مبانی اندیشه اسلامی(1)

 

محمد ادیب نیا

الف – راههای شناخت در اسلام

ب – هستی از دید گاه اسلام

ج – انسان از دیدگاه اسلام

د – توحید و مراتب آن

ه – صفات خداوند

و – عدل الهی

ز – قضا و قدر

ح – انسان و اختیار

ط – دلایل لزوم بعثت پیامبران

ی – عصمت پیامبران

ک – نبوت خاصه

ل – ویژگی های نبوت پیامبر اسلام

م – امامت و خلافت

ن – غیبت و ظهور

س – جهان پس از مرگ

الف - مبانی راه های شناخت در اسلام

1-                برای شناخت اسلام جهان و حقایق دینی ، از سه ابزار حس ، عقل و وحی بهره می گیرد .

2-                دعوت پیامبران ، به عقیده همراه با عمل است . زیرا از نظر دین ، عقیده بدون عمل ، ونیز عمل بدون عقیده نجات بخش نیست .

3-                در اخذ عقاید و احکام دینی ، بر دو حجت الهی ؛ عقل و وحی تکیه می شود .

4-                از آنجا که عقل و وحی ، هر دو حجت الهی هستند ، هرگز تعارض حقیقی میان آن دو رخ نمی دهد ؛ آن چنان که علم و وحی نیز چنین اند .

ب - مبانی هستی شناسی در اسلام

5-                واقعیات جهان ، جدا از اندیشه و تصور ما ، وجود مستقل دارند . وحقیقت ، مقوله ای ابدی است .

6-                جهان مخلوق خداوند است و اجزای آن واقعیتی غیر از تعلق و وابستگی به حق ندارند و لحظه ای از خداوند بی نیاز نیستند . چرا که هر نوع قطع رابطه با کانون فیاض هستی ، مساوی با عدم و نابودی اشیاست .

7-                نظام کنونی جهان ، ابدی و جاودانه نیست و روزی از هم فرو خواهد ریخت . (انا لله و انا الیه راجعون / 156- بقره )

8-                نظام جهان بر پایه ی علت و معلول استوار است ، و تأثیر پدیده ها در یکدیگر ، به إذن و مشیت الهی صورت می گیرد .

9-                هستی ، مساوی با طبیعت مادی نیست و بخشی بزرگی از جهان آفرینش را ماورای طبیعت تشکیل می دهد .

10-           جهان به لحاظ کلی و جزئی ، پدیده ای هدایت شده است و هر موجودی ، در هر مرتبه که هست ، به فراخور حال خویش از هدایت عام الهی برخوردار است . (ربناالذی اعطی کل شئ خلقه ثم هدی / 50- طه )

11-            نظام آفرینش ، نظام اکمل است که به نیکوترین وجهی آفریده شده است . (الذی احسن کل شئ خلقه / 7- سجده ) و (فتبارک الله احسن الخالقین / 14- مومنون )

12-           از آنجا که جهان ، آفریده و فعل خداوندی است که حق مطلق است ، مصنوع وی نیز هدفمند بوده و به عبث خلق نشده است . (ما خلقنا السموات والارض و ما بینهما الا بالحق/3- احقاف)

ج - مبانی انسان شناسی در اسلام

13-           از دیدگاه اسلام انسان موجودی است مرکب از تن و روان که پس از مرگ ، جسم او متلاشی می شود ولی روحش به إذن الهی باقی و جاودان می ماند .

14-           هر انسانی با فطرت پاک و توحیدی آفریده می شود و هیچ فردی از بطن مادر گنهکار و بد سگال (کج اندیش )زاده نمی شود . (فاقم وجهک للدین حنیفا ًفطرت الله التی فطرالناس علیها ..../30- روم)

15-           انسان موجودی است مختار و انتخابگر که در پرتو تشخیص خویش ، در دوراهی های زندگی ، آزادی انتخاب و عمل دارد .(انا هدیناه السبیل اما شاکرا ًو اما کفوراً/3- انسان )

16-           انسان موجودی است تربیت پذیر که راه رشد و تعالی و بازگشت به سوی خدا همیشه به روی او باز است . (لاتقنطوا من رحمةالله ان الله یغفرالذنوب جمیعا ً/ 53- زمر ) و لاییأسوا من روح الله الا القوم الکافرون /....)

17-           انسان در پرتو نور خِرَد و موهبت اختیار در برابر خدا و پیامبران و دیگر انسان ها مسئول است .(انّ السمع والبصر والفؤاد کلُ اولئک کان عنهُ مَسئولا ً/36- اسراء )

18-           هیچ انسانی بر دیگری مزیت و برتری ندارد ، مگر از طریق کسب کمالات معنوی که از بارز ترین آن ها تقوا و پرهیزکاری است .(....انّ اکرمکم عندالله اتقاکم /13- حجرات )

19-           اصول اخلاق در انسان ریشه ی فطری داشته و ثابت و جاودانه است و گذشت زمان هیچگونه تغییر و دگرگونی در آنها ایجاد نمی کند . (هل جزاءُ الاحسان ِالا الاحسانُ /60- الرحمن )

20-           گذشته از اینکه اعمال انسان در سرای دیگر پاداش و کیفر دارد ، جهان حاضر نیز که تحت سرپرستی مدبرات الهی اداره می شود ، نسبت به اعمال آدمی بی تفاوت نیست ، و با مشیت الهی واکنش نشان می دهد . (و لو ان ّ اهل القری آمنوا واتقوا لفتحنا علیهم برکات من السّماءِ والارض..../96- اعراف )

21-           پیشرفت و یا عقب گرد ملت ها ، صرف نظر از عوامل خارجی ، ناشی از عقاید و اخلاق و رفتار آنهاست . و این اصل با قضا و قدر الهی نیز منافاتی ندارد ، بلکه جزئی از آن است . (...و انتم الاعلون ان کنتم مومنین ...و تلک الایامُ نداولـُها بین الناس .../139و140- آل عمران ).

