جزوه - اندیشه اسلامی دو – فصل دوم: امامت (ولایت)

* چرا حکومت الهي (ديني)؟

چون: الف - خداوند خالق کل عالم هستي است. لذا مالک مطلق موجودات خداوند است.

مالکيت دو گونه است:

1- مالکيت حقيقي: مالکيت با اختيار کامل و بر تمام اجزاء و وجود يک شئ

2- مالکيت اعتباري: مالکيت همراه با محدوديت (قانوني يا وجودي)

خداوند در خلقت انسان غايتي منظور نموده است. براي نيل به آن مقصود او را راهنمايي و هدايت مي نمايد.

* هدايت الهي:

1- تکويني: در هنگام خلقت مسير حيات و غريزه و (در مورد انسان) فطرت را به موجودات مي بخشد.

2- تشريعي: در خصوص انسان و موجودات داراي اختيار مانند جن، به و سيله پيامبران خويش قوانين اجتماعي براي نيل به کمال ارائه مي نمايد.

ب - از سويي نيز انسان موجودي اجتماعي است و براي حفظ حيات خود در اجتماع، نياز به قانون دارد. قانون الهي رفع کنندة حقيقي اين نياز است، چون قوانين الهي بر خواسته از علم مطلق الهي و مناسب با نياز حقيقي انسان مي باشد.

بنابراين بايد احکام الهي در جامعه اجراء گردد تا جامعه به صلاح واقعي خود برسد؛ چون:

اولاً: خداوند مالک مطلق عالم هستي است و امر او مطلع و محترم مي باشد.

ثانياً: هيچ قانوني براي جوامعه انساني به صحت و دقت قانون الهي نيست.

ولايت الهي = پذيرش قوانين الهي :

1- قوانين فردي = احکام عبادي

2- قوانين اجتماعي = روابط اجتماعي (سياسي - حقوقي - اقتصادي - نظامي ... )

ولايت تشريعي (حکومت ديني) داراي سه نوع کارکرد است.

1- بيان قانون

2- اجراء قوانين

3- نظارت و قضاوت (ايجاد قسط)

* ولايت پيامبر اکرم(ص)

مناصب پيامبر اکرم در جامعه اسلامي:

1- پيامبري :

الف - دريافت وحي

ب- ابلاغ وحي (آل عمران 164)

حضرت محمد (ص) خاتم پيامبران الهي مي باشد (احزاب40) و دين او دين کامل الهی است (مائده3)

2- مرجعيت ديني:

الف - تبيين وحي (نحل44)

ب - بيان جزئيات ديني که در قرآن بيان نشده است (شوري 52)

شارع مقدس (قانونگذار الهي) در اسلام خداوند متعال و در پي او رسول اکرم(ص) مي باشند.

کلام پيامبر(ص) منشاء وحياني دارد (نجم3و4) سيره پيامبر = کلام - عمل - تأييد (تقرير)

3- ولايت (حکومت) :

الف – برخورداري از نوعي صاحب اختياري و سرپرستي بر جامعه مسلمين

ب – پس از ابلاغ قانون الهي به اجراء آن در جامعه نيز اقدام مي نمايد.

ج – تشکيل حکومت ديني

ولايت : به دو معني دوستي و سرپرستي است = سرپرستي پدرانه همراه با مهر و دلسوزي

ولايت در اسلام امري ضروري است چون :

- اولاً در اسلام دستوراتي وجود دارد که عمل به آن براي تحقق هدايت و سعادت بشر ضروري است.

- ثانياً اجراء قوانين الهي بدون وجود يک حکومت صالح و مؤمن عملاً امکان ندارد.

پس از پيامبر : آيا به مرجعيت و رهبريت معصومي نياز هست؟

اهل سنت: هر آنچه وحي قرآني و پيامبر بيان داشته است در تبيين دين کافي است و کسي مرجع معصوم نيست و شخص خاصي براي اجراء دين از سوي خداوند و پيامبر در جامعه اسلامي تعيين نشده است.

