جزوه: اندیشه اسلامی دو – فصل اول: نبوت

گفتار اول: چرایی دين؟

حيات انسان محدود به اين دنيا نيست و دين راه صحيح زيستن براي رستگاري از اين دنيا و رسيدن به سعادت اخروي را براي انسان به ارمغان مي آورد. و خدا بنابر هدايت عامه (قائده لطف) انسان را از نعمت هدايت پيامبران بهره­مند ساخته است.

الف - ضرورت نبوت از منظر کلامي(اصول اعتقادات)

عقل به عنوان رسول باطنی، حسن و قبح ذاتي افعال را مي­داند و انسان را به رعايت آن امر مي­نمايد. اما عقل محدويت­هايي دارد:

1- عقل استدلالي اصول کلي نيک و بد را مي­شناسد اما در شناخت حکم امور جزيي معمولاً به خطا رفته است. او مي­داند سپاس­گوي از نعمت بسيار نيکو است اما دقيقاً نمي­داند چگونه بايد سپاس گذاري کرد.

2- عقل گاهي مغلوب هوي نفس مي­گردد. دانستن ضرورت انجام عمل نيکو، براي تحقق آن کافي نيست، بلکه انسان در انجام آن به اراده و تصميم نياز دارد

خداوند در هدايت انسان جدي است و با ارسال پيامبران، لطف خويش در دعوت عقلي به خير را کامل کرده تا انسان به سعادت اخروي برسد.

ب – ضرورت نبوت از منظر حکيمان (فلاسفه) = برهان فلسفي هدايت عامه

1- هر موجودي براي منظور و مقصودي خاص خلق شده است و براي رسيدن به آن، از سوي خداوند هدايت مي­گردد.

2- هدايت هر موجودي مناسب با شرايط و استعدادهاي وجودي آن موجود مي­باشد. هدايت جمادات با هدايت حيوان و هدايت انسان متفاوت است.

*چند ياد آوري

1- علاوه بر وحي (قرآن)، احاديث نيز هدايت الهي را تکميل نموده­اند. احاديث تفسير کننده و تکميل کننده قرآن مي­باشند

2- سخن کلام و فلسفه در محدوديت عقل به نسبت نياز گسترده آدمي بيان شده است، نه به معني نفي ارزش و اعتبار آن.

3- منظور از وجوب هدايت و ارسال پيامبران بر خداوند، جبر بر خداوند نيست بلکه منظور عقل آدمي خداوند را اينگونه مي شناسد.

* فوايد دين:

اصلي ترين فايده دين هدايت انسان به سعادت پايدار اُخروي مي باشد.اين چنين هدايتي نياز به دانشي فراتر از آنچه انسان از طريق معمول مي تواند کسب کند، دارد.

زندگي اجتماعي : بدون دين امکان دارد اما تمدن انساني و مؤلفه­هاي مهم آن مانند اخلاق، علم، معنويت و سياست عدل محور، همگي مرهون دين هستند.

دين و اخلاق: دو نظر وجود دارد

- دين اخلاق را آورده است = هرچه خداوند بگويد ملاک حسن و قبح افعال است (اهل سنت)

- حسن و قبح ذاتي افعال امري فطري بوده و دين بر معرف و تربيت اخلاقي اقدام نموده است.

* تأثير دين بر اخلاق:

الف- معرفت اخلاقي - دين حسن و قبح همه امور مورد نياز را براي عقل هويدا مي سازد.

- جزئيات اخلاقي (مصاديق) را براي عقل روشن مي سازد

- براي داوري اخلاقي، شناساندن نتايج واقعي اعمال، به ويژه در عالم آخرت

ب - تربيت اخلاق انسان

- با موعظه: بدون آموزه­هاي ديني مانند جاودانگي روح انسان، علاقه خداوند به انسان، ناپايداري لذت­هاي دنيوي و توجه به مرگ

- با ارائه يک الگوي اخلاقي : مانند پيامبران و اولياء الهي

* دين و معنويت:

عوامل پوچ گرايي- عدم تبين نظري پديده هاي مهم زندگي

- رنج کشيدن­هاي نا مفهوم

- کاميابي هاي انسان هاي رذل و ناکامي انسان­هاي با فضيلت

دين : - با تبين حقيقت و ارائه تعريف جديد از اين مسائل، انسان را از پوچي نجات مي دهد

- توجه دقيق و کامل به بعد معنويت انسان دارد معنا بخشيدن به زندگي انسان

* دين و عدالت:

قانون الهي براي اين نازل شده تا در بين مردم عدل و عدالت حاکم شود (مائده :8)

وجه تفاوت انسان با حيوان، قدرت تعقل اوست که سرچشمه علم و دين است.

