من و جز من یا انسان به انسان
«من» يا «انسان»؟
تبيين ديدگاههاي دكتر ديناني و آيت الله جوادي آملي در معرفت نفس
«من» يا «انسان»؟
آنچه را كه ديناني با عنوان من و جز من از آن ياد کرده است، در آراء آيت الله جوادي تفصيل بيشتري يافته و البته از بايدها و نبايدهاي آن سخن به ميان آمده است. آيت الله جوادي با ترسيم اين نظريه، "من و جز من" را در قالب تفسيري انسان به انسان تبيين کرده و از محکم و متشابه آن پرده برداشته است؛ بدون آنکه در دام اومانيسم بلغزد.
اگر در آموزههاي اسلامي از حد و حدود معرفت سخن به ميان آمده و از "علم لاينفع" پرهيز دادهاند؛ اما از سويي ديگر از نافعترين نوع معرفت نيز پرده برداشتهاند. معرفت نفس نافعترين معارف لقب گرفته است. دکتر غلامحسين ابراهيمي ديناني کتابي نگاشته و از اين نافعترين علم به نحو دقيق و موشکافانهاي سخن گفته است. "من و جز من" عنوان اثري است که ديناني در آن ميکوشد تا به نحو شفافي از "من" وجودي انسان سخن گويد. ديناني بر اين باور است که اگر بپذيريم انسان ميتواند به همه امور جهان احاطه علمي و آگاهانه پيدا کند؛ به اين امر نيز اعتراف خواهيم کرد که اگر انسان خودش را به درستي بشناسد، همه امور ديگر را هم ميتواند بشناسد.(ص41) در انديشه ديناني، هر فردي از افراد انساني در عين اين که يک "من" است و همواره با کلمه "من" به خود اشاره ميکند، ميتواند يک جز "من" نيز باشد. اين جز من بودن را در اصطلاح "از خود بيگانگي" نيز مينامند. (ص49) ديناني با اقتباس از سقراط که گفت "خودت را بشناس" بر اين نکته انگشت تأکيد مينهد که تمام هستي وقتي ميتواند مورد شناخت قرار گيرد، که آدمي التفات به "من" داشته باشد و به واسطه آن است که ميتواند "جز من" را به احاطه و اختيار خود در آورد. به تعبير وي کساني که از طريق هستندهها به هستي دست پيدا ميکنند، در توضيح هستي ناتوان خواهند بود. آنچه "من" خوانده ميشود، از طريق اين هستندهها به هستي نميرسد، بلکه با آگاهي حضوري خود از هر گونه اثبات بينياز است.(ص233) ديناني بر اين باور است که تأمل در "من" ميتواند راهي باشد که "جز من" نيز به احاطه و اختيار آدمي در آيد. دکتر ديناني در اين اثر خود، رويکردي را برگزيده است که به نظر ميرسد سويههايي اومانيستي را نمايندگي ميکند. ايشان بارها در اين اثر خود به اين امر توجه ميدهند که انسان، محور جهان هستي است و هر آنچه که غير از اوست، به عنوان "جز من" نگريسته ميشود و حکم "ديگري" دارد.
پيش از اين اما آيتالله جوادي آملي، آنچه که ديناني با عنوان "من و جز من" از آن ياد ميکند را در قالب "تفسير انسان به انسان" طرح کرده بود. آيتالله جوادي کوشيده بود تا نشان دهد که هرگونه "من" نميتواند لايق محوريت عالم قرار گيرد. آنگونه که در انديشه اومانيستي طرح ميشود، انسان بما هو انسان محور عالم قرار ميگيرد. اما رأي آيتالله جوادي آملي با اين تفسير تمايز عمدهاي دارد. ايشان، انسان را در محور انديشه اسلامي، باز تعريف ميکند. وي براي فربهي مفهوم "من"و محوريت آن بر اين نکته التفات داده بود که ميبايد ميان محکمات و متشابهات در تفسير انسان تفکيک قائل شويم. به تعبير ايشان همانگونه که قرآن کتاب تدوين شده الهي است، انسان هم مثل يک کتاب تکويني در کنار اين کتاب تدوين است و داراي محکمات و متشابهاتي است. در بخش جسمي، انسان مشابهتي با ديگر حيوانات دارد و قوايي بين او و ديگر موجودات مشترک است که اين همان متشابهات است. اما آنچه که از محکمات انسان است فطرت انسان است که با روح و نفس او ارتباط دارد. اگر بقيه قوا در خدمت فطرت قرار بگيرند انسان به کمال ميرسد. اين فطرت است که انتخابگري را رقم ميزند، همان ويژگي که در ساير حيوانات وجود ندارد. آيتالله جوادي آملي با اين تفکيک است که بر اين نکته اذعان ميدارند که توجه و التفات بر فطرت سبب ميشود تا انسان حقيقي و لبيب و وزين، بوجود آيد. ايشان ويژگيهاي انسان حقيقي را اينگونه ترسيم مي کنند که: انسان حقيقي کسي را امام ميداند که لفظ امام با معناي حقيقياش بر او منطبق باشد. اما در مقابل، انسان خفيف، به دنبال سقيفه ميرود و به امامت و خلافت ديگري فتوا ميدهد که اين لفظ درباره او تو خالي است، چون او حقيقتا خليفه امام و ولي مسلمانان نيست.