءٌ عُلَمَاءٌ،...“

23. نیکوکار هستند: ”وَ أَمَّا النَّهَارُ... أَبْرَارٌّ أَتْقِیَاءٌ“ و در روزها ... اهل تقوا نیکوکارانی خود نگه‌دار هستند.

24. از خوف خداوند لاغر اندامند: ”قَدْ بَرَأَهُمُ الْخَوْفُ بَرِیءٌ الْقِدَاحِ

25. ظاهر پرهیزگاران این گونه است: ”یَنْظُرُ إِلَیْهِمُ النَّاظِرُ فَیَحْسَبَهُمْ مَرْضَی وَ مَا بِالْقَوْمِ مِنْ مَرَضٍ وَ یَقُولُ: قَدْ خُولِطُوا وَ قَدْ خَالَطَهُمْ أَمْرٌّ عَظیِمٌ

26. به اعمال کم و زیاد خود قانع نیستند: ”لَا یَرْضُونَ مِنْ أَعْمََالِهِمُ الْقَلیِل، وَ لَا یَسْتَکْثِرُونَ الْکَثیِرَ فَهُمْ لِأَنْفُسِهِمْ مُتَّهِمُونَ وَ مِنْ اَعْمَالِهِمْ مُشْفِقُونَ

27. از ستایش مردم ترس دارند: ”اِذَا زُکِیَ أَحَدَهُمْ خَافَ مِمَّا یُقَالْ لَهُ، فَیَقُولُ: أَنَا أَعْلَمُ بِنَفْسِی مِنْ غَیْرِی وَ رَبِّی أَعْلَمٌ مِنِّی بِنَفْسِی، اَللَّهُمَّ لَاتُؤَاخِذْنِی بِمَا یَقُولُونَ وَ اجْعَلْنِی أَفْضَلَ مِمَّا یَظُنُّونَ وَ اغْفِرْلِی مَا لَا یَعْلَمُونَ

28. قوّت در دین دارند: ”فَمِنْ عَلَامَاتِ أَحَدِهِمْ إِنَّکَ تَرَی لَهُ قُوَّهٌ فِی دیِنٍ

29. نرم خو و دور اندیش اند: ”وَ حَزْماً فِی لیِنٍ

30. ایمانی آمیخته با یقین دارند: ”وَ ایِمَاناً فِی یَقیِنٍ

31. علاقه مند به کسب علم هستند: ”وَ حِرْصاً فِی عِلْمٍ

32. علمی همراه با حلم دارند: ”وَ عِلْماً فِی حِلْمٍ

33. میانه رو هستند: ”وَ قَصْداً فِی الْغِنَاءِ

34. در عبادت خاشع هستند: ”وَ خُشُوعاً فِی عِبَادَهِ

35. آراسته اند در حالی که نادرند: ”وَ تَجَمُّلاً فِی فَاقَهٍ

36. در سختی ها شکیبایند: ”وَ صَبْراً فِی شِدَّهٍ

37. طالب مال حلال هستند: ”َو طَلَباً فِی حَلَالٍ

38. در مسیر حق، نشاط و سرور دارند: ”وَ نِشَاطاً فِی هُدَی

39. از طمع دورند: ”وَ تَحَرُّجاً عَنْ طَمَعٍ

40. با وجود اعمال صالح، خوف دارند: ”یَعْمُلَ الْاَعْمَالُ الصَّالِحَهَ وَ هُوَ عَلَی وَجَلٍ“

والحمد لله علی کل حال بعدد نعمائه و اسمائه تعالی و جل ذکره و عظمته

رونمایی و معرفی کتاب اخلاق اداری و کارمندی

رونمایی و معرفی کتاب ادب و عرفان در آثار باباطاهرعریان

آشنایی با قرآن و تاریخچه آن

قرآن و تاریخچه آن

اشاره

قرآن: اين لفظ در اصل مصدر است بمعني خواندن. چنانكه در بعضي از آيات معناي مصدري مراد است: مثل إِنَّ عَلَيْنا جَمْعَهُ وَ قُرْآنَهُ فَإِذا قَرَأْناهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ؛ قيامت: 17- 18.

قرآن در اينجا مصدر است مثل فرقان و رجحان و هر دو ضمير راجع بوحي اند يعني در قرآن عجله نكن زيرا جمع كردن آنچه وحي ميكنيم و خواندن آن بر عهدۀ ماست … و چون آنرا خوانديم از خواندنش پيروي كن و بخوان.سپس قرآن علم است بكتاب حاضر كه بر حضرت رسول صلّي اللّه عليه و آله نازل شده باعتبار آنكه خواندني است و آن مصدر از براي مفعول (مقروّ) است، قرآن كتابي است خواندني بايد آنرا خواند و در معانيش دقّت و تدبّر نمود بنظر نگارنده همان خواندن سبب تسميۀ اين كتاب عظيم باين نام است. چنانكه خود قرآن بخواندن آن كاملا اهميّت ميدهد: وَ أَنْ أَتْلُوَا الْقُرْآنَ نمل: 92. وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِيلًا؛ مزمّل: 4. فَاقْرَؤُا ما تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ؛ مزمّل: 20. بعضي ها قرآن را در اصل بمعني جمع گرفته اند كه اصل قرء بمعني جمع است در اينصورت مي توانند بگويند كه: آن مصدر از براي فاعل است قرآن يعني جامع حقائق و فرموده هاي الهي. ولي با ملاحظۀ آنچه گذشت معناي اول مقبول تر بلكه منحصر بفرد است. الميزان نيز آنرا اختيار كرده است.[1] .....

ادامه نوشته