شيعه: از سه منصب پيامبر، دو منصب باقي مانده است، اول تفسير معصومانه از دين و دوم مجري قانون الهي بودن که متصدي معصوم هر دوی اين منصب ها از سوي خداوند و پيامبرش تعيين شده است= امام

پس از رحلت پيامبر(ص) نياز به مقام تبيين وحي و دين، و نيز امر ولايت همچنان باقي بود

مرجعيت ديني از ديدگه اهل سنت آنان معتقدند که :

1- خداوند همه آنچه که براي هدايت انسان و اتمام دين لازم بود در قرآن بيان داشته است.

2- پيامبر(ص) همه آنچه که بايد از دين مي دانستيم و بايد بيان مي شد، بيان نموده است.

- اما به مرور صحابه رسول الله(ص) نزد آنها صلاحيت تفسير دين را يافتند.

- بسياري از صحابه، اسلام را آن طور که فهميده بودند بيان مي کردند.

- اين اجتهاد ديني به مرور از خطاء مصونيت يافت. البته اين عمل بر خلاف نظر اهل بيت (ع) بود.

- در نتيجه روح استبداد در حکومت اکثر اصحاب کاملاً ديده مي شد.

- کتابت در بين آنها کلاً ممنوع گرديد در نتيجه با مرگ هر يک بسياري از منابع شفايي نابود مي شد.

- در نزد آنان بحث انتقادي و تحقيقي ممنوع بود

دلايل تضعيف مقام حديث

- نفوذ مخلفان اسلام در صفوف اصحاب رسول الله (ص)مانند معاويه ، يا يهودياني مانند کعب الاحبار

- از بين رفتن تدريجي احاديث و کم بودن مفاهيم احاديث باقي مانده نسبت به نيازهاي جامعه

- رجوع نمودن به قياس و استحسان در امور ديني

- توقف اجتهاد به راي چهار مفتي (مالکي ، شافعي، ابو حنيفه، احمد بن احنبل)

* خلافت از ديدگاه اهل سنت

- خلافت امري قدسي و الهي نيست و تنها يک مقام حکومتي در اجتماع است. امري زميني است.

- امامت از فروع دين است. چون در حوزه عمل مردم قرار دارد.

- خداوند و پيامبر(ص) در خصوص حکومت جامعه اسلامي،پس از رحلت پيامبر تصميمي نگرفته اند

- امر انتخاب والي (حاکم جامعه اسلامي) به عهده صاحب نظراني از مردم مسلمان قرار داده شده است تا به تناسب مقتضيات زمان او را انتخاب کنند.

اشکالات وارده بر اين نظريات

- طبق کلام صريح قرآن منصب ولايت پيامبر (ص) در جامعه اسلامي امري قدسي و از جانب خداوند مي باشد. و «اولامر» نيز مانند پيامبر (ص) داراي همين جايگاه است.

- در شرايط حساس آن زمان، از حکمت الهي و درايت پيامبر(ص) بعيد است که براي رهبري جامعه اسلامي تدبيري نينديشيده باشند. (وجود قبيله گرايي اعراب، تعصبات قومي، دشمنان خارجي قدرتمند، ظهور مديان دروغين،گسترس حرکتهاي ارتداد آميز)

- امر انتخابي در والايت اسلامي که از آن نام برده شد در آن زمان داراي سيستمي نبود و هيچگاه نيز جايگاهي نيافت. چون:

- خليفه اول با بيعت تنها 5 نفر

- و خليفه دوم با و وصيت خليفه اول

- و خليفه سوم در يک شوراي شش نفره تنها با اختلاف يک رأي انتخاب شد

- و تنها خليفه چهارم (علي(ع)) با انتخاب گوه نسبتاً کثيري از مردم انتخاب گرديد.

- بقيه خُلفا (بني اميه و بني العباس) نيز به زور و تزوير به خلافت رسيدند.