(ص272) انسان خفيف از اصل حيات انساني تهي است و در واقع به مرگ جاهلي مرده است. انسان وزين، معاد جسماني و روحاني را ميپذيرد که حقيقت معناي معاد در کلمات ديني در آن صدق ميکند، ولي انسان خفيف يا نيستي پس از مرگ را باور دارد، يا تناسخ را معاد ميپندارد و در اين زمينه نيز بدل را جانشين اصل ميکند و لفظ تو خالي را به جاي اسم با مسمي برميگزيند.(ص274)
آيتالله جوادي همچنين هدف اصلي قرآن را پرورش اين انسان حقيقي ميداند. قرآن مباحث مختلف خانوادگي، اجتماعي، سياسي و .. را براي اغراض متنوع ارائه ميکند، اما هيچ کدام از اينها تفسير انسان به انسان نيست، گاهي قرآن انجام دادن کارها را براي تحکيم پيوند خانوادگي خوب ميداند و ترک آن را سبب فروريختن بنيان خانوادگي، ولي اين تفسير انسان است در حيث خانوادگي. زماني بالاتر، انجام دادن کاري را براي جامعه سودمند ميداند و انجام ندادن آن را زيانبار اما اينگونه رهنمودهاي قرآني صبغه حقوقي اجتماعي دارد. گاهي بر اساس نفع و ضررهاي سياسي رهنمود دارد. همه اينها حق است، ولي تفسير انسان به انسان نيست، زيرا نسبت به انسان برونمرزي است نه درونمرزي، وقتي قرآن با معرفي جوهره انسانيت و تبيين فروعات آن، ما را از ظلم به آن گوهر اصيل باز ميدارد، تفسير انسان به انسان است.(صص283-284) مضمون بخش مهمي از قرآن اين است که درون انسان، گوهري هست که ضامن انسانيت اوست، ولي او نميداند و به آن ظلم ميکند. اين گوهر، به منزله پشتوانه اوراق بهادار است که با وجود آن، اوراق وجود انسان ارزشمند است، وگرنه اوراق وجودش کاغذهايي بيارزش است.(ص284)
آيتالله جوادي حتي در مواضع سياسي و اجتماعي نيز اين تفکيک را ميان انسان حقيقي و خفيف تسرّي ميدهند. در نظر ايشان بر پايه قرآن کريم انسانهاي بيمسمي و خفيف در برخي مسائل سياسي و اجتماعي بعضي از اسامي بامسمي را مانند خودشان تخليه و بيمسمي ميکنند. به عنوان نمونه واژه "استعمار" از واژههاي بسيار لطيف و شيرين و پر برکت است که به دست انسانهاي خفيف و توخالي در شمار نحسترين واژهها در آمده است. خداي سبحان در قرآن کريم خود را مستعمِر ميخواند و انسانها را مستعمَر ميخواند و خليفه خدا نيز بايد اهل استعمار باشد. هُوَ اَنشَأکُم مِن الارضِ وَ استَعمَرَکم فيها. يعني خداوند زمين را با همه نعمتهاي آن مانند آب و خاک و عناصر فراوان و مناسب آفريد و اين سفره را براي شما پهن کرد. آنگاه شما را با همه شئون علمي و عملي آفريد. (ص275). آزادي هم از کلمات پر برکت دين اسلام است. چانکه حضرت اميرالمومنين (ع) فرمودند "ولا تکن عبد غيرک و قد جعلک الله حُرا". اما انسانهاي خفيف اين واژه مقدس را از معناي حقيقياش تهي ميکنند و آن را بر بيبندوباري تطبيق ميدهند(ص276). آيتالله جوادي بر اين باور است که همانگونه که قرآن آيات محکمات و متشابهات دارد و متشابهات را با محکمات حل ميکنند، در جامعه نيز برخي متشابه و بعضي محکماند، محکمات جامعه، انبياء و اولياء و ائمهاند و آنگاه علما، معصومان(ع) در بينش و گرايش و کنش محکماند، يعني از آفت جهل، سهو، نسيان و عصيان پيراسته هستند و هيچ چيز آنها را به تجاوز عمدي و سهوي وا نميدارد. بنابراين ديگران بايد به آنان مراجعه کنند و ايشان الگوي انسانهايند. (ص320)
آنچه را که ديناني با عنوان من و جز من از آن ياد کرده است، در آراء آيت الله جوادي تفصيل بيشتري يافته و البته از بايدها و نبايدهاي آن سخن به ميان آمده است. آيت الله جوادي با ترسيم اين نظريه، "من و جز من" را در قالب تفسيري انسان به انسان تبيين کرده و از محکم و متشابه آن پرده برداشته است؛ بدون آنکه در دام اومانيسم بلغزد.
والحمد لله رب العالمین علی کل حال
منبع: به نقل از پایگاه اخبار اسراء / www.esranews.com
بسم الله الرحمن الرحیم