مناجات عرفانی

السلام علیک یا ولیّ الله الأعظم

آئینه دار طلعت او

دل سرا پرده ی  محبت اوست

دیده  آیینه دار  طلعت  اوست[1]

من که سر درنیاورم به دو کون             گردنم  زیر بار  منّت  اوست

تو و طوبی  و  ما و  قامت  یار        فکر هر کس به قدر همّت اوست

گر من آلوده دامنم چه  عجب             همه عالم  گواه عصمت  اوست

من که باشم در آن حرم که صبا             پرده دار حریم حرمت اوست

بی خیالش  مباد  منظر  چشم         زانکه این گوشه جای خلوت اوست[2]

هر گل نو که  شد  چمن آرای         ز اثر رنگ و بوی صحبت اوست

دور مجنون گذشت و نوبت ماست      هر کسی پنج روزه  نوبت اوست

ملکت عاشقی  و  گنج  طرب            هر چه دارم ز یمن همّت اوست

من و دل گر فدا شویم  چه  باک         غرض اندر میان سلامت اوست

فقر ظاهر  مبین  که  حافظ   را

سینه  گنجینه ی  محبّت  اوست[3]

      این غزل یکی ازعرفانی ترین بیانات حافظ می باشد. برای درک بهتر این غزل، مطالعه کتاب احیاء علوم الدین امام محمد غزالی به خواننده کمک بسیار خواهد کرد. بنظرم خلاصه و جان کلام امام محمد غزالی در خصوص رابطه محبت، لذت نظر، معرفت و رضایت کاملا در این غزل ارائه شده است.

این غزل حافظ را دیده شده که حجت الاسلام رنجبر در برنامه سمت خدا شرح کرده است. که بسیار شرحی زیبا بود .

 

شرح ابیات:

دل سراپرده ی محبّت اوست
دیده آیینه دار طلعت اوست
سراپرده: بارگاه، خیمه ای که پیرامون آن پارچه ای کشیده و به چیز مخصوصی اختصاص داده باشند، خلوتگاه و فضای اندرونی. وقتی حافظ از سراپرده ی دل صحبت می کند یعنی این فضا برای محبّت دوست اختصاص داده شده است و هیچ علاقه ی دیگری درآن جای ندارد.
آئینه دار: کسی که آئینه مقابل کسی نگاه دارد تا چهره اش را ببیند .
طلعت: چهره
معنای بیت: خطاب به معشوق ازلی(انسان کامل، ولیّ خدا). تمام فضای دلم سرشار از ذوق و اشتیاق و ارادت به معشوق اَزلی است. چشمانم آئینه ایست که فروغ رخ ِزیبای دوست(امام عصر علیه السلام) را باز می تاباند.
حافظ معتقد است که این همه زیبایی ها، نقش و نگارین و پدیده های موجود، ذرّه ای از فروغ روی دوست است و بس. بنابراین ما هر چه که می بینیم در حقیقت جلوه ای ازجمال جمیل اوست و دیدگان ما بسان ِآئینه ای فروغ زیبایی های او را انعکاس می دهد.
هردوعالم یک فروغ روی اوست
گفتمت  پیدا  و  پنهان  نیز هم
من که سردرنیاوَرَم به دوکون
گردنم  زیر  بار منّتِ  اوست
سر درنیاورم : سر فرو نیاورم، تسلیم نشوم، فریب دنیا و آخرت را نمی خورم.
دو کون: دو دنیا، هر دوعالم(دنیا و آخرت).
گردنم زیر بارمنّتِ اوست: خود را مدیون دوست می دانم. وام دار او هستم.
معنای بیت: من که فرد مطیعی نیستم، من که فریبِ مظاهر دنیا و آخرت را نمی خورم، من که در مقابل همه چیز عصیان می کنم و به هیچ چیز طمعی ندارم، من که از بندِ تعلّقات وارسته ام لیکن وقتی در مقابل دوست (آفریدگاریکتا) قرارمی گیرم با تمام وجود خود را مدیون لطف و مرهون عنایت او می بینم و سر اطاعت فرو می آورم.
حافظ که چارتکبیر برهرچه که هست زده و از بند تعلّقات رسته، بی باکانه در مقابل همه می ایستد و…… لیکن هر وقت به دوست می رسد به ناگهان آرام می گیرد و چون عاشقی سینه چاک، بنده ای مطیع  و فرمانبری بی مانند می شود و تمام غرور و شجاعت و نفس و آرزوی خویش را در زیر پا له می کند از کام خویش چشم پوشی می کند تا کام دوست برآید.
اگر بر جای من غیری گزیند دوست حاکم اوست       حرامم باد اگر من جان به جای دوست بگزینم
***