علي (ع) تمام مشکلات اسلام را در تغيير رهبري جامعه از حق به باطل مي داند. به گونه اي اسلام که از مسير خود منحرف گرديد.

* ولایت از ديدگاه شيعه

- امامت امري قدسي و الهي است و منزلتي ديني دارد. ولايتي از سوي خدا مي باشد

- امامت ادامه منصب پيامبر(ص) در تبيين دين است و امر تفسير و بيان فروع دين، بعد از پيامبر (ص) عيناً بر عهده امامان (ع) است.

- امر تدبير مردم و جامعه اسلامي به عهد آنان (امامان (ع)) است.

- ولايت آنان معصومانه است. زيرا در غير اين صورت، دين از تغيير و تبديل ايمن مي ماند.

آيا شيعه معتقد است قرآن ناقص است يا پيامبر دين را کامل ابلاغ ننموده است؟!

خير بلکه:

1- قرآن در بسياري از موارد، کلي گويي نموده و به اقتضاء تعاليم دين نموده است و الباقي جزءيات را به سيره و سنت پيامبر وانهاده است

2- پيامبر(ص) فرصت نيافت همه دقايق دين را را براي مردم بيان کند.

- روند رشد اسلام در 13 سال اول بسيار کند بود

- در 10 سال مدينه نيز 73 جنگ براي مسلمين رخ داد (هر 5/2 ماه يک جنگ)

- نزول تدريجي قرآن و تکميل تدريجي اسلام

- مشغله هاي متعدد پيامبر (ص)

- عدم حضور گروه هاي ثابتي از صحابه در جلسات تعليماتي پيامبر (ص)

* علم امامان

- علم امامان (ع) از طريق (اجتهاد) نيست،از نوعي فيوضات الهي نشأت مي گيرد. بنابر کلام امام علي (ع)«پيامبر بابي از علم به روي من باز کرد که از آن باب هزار باب ديگر باز شد.»وسپس اين علم، سينه به سينه از هر امامي به امام بعدي رسيده است(اصول کافي:حديث 68)

- امامان به تمام ظاهر و باطن قرآن وقوف دارند(اصول کافي:حديث 603)

- آنان مورد الهام قواي غيبي قرار دارند اما نه به گونه اي که وحي تلقي شود(اصول کافي:حديث607)

امامان حافظان و تعليم کنند گان معصوم دين هستند

* مهدويت

تمام اديان آسماني پيروان خود را به ظهور شخصيتي معنوي بزرگي در آينده خبر مي دهند، که باعث سعادت عمومي، صلح جهاني و خير وبرکت براي همگان مي شود(حسين نصر)

اسلام نيز به آينده نيکو نويد مي دهد. تاريخ ساخته دست انسان است اما ساختار آن براي سرانجامي نيکو پايه ريزي شده است.

خداوند در قران نويد مي دهد که:

- باطل محو و نابود شدني است(اسراء81)

- نور خدا در نهايت ظهور خواهد درخشيد (توبه 32)

- بندگان صالح خدا وارث زمين مي شوند (انبياء 105)

- اجراي حاکميت خداوند بر زمين سرانجام به دست بندگان صالح خدا خواهد بود (نور55)

مهدويت و اهل تسنن

- رهبر الهي و منجي و هدايت کننده بشريت، در آخر الزمان حتماً متولد خواهد شد.

- او از سلاله رسول خدا(ص) است و نامش هم نام اوست.

- اما الآن در دنيا در قيد حيات نيست؛ یعنی هنوز به دنیا نیامده است.

مهدويت در تشيع

- او همان امام غائب شيعه است يعني فرزند امام حسن عسگري و از سلاله پيامبر(ص).

- زنده و در حال زندگي کردن بين مردم مي باشد

- او در تاريخ حضور دارد و شاهد زندگي انسان و نابهنجاري هاي آن است. قواعد تاريخ را آزموده و براي تغيير روند انحتاط آن آماده است

- او نيز منتظر امر الهي و اذن خداوند براي قيام خود است.