دين که باز نمود فطرت است توانايي ذاتي انسان (تعقل) را نفي نمي کند.

اسلام به تعقل بسيار اهميت مي دهند. (تنها بندگان داناي خداوند به او خشوع دارند).

استاد مطهري: همه پيامبران به انسان امر مي نمودند:

- رهايي از تقليد ناصحيح (کورکورانه) از پدران

- فراخواندن به استقلال نظر و خود انديشي

اهميت علم در نگرش قرآن - در آيات بسياري انسان به انديشه فراخوانده شده است.

1- تفکر در آيات (نشانه هاي) خداوندي (بقره 266)

2- تأکيد بر تفاوت در دانايي و ناداني(زمر9) (علم در اينجا به معني عام آن، يعني هر معرفتي است)

علم تجربي: معارفي که از رهگذر تجربه بدست مي آيد. تنها عنصر آن ، مشاهد و آزمون است.

روند رشد تاريخي علوم تجربي: از يونان بر علوم و تمدن اسلامي تأثير گذاشت و پس از رشد و تکميل، از تمدن اسلامي بر علوم تجربي غربي اثر عميقي نهاد. اما باهم تفاوت اساسي دارند.

- علوم تجربي غربي تا حد زيادي بر پايه هاي الحاد (بي خدايي) استوار گشته است.

- اما علوم تجربي اسلامي(وديني) تماماً بر معرفتي مبتني بر خداشناسي و وحدانيت استوار است.

علت تعارض بين دانشمندان و دين باوران

- وجود تعارضاتي بين مطالب عهدين و يافته هاي علوم تجربي

- برخورد نادرست اصحاب کليسا با دانشمندان علوم تجربي

ما بايد نسبت دينداري خود را با علوم تجربي روشن نماييم ، زيرا سير تاريخ بشر به معامله اين نسل با اين دو و روابط آنها بستگي دارد. (سید حسن نصر)

در اين خصوص سه ديدگاه وجود دارد:

- برخي مباني الحادي علوم تجربي را بهانه کرده، کسب علم تجربي را از دينداري نفي کرده­اند

- برخي حقيقت را منحصري در علم تجربي دانسته غير از آن را بي معنا و جزء معرفت نمي­دانند. چون دين را نيز تنها مجموعه­اي از تصورات انساني مي خوانند. لذا تعارض علم را با دين امري گريزناپذير مي دانند (علم گرايي)

- دينداري با نگاه تجربي به طبيعت – که اساس علم جديد است- از آموزه هاي اديان است. و قسمتي از تعاليم ديني با روش­هاي تجربي ارائه مي­گردد

امروزه، تصورات نادرست علم گرايي بر ملا شده است.

1- برخي ازمهمترين مباني تجربي خود ازسنخ معارف تجربي نيستند(وقعيت خارجي،ارتباط پديده ها)

2- دست آوردهاي علوم تجربي براي انسان به جاي صلح و آرامش بيشتر جنگ به ارمغان آورده است.

نظريات در خصوص نسبت علم و دين

1- دو نهاد متعارض هستند : دادهاي علم و دين در مورد عالم طبيعت باهم در تضاد هستند.

2- دو نهاد متمايز و بيگانه هستند: چون کارکرد و وظيفه آن دو بر موضوعات متفاوتي است (طبيعت و ماوراء الطبيعه) با يکديگر تعارضي ندارند، اما با هم متمايز مي باشد

3- دو نهاد مکمل هستند : موضوع آن دو واحد است (ارائه حقيقت به انسان از جهان هستي)، اما اهداف و گستره آنها با هم متفاوت است:

- علوم تجربي در پي تبيين چگونگي پديد آمدن حوادث و پديده هاي طبيعت هستند.

