در باره خطبة البیان منسوب به علی علیه السلام
خطبة البیان در وصف امیر مومنان علی علیه السلام
خُطبَةُ البَیان یا خطبة الافتخار خطبه مشهوری که منسوب به امام علی(ع) است، و به پیشگوییهایی درباره آینده و معرفی امیرالمؤمنین(ع) از زبان خود آن حضرت و همچنین تبیین آخرالزمان و نشانههای ظهور حضرت مهدی(ع) میپردازد. البته این خطبه در مصادر حدیثی اصلی ذکر نشده و دسترسترین منبع آن، کتاب الزام الناصب است.
عبداللهبن مسعود ـ به اسنادی که در متن خطبه مذکور است ـ میگوید: زمانی که امیرالمؤمنین امر خلافت را عهدهدار گردید، پس از سه روز به بصره آمد و به مسجد جامع شرفیاب شده، بر فراز منبر قرار گرفت و در ضمن خطبهای به مناسبت حوادث و مصائبی که بعد از رحلت پیامبر برای امت روی میدهد، اشارههایی فرمود. در این بین، منکری به نام "سویدبن نوفل هلالی" از بزرگان خوارج، سخن امام را قطع کرد و پرسید که وی این چیزها را از کجا میداند؟ حضرت به دیده خشم به وی نگریست و در باب اوصاف خود و احاطه علم خویش، عبارتهایی مسجع بر زبان آورد که بیان احوال وی بود؛ مثل: "انا سرّ الأسرار، انا شجره الأنوار، انا دلیل السموات، انا انیس المسبّحات" و غیر اینها.[1]
این خطبه بسیار طولانی تنها در منابع متأخر، یافت میشود. شاید دسترسترین منبع آن، کتاب الزام الناصب ، نوشته علی یزدی حائری (م ۱۳۳۳ق) باشد. در این کتاب، سه نسخه و به عبارتی سه متن برای خطبه البیان ذکر شده که هر یک با دیگری تفاوتهای زیادی دارد. برای دو نسخه اول آن، منبعی ارائه نشده و نسخه سوم را به کتاب الدر المنظم فی السرّ الاعظم نوشته محمدبن طلحه شافعی، (م ۶۵۲ق) منتسب میکند که وی از عالمان اهل سنت و دوستداران اهل بیت است.[2]
مرحوم میرزای قمی میگوید: انتساب خطبه به آن جناب برای حقیر ثابت نشده و در هیچیک از کتب معتبره ندیدهام...، بلی این خطبه و نظیر آن در کلام بعضی صوفیمسلکان دیده میشود.[3]
در اینجا دو نکته باید مورد توجه قرار گیرد:
. نکته اول
اخبار هم مانند آیات محکم و متشابه، عام و خاص، مطلق و مقید، مجمل و مفصل، و تنزیل و تأویل دارد. پس بر شخص منصف است که به مجرد دیدن حدیث یا خبری که ظاهر آن در نظر او بهظاهر با اصول و قواعد، همسویی ندارد تأمل و تدبر نماید و فوراً به انکارش کمر همت نبدد. شیخ مفید (م ۴۱۳ ق) در کتاب اختصاص حدیثی از حضرت صادق ـ علیهالسلام ـ به نحو مسند روایت کرده که حضرت فرمود: همانا سخنان ما به هفتاد وجه باز میگردد.[4] در نتیجه اگر کلامی در سخنان ایشان دیده شد که از متشابهات بود، فوراً نباید آن را رد کرد؛ بلکه سزاوار است که سکوت و توقف کرد که این روش موافق با احتیاط است.[5]
. نکته دوم
برخی خواستهاند عبارات این خطبه را که بهظاهر غلوآمیز میآید، به کتب معتبر شیعه، از قبیل کتاب بصائر الدرجات محمدبن حسنبن فروخ صفار (م ۲۹۰ ق) یا البدء و التاریخ مقدسی، تاریخ طبری و رجال الکشی منتسب کنند که اگر مقصود ایشان فقط چند کلمه یا جمله از خطبه البیان است، باید گفت آنها را سید رضی هم در نهجالبلاغه آورده است؛ ولی قطعاً سازندگان خطبه البیان، آن کلمات یا جملات را از نهجالبلاغه یا منابع معتبر دیگر گرفتهاند.[6] و اینها دال بر اعتبار این خطبه نمیتواند باشد. نهایت اینکه مضامینی از این خطبه که در کتب ذکرشده آمده است، بر فرض داشتن سایر شرایط وثاقت متن و سند، به اعتبار همان کتب مورد قبول واقع میباشد.