امامت غيب

ولايت پبامبر داراي دو بعد است:

1- ولايت تشريعي (ظاهري)=حاکميت اجتماعي و ديني

2- ولايت تکويني (معنوي)= حاکميت بر هستي، واسطه فيض بودن

موانع خارجي باعث تحقق نيافتن ولايت ظاهري امام غيب شده است.

* اجتهاد عالمان

پس از پيامبر (ص) منصب تبيين و تعليم دين به عهده امامان معصوم (ع) قرار گرفت و پس از غيبت امام، عالمان ديني معارف اسلامي را به مبناي اجتهاد از منابع دين استنباط نموده و امر تعليم دين را همچنان بر پا داشته اند.

سنت اجتهاد در شيعه داراي سه ويژگي است.

1- غير انحصاري بودن اجتهاد: اجتهاد ويژة صنف يا گروه خاصي نيست. هر کس صلاحيت داشته باشد مي تواند به اين امر به پردازد.

صلاحيت: مرد، بالغ، عاقل، شيعه 12 امامي، حلال زاده، زنده، عادل، داراي علم کافي به اسلام

2- باز بودن باب اجتهاد : تا زمان ظهور امام زمان اين سلسه ادامه دارد

3- ضابطه مندي اجتهاد: مجتهد بر اساس اصول خاصي از قرآن، سنت، عقل و اجماع استفاده مي کند

ولايت عالمان

پس از پيامبر(ص) منصب ولايت بر جامعه، به عهدة امامان(ع) قرار گرفت و پس از غيبت امام به نواب خاص و سپس به عهدة نايبان عام امام (مجتهدين جامع الشرايط زمان) قرار گرفته است.

ولي فقيه ، همان ولايت مطلقة پيامبر (ص) و امامان (ع) را در جامعه دارا است. (امام خميني)

بازشناسی اصل ولایت فقیه (دکترین حکومت اسلامی تشیع)

* تحلیل مفهومی ولایت فقیه

«ولايت» از ريشة «ولي» و در لغت = رابطه اي بدون مانع بين دو چيز می باشد، در کتب عرب ولایت به معنای حب و دوستى‏، نصرت و يارى، متابعت و پيروى، و سرپرستى می باشد. اما ولایت در اصطلاح به معنی تصدّي امر و حقّ تصرّف در امور است. بنابر این ولایت در مفهوم اسلامی یعنی سرپرستی با محبت (پدرانه)

«فقیه» از ریشه «فقه» در لغت به معنی فهم و آگاهي و دانايي است و فقيه کسی است که از طريق اجتهاد به احکام شرعي آگاهی می یابد. (البته در بحث ولايت فقيه، منظور «مجتهد جامع‏الشرايط» است، نه هر فقيهي)

با این بیان «ولايت فقيه» یعنی حاکميت یافتن فقیه جامع الشرایط بر جامعه، برای اجراع قانون الهي در جامعه.

* اصل حاکمیت و انواع حکومت ها

خداوند ----- انسان ------- اجتماع ------ قانون ------ حاکم

الف - انواع قانون :

1-قانون های انسانی = جاهلانه، منفعت طلبانه، محدود به زمان، محدود به مکان

2- قانون های الهی = آگاهانه، عادلانه، همیشگی، فراگیر

ب- انواع حاکم و حکومت:

1- انسانی،

2- شبه الهی، (شبه دینی)

3- الهی، (دینی)

* حکومت های انسانی

انواع حکومت های انسانی:

1- فردی (منارشی)، = دیکتاتوری فردی

2- گروهی (اریستوگراسی) = دیکتاتوری گروهی

3- جمعی (دموکراسی) = دیکتاتوری جمعی

- ویژگی دموکراسی

1- دیکتاتوری اکثریت بر اقلیت (50% +1 بر 50% - 1)