- دين تبيين کننده علت پديدها (علتها فاعلي،غايي، باقي) و سمت و سوي حوادث در سير عالم هستي به سوي هدف خلقت است.

* ويژگي­هاي دين:

الف – وحي: هر امتي شاهد دعوت پيامبري بوده است. آنها با خدا ارتباط داشتند، که به آن دعا و ارتباط خدا با آنها را «وحي» گفته مي شود.

معني لغوي وحي= القاي محرمانه پیام و البته تحليل وحي تنها در توصيف پيامبران امکان دارد.

وحي در قرآن الهي در مواردي چند بکار رفته است:

1- پيامبران (يونس:2)

2- برخي انسان­هاي عادي، مانند مادر موسي (قصص: 2)

3- برخي حيوانات، مانند زنبور عسل (نحل 68)

4- حتي برخي جمادات، مانند زمين (زلزال 3و4)

در اين استعمال ها مفهوم آن، هدايت و راهنمايي پنهان از ديده ديگران مي باشد.

- وحي = وحي روزنه اي از عالم غيب به روي انبياء است.

- نبوغ = اما نبوغ قدرت شديد ذهني انسان است که آدمي را بدون طي مراحل انديشه به حقايق آگاه مي سازد.

- کشف و شهود= يافته هايي که بر اثر رياضت نفس براي برخي بدست مي آيد.

- در ديانت شناخت چگونگي وحي امر مهم و ضروري نيست بلکه اعتقاد به وجود آن لازم است.

ب- معجزه = عملي است که ديگران از انجام عاجز مي باشند و به تعبير ديگر عملي است که ديگران را در انکار پيامبران به عجز مي اندازد.

کار کرد معجزه = برهان محکمي است براي اثبات حقانيت رسالت انبياء.

ضرورت ارائه معجزه = طلب دليل بر صدق ادعاي پيامبران امري معقول و پسنديده است. خداوند به اين در خواست معقول احترام گذارده پيامبران را با آيات حقه خود همراه ساخته است. علاوه بر اين خداوند معجزات را براي تقويت ايمان و اطمينان قلبي مؤمنين ارزاني داشته است.

- معجزه از ضروريات اديان مي باشد. يعني ايمان به قدرت غيبي انبياء شرط رستگاري است. چون تحقق آن حقيقت و کتمان حقيقت کفر است.

- آيا معجزه امري بدون علت است؟ خير معجزه نيز پيروي قانون عليت است. بلکه قانون سنخيت علت و معلول را تاحدي برهم مي زند.

در اين خصوص سه نظريه است.

- اشاعره: علت معجزه را اراده خدا مي داند. خدواند اراده مي نمايد که آتش بر خلاف عادت خويش و بر خلاف قانون طبيعي سرد باشد.

- فلاسفه: بر جهان نظام ضروري اسباب و مسببات حاکم است. اما پيامبران به روند جايگزيني علتها و مسببها، علم دارند و با به خدمت گرفتن آن کارهاي شگفت انگيز انجام مي دهند.

- حکماي شيعه: پيامبران از غيب استمداد و قدرتي شگرف مي يابند، و با تکيه بر نيروي غيبي در روند طبيعي امور عالم دخل و تصرف مي کنند. به طوري که رابطه ضروري بين سبب و مسبب در جاي خود محفوظ است و تنها آمدن نيروي غيبي موجب تغيير در اين روند شده است.

* تفاوت معجزه با کارهاي خارق العاده:

- معجزه و اعمال مرتاضان: معجزه به اذن خداوند مي باشد و کار مرتاضان با تقويت قواي روحي و اثر گذاشتن در روندهاي طبيعي مي باشد. لذا:

1- هر کس رياضت بکشد اين اعمال را مي تواند انجام دهد اما معجزه منحصر پيامبران است.

2- اين قدرت و اعمال، همواره مغلوب قدرت غيبي مي باشد.

- معجزه و کرامت :اين عمل نيز از عالم غيب مدد مي گيرد. اما براي اثبات رسالت نمي باشد. اما معجزه بيشتر براي اثبات وقوع وحي است.