قسمتی از خطبه البیان امیرالمومنین علیه السلام
أنا صاحب الصراط و الموقف، منم صاحب صراط و قیامت و جایگاه حساب،
أنا قاسم الجنۀ و النار بامرربّی ، منم قسمت کننده بهشت و دوزخ به امر پروردگارم ،
أنا ادم الاول ،آدم اول من هستم ،
أنا نوح الاول،نوح اول من هستم ،
أنا ایه الجبّار،منم نشان خدای جبّار ،
أنا حقیقه الاسرار،منم اصل رازها ،
انا مورّق الاشجار،منم سازندۀ برگ درختان ،
انا مونع الثمار، منم که میوه ها را می رسانم ،
أنا مفجّر العیون، منم جاری کنندۀ چشمه ها،
انا مجری الانهار، من نهرها را روان می سازم ،
أنا خازن العلم، منم خزانه دار علم،
أنا طور الحلم، منم کوه بردباری ،
أنا امیرالمومنین، منم فرمانروای مومنین ،
أنا عین الیقین ، منم نفس یقین،
أنا حجه الله فی السموات والارض ، منم برهان خدا در آسمانها و زمین ،
أنا الراجفه، منم اول نفخۀ صوراسرافیل،
أنا الصاعقه، منم عذاب هلاک کننده،
أنا الصیحه بالحق، منم بلند اواز به حق ،
أنا الساعه لمن کذّب بها، منم قیامت موعود برای کسی که ان را انکار کرد ،
أنا ذلک النور الذی یقتبس منه الهدی، منم این چنین نوری که از ان راه راست بر گرفته می شود ،
أنا صاحب الصور،منم صاحب شیپور اسرافیل ،
أنا مخرج فی القبور، منم که مردگان را از قبرها خارج می کنم ،
أنا صاحب یوم النشور، منم مالک روز قیامت ،
أنا صاحب نوح ومنجیه، منم همراه نوح و رهایی بخش او ،
أنا صاحب ایوب المبتلی و شافیه، منم همراه ایوب دردمند و شفابخش او ،
أنا اقمت السموات بامر ربی، من آسمانها را به امر پروردگارم برپا داشته ام ،
أنا صاحب ابراهیم، منم همراه ابراهیم ،
أنا سرّ الکلیم، منم راز موسی کلیم ،
أنا الناظر فی الملکوت، منم نظر کننده در عالم فرشتگان ،
أنا امر الحی الذی لا یموت ،منم امر پرورگار زنده ای که نمی میرد ،
أنا ولی الحق علی سائر الخلق ، منم جانشین حق بر جمیع مخلوقات ،
أنا الذی لا یبدّل القول لدیّ ،منم انکه قول ووعدۀ الهی ازعقاب و ثواب نزد من تغییر پذیرنیست ،
و حساب الخلق الیّ ، و حساب خلق در قیامت با من است ،
أنا المفوض الیّ امرالخلائق، منم انکه کار خلق به من واگذارشده،
أنا خلیفه الاله الخالق ، منم جانشین خداوند افریدگار ،
أنا سرّالله فی بلاده ، منم راز خداوند در شهرهای او ، و حجته علی عبا ده ، و برهان او بر بندگانش ،
أنا امر الله و الروح ، کما قال سبحانه تعاّلی : (و یسئلونک عن الروح قل الروح من امر ربّی ) منم امر خداوند و روح ، همانگونه که خداوند تعالی فرمود: ای رسول از تو سوال می کنند از روح بگو روح از امر پروردگار من است ،
أنا ارسیت الجبال الشامخات ، من کوههای مرتفع را استوار ساختم ،
و فجّرت العیون الجاریات ، و چشمه های جاری را شکافتم ،
أنا غارس الاشجار ، منم نشانندۀ درختان ،
ومخرج الوان الثمار، منم نمایان کنندۀ رنگهای میوه ها ،
أنا مقدرالاقوات ، منم قسمت کننده رزقها ،
أنا منشرالاموات ، منم زنده کننده مردگان،
أنا منزّل القطر، منم نازل کنندۀ قطرات باران ،
أنا منوّرالشمس و القمر و النجوم ، منم نوردهندۀ خورشید و ماه وستارگان ،
أنا قیّم القیامه ، من عهده دار قیامتنم ،
أنا مقیم الساعه، من برپا کنندۀ قیامتم .[7]
[1] . حائری یزدی، علی، الزام الناصب فی اثبات الحجة الغائب، ج ۲، ص ۱۴۸- ۱۹۱، اول، بیروت، ۱۴۲۲ ق.
[2] . حائری یزدی، علی، الزام الناصب فی اثبات الحجة الغائب، ج ۲، ص ۲۳۲، اول، بیروت، ۱۴۲۲ ق.
[3] . قمی، ابوالقاسم، جامع الشتات، ص ۷۹۲، مءسسه کیهان، اول، تهران، ۱۴۱۳ق.
[4] . "ان کلامنا ینصرف علی سبعین وجهاً"؛ مفید، محمدبن محمد، اختصاص، ص 288، المؤتمر العالمی، اول، قم، 1413ق.
[5] . مؤسسه تحقیقاتی فرهنگی جلی، گفتار امیرالمؤمنین در شناخت امام و حوادث آخرالزمان، ص ۱۴، نشر جلی، قم، بیتا.
[6] . بیدآبادی، مسعود، نگاهی به خطبة الافتخار و خطبه تطنجیه، فصلنامه علوم حدیث، ش ۲۵، ص ۶۹، دارالحدیث.
[7] . حافظ برسی، رجب بن محمد، مشارق انوار الیقین فی اسرار امیرالمؤمنین علیه السلام، انتشارات اعلمی، بیروت، ۱۴۲۲ ق.