2- تسلط اقلیت بنام اکثریت (شرکت محدود مردم، افکار هسته مرکزی احزاب)

3- دنیا گرایی (هدف گذران مطلوب زندگی است نه رشد انسانیت)

4- محور امور خواست انسانی است نه امر الهی (انسانی که خود و آینده را نمی شناسد، چگونه صلاح و صواب خویش را تعیین میکند)

* حکومت های شبه الهی

حکومت های انسانی شبه الهی یا ربانی سالاری (تئوکراسی):

1- حکومت های فردی (ربوبیت حاکم) مانند: حکومت فرعون، خاقان چینی، امپراتور ژاپن و ...

2- (گروهی به عنوان زبان خدا) مانند: حکومت کلیسا (پاپ و کشیشان) در قرون وسط

ویژگی:

1- خود کامگی (دیکتاتوری) به نام خدا،

2- خواست حاکم ملاک قانون نه اینکه آنها مجری قانون الهی باشند،

3- اجراء حکومت بدون نظارت جمعی یا الهی،

4-عدم دخالت مردم در تعیین حاکم.

*حکومت های الهی (دینی)

الف - انتصابی

1- رهبری پیامبران: مانند ابراهیم(ع)، یعقوب (ع)، موسی(ع)، داود نبی(ع)، سلیمان نبی(ع)، پیامبر اکرم (ص)

2- حکومت امامان الهی: امام علی(ع)، امام حسن (ع)

ب- انتخابی

حکومت عالم دینی (ولایت فقیه)

1- فقیه (قانون شناس) 2- عادل (دور از خودکامگی) 3- شجاع و مدبر

- ویژگی حکومت های الهی:

الف- صلاحیت حاکم (1- مشروعیت الهی 2- مقبولیت مردمی)،

ب- آگاهی از قانون

ج - وظیفه اجراء قانون الهی،

د- عدالت شرط تداوم حاکمیت،

* مقایسه حکومت ولایت فقیه با دیگر حکومت­ها:

مونارشی - آریستوگراسی - دموکراسی - تئو کراسی - ولایت فقیه

تصویب قانون = خودکامگی - منفعت طبقه - خواست جمع - خودکامگی - قانون الهی

قانون مداری = خودکاملی - منفعت طبقه - خواست دولت - شرایط مذهبی - حکم خدا

انتخاب حاکم = قدرت و زور - وراثت - انتخابات - انتخابات درونی - مشروعیت+ مقبولیت

نظارت = وجود ندارد - نظارت طبقه - نظارت جمعی - درون گروهی - خبرگان منتخب مردم

رشد دهندگی = هدف نیست - هدف نیست - هدف نیست - در جهت مطابعت - هدف اصلی

خطا پذیری = بسیار (ظلم) - بسیار (ظلم) - بسیار (اشتباه) - دیکتاتوری مذهبی - رفتار قانونی

خدمت مردم = هدف نیست - هدف نیست - تأمین رفاه - کنترل و جهت دهی - رفاه و تعالی

* اصل امامت درفرهنگ شیعه

اصل امامت در شیعه بر چند مبنای اعتقادی استوار است:

1- پیامبری (آورندة قانون الهی) و امامت (مجری قانون)

2- امری قدسی است: امام باید مشروعیت الهی داشته باشد

3- عصمت امامان(ع) ضرورت عقلی (رهبری صحیح) و نقلی(بقره124)

4- علم امامان غیر اجتهادی و لدنی است. (اصول کافي، ح607)

5- در دوران حضور: وکالت خاص، در دوران غیبت: وکالت عام

6- در غیبت، امام زمان ارادة خود را با کمک وکلای عام خود اجرا می کند

* پیشینه نظریه ولایت فقیه در تشیع

- امام صادق(ع): «بايد نگاه کنند ببينند از شما چه کسي است که حديث ما را روايت کرده و در حلال و حرام ما مطالعه نموده و صاحب نظر شده و احکام و قوانين ما را شناخته است ... بايستي او را به عنوان قاضي و داور بپذيرند، زيرا که من او را حاکم بر شما قرار داده ام.» (عمر بن حنظله، وسائل الشیعه، ج 18، باب 11)