معجزه جاويد رسول خداوند قرآن است.

اولين انساني که پا به عرصه وجود نهاد، يک پيامبر الهي بود. عقلاً (ضرورت هدايت) و بر اساس بيان قرآن(آيات متعدد) اين ارسال رسولان الهی همچنان ادامه داشته است تا به ختم رسول

* انواع پيامبران:

1- بني (با خبران) : بر انگيخته گاني براي هدايت يک قوم يا قبيله کوچک

2- رسول (فرستاده) تبليغي: مأمور به تبليغ و استقرار شريعت پيامبران بزرگ قبلي

3- رسول (فرستاده) اولي العزم غير جهان شمول: پيام آوري براي يک قوم خاص

4- رسول (فرستاده) اولي العزم جهان شمول: پيام آوري براي کل جهانيان

اينک رسول اکرم(ص)ختم کننده سلسله پيامبران الهي مي باشد. اين امر از ضروريات اسلام است.

اين امر در قرآن (احزاب:40) و در احاديث متعددي(مانند حديث منزلت)تأکيد شده است.

تجديد رسالت:

1- تفاوت سطح فکري و فرهنگي انسان­ها در ادوار تاريخي نياز به ارتقاع سطح هدايت

2- تحريف هايي که بشر در کتاب آسماني اديان پديد مي آورد ضرورت اصلاح دين

دلایل ختم رسالت:

1- پختگي فکري بشر؛ خداوند صورت نهايي و کامل دين خود را در اختيار او قرار دهد.

انسان در دوران ظهور اسلام به حدي از بلوغ فکري رسيده بود که با برخورداري از سرمايه آسماني قرآن و راهبري زميني امامان (ع)، مي توانست وظايف خويش را تشخيص دهد.

شيعه: معارف و تعاليم قرآني + هدايت پيامبر(ص) + اهل بيت (ع) = اجتهاد ديني

2- تحريف ناپذيري قرآن:

- ذاتاً تحريف پذير نيست و بشر نمي تواند مانند آن را بياورد

- بشر فهيم امروزي به هدايت کامل الهي احترام مي گذارد و آن رابا امانت داري حفظ مي کند

- قرآن هر آنچه که انسان براي رسيدن به کمال و سعادت نياز دارد ارائه داده است.

- با عنايت به بلوغ انسان و آمادگي فکري او، حقايقي درباره طبيعت و رموز خلقت بيان نموده

- حقايقي که قرآن بيان نموده است با يافته هاي علمي مسّلم در تعارض نمي باشد.

- اجتهاد نياز حقوقي انسان را در مسائل جديد زندگي، برطرف ميسازد پس نياز به دين جديد نيست

* قرآن معجزه جاويدان رسول اکرم(ص)

- قرآن داراي ماهيت بسيار شفافي است، حتي تاريخ و چگونگي نزول آيه آيه آن روشن است.

- قرآن بر خلاف عموميت کتب آسماني پيشين سخن خداوند (وحي) است.

- قرآن ريشه بسياري از علوم نظري در اسلام است.(کلام، فلسفه، فقه، حقوق، اخلاق ...)

وجه اعجاز قرآن:

1- اعجاز طريقي:

- توسط يک فرد عامي ارائه شده.

- علم و دانش در آن روزگار رواجي داشته است

2- اعجاز لفظي:

- قرآن در اوج فصاحت و بلاغت است.

- نه شعر است و نه نثر ، اما بسيار موزون مي باشد.

3- اعجاز معنايي:

- بيان حقايق از طبيعت و ماوراءالطبيعه

- ترسيم جهان شناسي وسيع و عميق که در رأس حقايق آن خداوند متعال وجود دارد.

· روابط بین پیروان ادیان

تکثر اديان يک واقعيت جهان امروز است. آيا ما مي توانيم به دلخواه هر ديني را انتخاب نموده و به وسيله آن به خدا تقرب يافت و سعادت را کسب کنيم؟! سه پاسخ داده شده است :

1- بله چون تکثر نشانگر وجود راه هاي مختلف به خداوند است.(گثرت گرايان)

2- خير تنها يک دين حق وجود دارد (انحصار گرايان)

3- خير تنها يک دين به صورت مطلق دين حق مي باشد اما دينهاي ديگر نيز بهره از حقيقت برده اند (مشمول گرايان)

البته اديان عموماً و اديان آسماني خصوصاً انحصارگرا مي باشند.

