مقامات حیرت‌انگیر بانوی دو عالم

مقامات حیرت‌انگیر بانوی دو عالم

- اشاره به مقام‌های متعالی حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها)،

حضرت فاطمه زهرا(س)، چکیده هستی و گل سرسبد آفرینش است. حضرت زهرا(س) به مقام «فنا فی الله» و «بقا بالله» رسیده و همهٔ صفات الهی در وجود مبارکشان متجلی شده است.

اگر آفرینش را کتابی بدانیم، حضرت فاطمه زهرا (س) فصل پایانی این کتاب است که تمام حکمت های پیشین در آن به کمال رسیده است.

این بانوی بزرگوار را «انسان کامل» می‌نامند زیرا تمام استعدادهای نهفته در نهاد بشریت در وجود مبارکشان به فعلیت رسیده و گل شکفته‌ای شده که عطر دل‌انگیز توحید را در تمام عالم پراکنده است. خلیفه الهی بودن حضرت به این معناست که همانگونه که خداوند در جهان تصرف می‌کند، این وجود مقدس نیز به اذن پروردگار، ولیّ و سرپرست هستی است. ....

ادامه نوشته

دستورالعمل اخلاقی عرفانی از ملا حسینقلی همدانی

دستورالعمل اخلاقی عرفانی از عارفی بلندمرتبه؛ ملا حسینقلی همدانی

زندگی او

استاد عارفان قرن معاصر، ملاّ حسینقلی، فرزند رمضان شوندی درجزینی همدانی، به سال ۱۲۳۹ پا به عالم خاکی نهاد. پدر او، در آغاز چوپان بود، سپس پینه‌دوزی را پیشه کرد. فرهیختهٔ عالمان و طالب‌علمان بود. دو پسر داشت هر دو را به حوزهٔ علمیّه فرستاد. حسینعلی در کوچکی به همراه پدر چندگاهی شبانی کرد، سپس با پافشاری پدر برای فراگیری دانش دین به تهران هجرت کرد. مقدّمات را با نشاط و تلاشی چشم‌گیر بیاموخت. درس‌های سطح را نزد برخی علمای تهران خواند و در زمانی نه چندان دراز شایستگی حضور در درس شیخ العراقین را یافت. ....

ادامه نوشته

قسمتی از خطبة البیان مولا علی علیه السلام


قسمتی از خطبه البیان امیرالمومنین علیه السلام

أنا صاحب الصراط و الموقف، منم صاحب صراط و قیامت و جایگاه حساب،
أنا قاسم الجنۀ و النار بامرربّی ،
منم قسمت کننده بهشت و دوزخ به امر پروردگارم ،

أنا ادم الاول ،آدم اول من هستم ،

أنا نوح الاول، نوح اول من هستم ،

أنا ایه الجبّار، منم نشان خدای جبّار ،

أنا حقیقه الاسرار، منم اصل رازها ،

انا مورّق الاشجار، منم سازندۀ برگ درختان ،

انا مونع الثمار، منم که میوه ها را می رسانم ،

أنا مفجّر العیون، منم جاری کنندۀ چشمه ها،

انا مجری الانهار، من نهرها را روان می سازم ،

أنا خازن العلم، منم خزانه دار علم،

أنا طور الحلم، منم کوه بردباری ،

أنا امیرالمومنین، منم فرمانروای مومنین ،

أنا عین الیقین ، منم نفس یقین،

أنا حجه الله فی السموات والارض ، منم برهان خدا در آسمانها و زمین ،
أنا الراجفه، منم اول نفخۀ صوراسرافیل،

أنا الصاعقه، منم عذاب هلاک کننده،

أنا الصیحه بالحق، منم بلند اواز به حق ،

أنا الساعه لمن کذّب بها، منم قیامت موعود برای کسی که ان را انکار کرد ،
أنا ذلک
النور الذی یقتبس منه الهدی، منم این چنین نوری که از ان راه راست بر گرفته می شود ،

أنا صاحب الصور،منم صاحب شیپور اسرافیل ،

أنا مخرج فی القبور، منم که مردگان را از قبرها خارج می کنم ،

أنا صاحب یوم النشور، منم مالک روز قیامت ،

أنا صاحب نوح و منجیه، منم همراه نوح و رهایی بخش او ،

أنا صاحب ایوب المبتلی و شافیه ، منم همراه ایوب دردمند و شفابخش او ،

أنا اقمت السموات بامر ربی، من آسمانها را به امر پروردگارم برپا داشته ام ،

أنا صاحب ابراهیم، منم همراه ابراهیم ،

أنا سرّ الکلیم، منم راز موسی کلیم ،

أنا الناظر فی الملکوت، منم نظر کننده در عالم فرشتگان ،

أنا امر الحی الذی لا یموت ،منم امر پرورگار زنده ای که نمی میرد ،

أنا ولی الحق علی سائر الخلق ، منم جانشین حق بر جمیع مخلوقات ،

أنا الذی لا یبدّل القول لدیّ ،منم انکه قول ووعدۀ الهی ازعقاب و ثواب نزد من تغییر پذیرنیست ،

و حساب الخلق الیّ ، و حساب خلق در قیامت با من است ،

أنا المفوض الیّ امرالخلائق، منم انکه کار خلق به من واگذارشده،

أنا خلیفه الاله الخالق ، منم جانشین خداوند آفریدگار ،

أنا سرّالله فی بلاده ، منم راز خداوند در شهرهای او ، و حجته علی عبا ده ، و برهان او بر بندگانش ،