- شیخ مفید (م413 ق): «مساله اجراى حدود الهى، مربوط به فقهاى شيعه و ‏زمام‏داران اسلامی است که از جانب امامان (ع) نصب شده‏اند».(المقنعه، ص‏810 ، 522 ،537 ،616 و 675)

-شيخ طوسى (م460 ق): «حکم نمودن و قضاوت از جانب امامان(ع) به فقهاى شيعه واگذار شده‏ است.» (النهايه، ص‏301)

- علامه حلى (م965ق): «اجراى حدود (احکام جزايى) در عصر غيبت ‏با فقهاى شيعه است» (قواعد)

- محقق کرکى(م 937ق): «فقيهان شيعه اتفاق نظر دارند که فقيه جامع‏الشرايط از سوى امامان ‏معصوم(ع) در همه امورى که نيابت در آن دخالت دارد، نايب است، پس داد خواهى در نزد او و اطاعت از حکم او واجب است» . (مهدى هادوى، ولايت فقيه، ص‏82)

- شيخ انصارى (م1281ق): «فقيه جامع شرايط مانند ساير حاکمانى است که در عصر رسول خدا(ص) و صحابه، منصوب مى‏شدند، و مردم ملزم بودند که در شوون مذکور به او مراجعه کنند». (المکاسب، مبحث ولايت الفقيه)

- حسين کاشف الغطا (متوفي‏1373ق) «همانا فقيه جامع الشرايط بر همه شوون عمومى و نيازهاى اجتماعى مردم، ولايت دارد». (الفردوس الاعلى، ص‏54)

* ادله حقانیت ولایت فقیه

سه نوع ادله بیان شده است:

1- عقلی: خداوند انسان را اجتماعی خلق نمود اجتماع به قانون نیاز دارد، خداوند به وسیله پیامبران قانون الهی برای بشر ارسال نمود، قانون مجری می خواهد خداوند امامانی برای حاکم و اجراء احکام باید بفرستد.

2- نقلی: قرآن «اي ايمان آورندگان، خدا را اطاعت کنيد و پيامبر را و اولياء امرتان (متصديان رهبري و حکومتتان) را اطاعت کنيد»(نساء:59). رسول خدا (ص) در رابطه با این آیه فرمودند: «خدايا! جانشينان مرا رحمت کن» کساني که بعد از من مي آيند و حديث و سنت مرا نقل مي کنند و آن را پس از من به مردم مي آموزند»

3- عقلی و نقلی: عقلاً ظلم حرمت دارد، باید قانون به عدالت اجراء شد، حاکمی می تواند این عمل را انجام دهد که اولاً قانون شناس باشد و ثانیاً منصف باشد لذا در مکتب تشیع، ولایت باید با فقیه باشد که هم قانون الهی را می شناسد و هم عادل می باشد.

چنانکه امام صادق (ع) فرمود: «بر مردم واجب است كه از هر فقهی كه خود نگهدار و حافظ دين خود باشد و با هواى نفسش مخالفت می نماید و امر مولايش (خداوند) را فرمانبردار می کند، تقليد نمايند.»

* ولایت فقیه در قانون اساسی

اصل ۵: در جمهوری اسلامی ایران ولایت امر و امامت امت بر عهده فقیه عادل و با تقوی، آگاه به زمان، شجاع، مدیر و مدبر است

اصل ۵۷: قوه مقننه، قوه مجریه و قوه قضاییه زیر نظر ولایت مطلقه ولایت فقیه، عمل می‌نمایند

اصل ۱۰۷: تعیین رهبر به عهده خبرگان منتخب مردم است.

اصل ۱۰۹: شرایط و صفات رهبر=صلاحیت علمی لازم برای افتاء - عدالت و تقوای لازم برای رهبری - بینش سیاسی و اجتماعی، تدبیر، شجاعت، مدیریت و قدرت رهبری.