تو و طوبی و ما و قامت یار
فکرهرکس به قدرهمّت اوست
طوبی: نام درختی در بهشت با میوه‌های متنوع که حاصل آن انواع میوه‌ها و لباس و زینت ‌آلات بوده و به هر غرفه ا‌یی از بهشت یک شاخه از آن می‌رسد.
همّت: اراده، آرزو، خواهش، عزم
این بیت خطاب به مدّعیانی است که تمام همّتشان برای دستیابی به بهشت است و خدا را به قصدِ رسیدن به بهشت بندگی می کنند.
معنای بیت: ای مدّعی عاشقی که خدا را به منظور بهشتی شدن و لمیدن در سایه سار طوبی در بهشت پرستش می کنی، در باغچه ی اندیشه ی تو درخت طوبی کاشته شده است، امّا من فقط به قامتِ یار که از طوبی نیز دلکش تراست می اندیشم و آن صاحب طوبی یعنی ولی خدا امام برحق است، آری فکرهر کس به اندازه ی همّت و اراده ی اوست. من قصد وصال یار را دارم و همّت و اراده و آرزویم بر همین اساس شکل گرفته است، در حالی که تو به آسایش در بهشت و تن آسایی در آن می اندیشی...
باغ بهشت و سایه ی طوبا و قصر حور       با خاک  کوی  دوست  برابر  نمی کنم

***
گر من آلوده  دامنم چه عجب
همه عالم گواه عصمت اوست
آلوده دامن: گناهکار
عصمت: پاکدامنی
معنی بیت: اگرمن ِعاشق، گناهکارم و خطایی مرتکب شده ام هیچ تعجّبی ندارد و مهم هم نیست. چیزی که اهمیّت دارد پاکدامنی و منزّه بودن ِ معشوق من (امام زمان علیه السلام) است، تمام پدیده های این عالم هر کدام دلیلی بر پاکدامنی ِ او هستند.
نکته ی بسیار جالبی که در نگرش حافظانه وجود دارد نگاهِ عاشقانه ی حافظ به خداست. او به جای “خدا ترس” بودن “خدا دوستی” را انتخاب کرده است. او خدا را موجودی ترسناک نمی پندارد بلکه خدا را همانندِ معشوقی دلرُبا، دلسوز و مهربان می شناسد و به بخشندگی ِ او اعتماد کامل دارد. از همین رو هیچ اهمیّتی به گناه نمی دهد. این بی اهمیّتی به گناه و اعتمادِ قلبی به کرَم ِ خداوند است که او را به سمتِ آزادگی و وارستگی سوق می دهد. او به مَددِ همین اعتماد است که می فرماید:
ازنامه ی سیاه  نترسم  که  روز حُشر
با فیض لطفِ او صد از این نامه طی کنم
او از هیچ چیز نمی ترسد، شهامت رهایی از بندِ تعلّقات مادّی و معنوی را دارد، باورها و اعتقاداتی را که از گذشتگان به او تحمیل شده، به کناری می نهد و هر لحظه دست به کاری نو می زند و باورهای جدیدی خَلق می کند تا بیشتر و بیشتر به معشوق اَزلی نزدیکتر گردد.
کسانی که به جای عشق و محبّتِ خدا، ترس از خدا را در دل کودکان خود نهادینه می کنند ندانسته بدترین ستم ها را در حقّ آنها و در حقّ ِخداوند روا می دارند. کسی که همانندِ حافظ به جای ترس از خدا، سراپرده ی دل خود را به محبّت او اختصاص می دهد، هرگز به بدی ، دروغ، حسادت، خیانت و کینه تمایل پیدا نمی کند و گمراه نمی گردد چرا که:
درطریقت هرچه پیش سالک آید خیراوست       درصراط مستقیم ای دل کسی گمراه نیست
***

من که باشم درآن حرم که صبا
پرده دار حریم  حُرمت اوست
حَرم: اندرونی ِ خانه ی معشوق، خلوتگاهِ معشوق
صبا: نسیم و نفحات الهی، که رابطِ عاشق و معشوق است و از جانب منزلگاهِ معشوق می‌وزد و عطر و بوی او را در جهان می پراکند و به همه ی عاشقانش می رساند.
پرده‌دار: حاجب، نگهبان، مُهَیمِن.
حریم: گرداگردِ خانه و اطراف ِحرم.
حرمت: احترام، آبرو، عزّت.
معنای بیت: خلوتگاهِ معشوق دور از دسترس ِ من نالایق است، آنجا که فقط نسیم صبا اجازه ی ورود و خروج دارد. صبا نگاهبان آن حرم لطیف و حریری است. من ِ ناشایست چگونه می توانم در آن حریم وارد شوم.

ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست       منزل آن مه عاشق کش عیار کجاست
وقتی نسیم نگاهبان ِخلوتگاه معشوق است، نشانه ی لطافت، معنویّت و روحانی بودنِ آن مکان است. بنابراین کسی خواهد توانست در چنین مکانی وارد شود که همانندِ نسیم، پاک و لطیف و ظریف باشد. پس هیچ چیز زُمخت و خشن و سخت در آن راه نخواهد داشت. باید عاشق از آلودگی ها پاک شود و آنقدر لطیف و پروانه ای باشد تا مَحرم حرم گردد و بتواند مجوّز ورود دریافت کند.
هر که شد مَحرم دل در حرم  یار بماند       وانکه این کار ندانست در انکار بماند

***
بی خیالش  مَباد  مَنظر ِ  چشم
زان که این گوشه جای خلوت اوست
منظر: دیده، نگاه
معنای بیت: دیدگان من هرگز آن چهره ی محمدی معشوق را فراموش نمی کند چرا که او در درون ِچشمان من نشسته است و من به هر سو که نگاه می کنم او را می بینم. گویی دیدگان من قرارگاه مکان اوست.
شاه نشین چشم من تکیه گهِ خیال توست       جای دعاست شاه من، بی تومباد جای تو

***

 هر گل ِ نو  که  شد  چمن  آرای
ز اثر رنگ و بوی صحبت اوست
معنی بیت: هرگلی که با زیبایی و رنگِ و بوی دل انگیز خود سببِ زینتِ باغ و گلستان می شود بی شک زیبایی و رنگ و بوی خود را از آن منبع مطلق زیبایی وام گرفته است. هیچ چیز دراین دنیا بی لطف او زیبا نیست. همه ی زیبایی ها انعکاسی از آن زیبای نرگس بی بدیل است.
تنت را دید گل گویی که در باغ       چو مستان جامه را بدرید برتن
***

دور مجنون گذشت و نوبت ماست
هر کسی  پنج روزه  نوبت  اوست
دور: روزگار،عهد
مجنون: دیوانه، شهرت قیس‌بن عامری که از کودکی عاشق لیلی شد و از عشق او سر به بیابان گذاشت و در نهایت به‌ مجنون مشهور شد.
معنای بیت: روزگار مجنون و دوران عاشقی او سپری شد و نوبت به ما رسید. دراین دنیا هر کسی مهلت اندکی به اندازه پنچ روزی دارد و هیچ کس زنده و جاوید نمی ماند و همگان رفتنی اند.
دل رمیده ی ما را که  پیش می گیرد       خبر دهید به مجنون خسته  از زنحیر

***
مُلکتِ عاشقیّ و گنج طَرَب
هر چه دارم ز یُمنِ همّت اوست
مُلکت: سلطنت، پادشاهی
طرب: شادمانی
یُمن : خیر و برکت
همّت: اراده
معنای بیت: سلطنت و شکوهِ بی پایانِ عاشقی و نعمتِ شادمانی که نصیبِ من شده است، همه و همه از خیر و برکتِ اراده ی معشوق اَزلی است. از سر لطف اوست که من به مقام والای عاشقی و خُرسندی نایل شده ام.
سر ز مستی بر نگیرد تا به صبح روز حشر    هرکه چون من درازل یک جُرعه خورد ازجام دوست

***
من و دل گر فدا شویم چه  باک
غرض اندرمیان سلامتِ اوست
معنی بیت: من و دل اگر در این طریقِ عشقبازی قربانی شدیم و ازبین رفتیم هیچ باکی نیست، چه اهمیّتی دارد؟ سر معشوق(امام عصرعلیه السلام) سلامت باد که اصل و ذاتِ هستی ِ همه ی کائنات از اوست.
سلامتِ همه  آفاق در سلامتِ  توست       به هیچ عارضه شخص تو دردمند مباد

***
فقر ظاهر مبین که حافظ  را
سینه گنجینه ی محبّت اوست
معنای بیت: فقر و تهیدستی ِظاهری حافظ را مبین و در موردِ او به غلط قضاوت مکن، زیرا حافظ صاحب گنجینه ای با ارزش و قیمتی است که هیچ دُرّ و گوهرگرانبهایی به آن نمی رسد. سینه ی حافظ سرشار از ارادت و محبّت اوست. (حافظ با برگشت به بیتِ مطلع عشق و ارادت خود را به امام زمانش ابراز می نماید)
چنان پرشد فضای سینه از دوست       که فکر خویش گم شد در ضمیرم

اللهم عجل لولیک الفرج

و آخر دعوانا ان الحمد لله رب العالمین

 

 


[1] . وزن: شعر فعلاتن مفاعلن فعلن (بحرخفیف مسدس مخبون)

[2] . اَللّـهُمَّ اَرِنيِ الطَّلْعَةَ الرَّشيدَةَ ، وَ الْغُرَّةَ الْحَميدَةَ

  خدايا بنمايان به من آن جمال ارجمند و آن پيشانى نورانى پسنديده را

 وَ اكْحُلْ ناظِري بِنَظْرَة منِّي اِلَيْهِ

 و سرمه وصال ديدارش را به يك نگاه به ديده ام بكش

 وَ عَجِّلْ فَرَجَهُ وَ سَهِّلْ مَخْرَجَهُ ، وَ اَوْسِعْ مَنْهَجَهُ وَ اسْلُكْ بي مَحَجَّتَهُ

 وشتاب كن درظهورش وآسان گردان خروجش را و، وسيع گردان راهش را ومرا به راه او درآور

                                                                                                  ( دعای عهد )

[3] . حافظ شیرازی، غزلیات، غزل شماره 56.

اللهم عجل لولیک الفرج والعافیة والنصر....