أنا امر الله و الروح ، کما قال سبحانه تعاّلی: (و یسئلونک عن الروح قل الروح من امر ربّی ) منم امر خداوند و روح ، همانگونه که خداوند تعالی فرمود: ای رسول از تو سوال می کنند از روح بگو روح از امر پروردگار من است ،

أنا ارسیت الجبال الشامخات ، من کوههای مرتفع را استوار ساختم ،

و فجّرت العیون الجاریات ، و چشمه های جاری را شکافتم ،

أنا غارس الاشجار ، منم نشانندۀ درختان ،

و مخرج الوان الثمار، منم نمایان کنندۀ رنگهای میوه ها ،

أنا مقدرالاقوات ، منم قسمت کننده رزقها ،

أنا منشرالاموات ، منم زنده کننده مردگان،

أنا منزّل القطر، منم نازل کنندۀ قطرات باران ،

أنا منوّرالشمس و القمر و النجوم ، منم نوردهندۀ خورشید و ماه وستارگان ،

أنا قیّم القیامه ، عهده دار قیامت منم ،

أنا مقیم الساعه، برپا کنندۀ قیامت منم .

شب فراق و زندان عشق / سعدی (رحمه الله)

مناجات عرفانی

شب فراق و زندان عشق

شب فراق که داند که تا سحر چند است[1]

مگر کسی که به زندان عشق دربند است

گرفتم  از  غم دل  راه  بوستان  گیرم           کدام سرو به بالای دوست مانند است

پیام من که رساند به یار  مهر گسل             که برشکستی و ما را هنوز پیوند است

قسم به جان تو گفتن طریق عزت نیست   به خاک پای تو وان هم عظیم سوگندست

که  با  شکستن  پیمان  و  برگرفتن دل            هنوز دیده  به  دیدارت  آرزومند است

بیا که بر سر کویت بساط چهرهٔ ماست       به جای خاک که در زیر پایت افکنده‌ست

خیال روی تو  بیخ امید  بنشانده‌ است           بلای عشق تو بنیاد صبر برکنده‌ است

عجب در آن که تو مجموع و گر قیاس کنی      به زیر هر خم مویت دلی پراکند است

اگر برهنه نباشی که شخص  بنمایی            گمان برند که پیراهنت گل آکند است

ز دست رفته نه تنها منم در این سودا      چه دستها که ز دست تو بر خداوند است

فراق یار که پیش تو کاه برگی نیست         بیا  و  بر دل من بین که کوه الوند است

ز ضعف طاقت آهم نماند و ترسم خلق

گمان برند که سعدی ز دوست خرسند است[2]

***

معانی کلمات و ترکیبات غزل بالا در عرفان اسلامی؛

شب فراق= غیبت کبرا

زندان عشق= محبت اهل بیت علیهم السلام

راه  بوستان= امت اسلام( صراط مستقیم )

بالای دوست= بر قامت قائم (ولایت)

بر سر کویت= آستانه ولایت تو

بیا که بر سر کویت= عجل فرجک

به جای خاک که در زیر پایت= ما در زیر سایه ولایت تو هستیم

خیال روی تو= آرزوی دیدن چهره ات

بیخ امید= نهال آرزو (در انتظار دوست)

تو مجموع= تو در عالم وحدتی

زیر هر خم مویت= در عالم کثرت تو (انسان کامل جامع عالم کثرت و عالم وحدت است)

برهنه نباشی= مجرد و غایب نباشی

که شخص بنمایی= که وجود خودت را به همه نشان دهی(ظهور شخصی نمایی)

پیراهنت= وجود مقیّدت(جسم و بدن دنیوی)  

 گل آکند= گل باران، خوشبو، زیبا( گُل کنایه از انسان غایب و دوست داشتنی است)

 در این سودا = دراین عشق

چه دستها که ز دست تو بر خداوند است= چه دستهایی که از خداوند تو را می خواهند

 فراق یار= دوری سعدی (ما) از او (غیبت از جانب ماست)   

 کوه الوند است = بسیار سخت است

***

اگر برهنه نباشی که شخص بنمایی

گمان برند پیراهنت گل آکندست

برهنه بودن در عرفان اسلامی کنایه از مجرد بودن است و انسان کامل در جهان هستی مجرد است و هر امر مجردی غایب از دیده هاست و لذا وجود مبارک انسان کامل و مکمل اگر از برهنگی(غیبت) درآید و وجود مقدس خود را چون شخصی نشان دهد همه می بیبنند که تمام بدن و پوشش وجودش آکنده از گل خوش بوی و عطر آمیز محبت است همانطور که وجود مقدس و قائم او همانند سروی بلند قامت است که بالاتر از او دوستی نیست و من (سعدی) با این که این همه پیمان شکنی در عهد دوستی با تو کردم، ولی با این حال هنوز هم آرزوی دیدار ترا دارم ؛

که با شکستن پیمان و برگرفتن دل

هنوز دیده به دیدارت آرزومند است

اَللّـهُمَّ اَرِنیِ الطَّلْعَةَ الرَّشیدَةَ ، وَ الْغُرَّةَ الْحَمیدَةَ ، وَ اکْحُلْ ناظِری بِنَظْرَة منِّی اِلَیْهِ ، وَ عَجِّلْ فَرَجَهُ ….
والحمد لله رب العالمین علی کل حال

 


[1] وزن شعر: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (بحر مجتث مثمن مخبون محذوف)

[2] سعدی، دیوان اشعار، غزلیات، غزل  60.ر