اصل۱۱۰ (وظایف و اختیارات رهبر): تعیین سیاست ها کلی نظام- نظارت بر حسن اجرای امور- فرمان همه‏پرسی- فرماندهی کل نیروهای مسلح - اعلام جنگ و صلح و بسیج نیروهای - نصب و عزل و قبول استعفای- حل اختلاف و تنظیم روابط قوای سه گانه - حل معضلات نظام- امضاء حکم ریاست جمهوری - عزل رییس جمهور- عفو یا تخفیف مجازات

اصل۱۱۱ (برکناری رهبر): هر گاه رهبر از انجام وظایف قانونی خود ناتوان شود. یا فاقد یکی از شرایط مذکور در اصول 5 و 109 گردد، اعضای مجلس خبرگان، رهبر را عزل نموده و جانشین ایشان را تعیین می کنند.

* نظرات امام خمینی در خصوص ولایت فقیه

- اصل بحث ولایت فقیه تازگی ندارد و از قرن ها پیش در حوزه ها و كتب فقهی فقهای شیعه مورد بحث بوده است و ولایت فقیه از موضوعاتی است كه تصور [صحیحی] آنها موجب تصدیق می شود و چندان نیاز به برهان ندارد. (ولایت فقیه، ص6)

- عهده‏دار شدن حكومت فى حد ذاته، شأن و مقامى نیست، بلكه وسیله ‏انجام وظیفه و اجراى احكام و برقرارى ‏نظام عادلانه اسلام است.(ولایت فقیه، ص69)

- حكومت اسلامى، حكومت قانون‏ الهى بر مردم است. (كلمات قصار پندها و حكمت ها، امام‏خمینى، ص117)

- شارع مقدس اسلام (خداوند و رسولش) یگانه قدرت ‏مقننه است. هیچ‏كس حق قانون گذارى ‏ندارد و هیچ قانونى جز حكم شارع را نمى‏توان به مورد اجرا گزارد.» (ولایت فقیه، ص 53)

- حكومت، بمعناى ولایت مطلقه‏اى ‏است كه از جانب خدا به نبى‏اكرم(ص) واگذار شده و اهم احكام الهى است و برجمیع احكام فرعیه الهیه تقدم دارد. (صحیفه نور،ج 20، ص170)

- اگر یك فقیهى در یك مورد دیكتاتورى بكند، از ولایت مى‏افتد. (كلمات قصار پندها و حكمت ها، امام‏خمینى، ص119)

* نظرات مقام معظم رهبری در خصوص ولایت فقیه

- ولایت فقیه از شئون ولایت و امامت است که از اصول مذهب (تشیع) میباشد.

- ولايت فقيه كه عبارت است از حكومت فقيه عادل و دين‏شناس، حكم شرعى تعبدى است كه مورد تأييد عقل نيز مى‏باشد، و در تعيين مصداق آن روش عقلائى وجود دارد كه در قانون اساسى جمهورى اسلامى ايران بيان شده است.

- اجراى حدود در زمان غيبت نیز واجب است و ولايت بر آنها اختصاص به ولى امر مسلمين دارد.

- اگر كسى به نظر خود بر اساس استدلال و برهان به عدم لزوم اعتقاد به ولايت فقيه رسيده باشد، معذور است، ولى ترويج اختلاف و تفرقه بين مسلمانان براى او جايز نيست. اطاعت از دستورات حكومتى ولى امر مسلمين بر هر مكلفى و لو اين كه فقيه باشد، واجب است و براى هيچ كسى جايز نيست كه با متصدى امور ولايت به اين بهانه كه [او را قبول ندارد و یا] خودش شايسته ‏تر است، مخالفت نمايد (اجوبه الاستفتائات، سید علی خامنه ای)

اقتباس از وبلاگ/ آقای داود کمیجانی