عوامل ظهور نگرش کثرت گرايي ( از نظر فيليپ کويين)

1- خسته شدن مسيحيان از جنگهاي مذهبي؛ در نتیجه = رسيدن به نوعي تساهل و تسامح ديني

2- گسترش مطالعات اديان در جوامع مسيحي قرن بيستم؛ = شناخت مشترکان ديني

3- هم زيستي پيروان اديان مختلف در کشورهاي غربي؛ = از بين رفتن فاصله هاي ذهني

نظريه کثرت گرايي

رستگاري = آدمي از خود محوري رهايي يابد، و حيات خود را بر اساس خواست خداوند تنظيم کند. اين هدايت از همه اديان بر مي آيد. پس همه اديان داراي اعتبار است . (جان هيگ)

اما اشکال اين نظريه:

- اين يک نظريه فلسفي است نه يک نگرش پديده شناسي (کيت يندل)

- متعلق پرستش هاي اديان (خداوند) در هر ديني هويت متفاوتي دارد. و اين امر در دينداري انسان ثأثير اساسي دارد.

- ناسازگاري عقايد موجود در اديان، نشان مي دهد که همگي آنها نمي توانند با واقعيت منطبق باشند.

جان هيگ پاسخ مي دهد که اختلاف های پيروان اديان به دليل واقعي دانستن اعتقادات­شان مي باشد. غافل از اينکه خدا هيچ يک از آنچه آنها مي پندارند نيست و با درک محدود انسان قابل شناخت نمي باشد، و هر کسي از ظن خود خدا را شناخته است (مانند ماجراي فيل و کوران)

* اشکال اين جوابيه:

1- اين تحليلي بر خلاف فهم عموم و عرفي مؤمنين مي باشد

2- در آينه وحي خدا راه شناخت واقعي خود را براي انسان محيا نموده است. ما کور نيستيم بلکه بيناياني هستيم که اگر شمع بدست مان دهند فيل (عالم عيب) را خواهيم شناخت.

3- سعادت تنها اعتقاد به خداوند نيست بلکه توحيدي شدن و الهي شدن است.

4- هر يک از اعتقادات و تعاليم ديني که با عقل شريف انسان ناسازگار باشد قابل قبول نيست.

5- آيا همه کورند و فقط جان هيگ در جهان بيناست که اين مسئله را فهميده؟!

6- همه پيامبران به نوعي انحصارگرا بوده اند آيا جان هيگ از آنها بيشتر مي فهميده است؟!

* حصر گرايي متعصبانه

هر ديني تنها خود را راه سعادت مي داند و دينهاي ديگر را بيراه هايي مي داند که با خطاي پيروان ترسيم يافته و رو به گمراهي دارند.

* حصر گرايي اسلامي

در هر دوره تنها يک را براي سعادت وجود دارد. اما در روند زمان تکاملي در هدايت الهي صورت مي گيرد تا انسانهاي قرن جديدتر متناسب با رشد فکري و فرهنگي خود از تعاليم بالاتري برخوردار گردند.

- در اين نگرش عصب ديني جاي خود را به پذيرش حق همراه با مدارا با پيروان ديگر مي دهد.

- در اين دين کامل(اسلام) هيچ اجباري نيست (بقره 256) تسليم قهري رستگاري نمي آورد.

- البته در مدارا با پيرون اديان ديگر بايد تعادل را رعايت کرد و به کسب رضايت ايشان تبديل نشود

- در اين نگرش نوع دوستي فرد مسلمان عاملي براي تلاش او در هدايت ديگران است تا او نيز به سعادت برسد.

در تعاليم اسلامي: آنان که نمي دانند و نمی فهمند را نبايد به ديد تحقير نگريست بلکه آنان که حق را مي شنوند و از روي تعصب و عناد نمي پذيرند حقير و گمراه هستند...