22-           تاریخ بشر آینده ی روشنی دارد و حاکمیت بر جهان ، سرانجام از آنِ ِصالحان خواهد بود . (و لقد کتبنا فی الزبور من بعد الذکر ان الارض یرثها عبادی الصالحون /105- انبیاء) .

23-           انسان از کرامت ویژه ای برخوردار است . چنانکه در صدر خلقت ، مسجود فرشتگان قرار گرفته است . حفظ این کرامت بر او لازم و واجب است و باید از هر کاری که خلاف کرامت اوست اجتناب ورزد . (و لقد کرّمنا بنی آدم و حملنا هم فی البرّ و البحر و رزقناهم من الطیّبات و فضّلناهم علی کثیر مِمّن خلقناه تفضیلا ً/70- اسراء ) .

24-           حیات عقلانی انسان و پرورش فکری او در اسلام جایگاه ویژه ای دارد . از این روی باید از اقدامات نسنجیده و تقلید های کورکورانه دوری جوید .(...الذین یذکرون الله قیاما ًو قعودا ًو علی جنوبهم و یتفکرون فی خلق السموات والارض ربنا ما خلقت هذا باطلا ً/192- آل عمران )

25-           آزادی فردی بشر در قلمرو مسائل اقتصادی و سیاسی و غیر آن ، محدود و مشروط به این است که با تعالی معنوی او و نیز مصالح عامه منافات نداشته باشد . در حقیقت فلسفه تکلیف در اسلام این است که با موظف کردن انسان ، کرامت ذاتی او را حفظ نموده و مصالح عمومی را تأمین نماید .قرآن کریم حتی اجرای قصاص را عامل حیات انسان دانسته و می فرماید:( ولکم فی القصاص حیاة لکم یا اولی الابصار/179- بقره )

26-           ایمان باور قلبی است که با اجبار و زور در دل انسان جای نمی گیرد . بلکه در گرو حصول یک رشته مقدمات است که مهمترین آنها روشن شدن حق از باطل می باشد . و جهاد اسلامی نیز برای اجبار انسان ها به قبول دین نیست . بلکه هدف از آن ، برطرف ساختن موانع ابلاغ پیام های الهی به گوش جهانیان ، و پاکسازی محیط اجتماع از عوامل فساد و تباهی است . (لا اکراه فی الدین قد تبین الرشدُ من الغیّ /256- بقره ) .

د – توحید و مراتب آن ( اهم مباحث توحید و مراتب آن )

27-           اعتقاد به وجود خدا ، اصل مشترک میان همه ادیان الهی است و به طرق مختلف بر این اصل استدلال می شود . ( أ فی الله شکّ فاطر السموات والارض / 10- ابراهیم )

28-           نخستین مرتبه توحید ، توحید ذاتی است . یعنی ذات خداوند یکتا و بی همتا ست؛(و لم یکن له کفوا ًاحدٌ ) و ذات او بسیط است و مرکب نیست ؛( قل هوالله احد ). و ترکیب عقلی و خارجی نیز برای وجود مقدّس او نیست .

29-           دومین مرتبه توحید ، توحید در صفات ذاتی خداوند است . صفات کمالی خداوند از نظر مفهوم متعدد و متغایر است . ولی از نظر واقعیت خارجی با یکدیگر در ذات خداوند متحدند (توحید صفات ) و اتحاد خارجی صفات به معنی نفی صفات از ساحت حق تعالی نیست ،بلکه صفات ذاتی الهی در عین اختلاف در مفهوم در مقام عینیت ، وحدت دارند . یعنی ذات خداوند در عین بساطت همه این کمالات را دارا می باشد .(بل هو علم کله و قدرة کله و حیاة کله /اسفارج6ص135)بنابراین صفات ذاتی خداوند در عین قدیم و ازلی بودن عین ذات او می باشند .  

30-           آفریدگاری در جهان جز خدا نیست . ( توحید در خالقیت ) و انسان با کمال آزادی از فیض وجود حق بهره می گیرد ، و به طبع مسئولیت اعمالش برعهده خودش می باشد ،زیرا چگونگی شکل پذیری فعل از نظر طاعت و معصیت مربوط به نحوه تصمیم گیری و اراده اوست . بنابراین شمول دایره خالقیت خداوند نسبت به همه چیز مستلزم آن نیست که کارهای زشت بندگان به او تعالی نسبت داده شود .

31-           چهارمین مرتبه توحید ، توحید در ربوبیت و تدبیر جهان و انسان است . یعنی جهان رب و مدبری جز خداوند ندارد . (توحید در تدبیر و کارگردانی جهان ) و مدبران دیگر ، مانند فرشتگان ، تنها به اذن و مشیت حکیمانه او انجام وظیفه می کنند . توحید ربوبی دو قلمرو دارد :1- تدبیر تکوینی ؛ 2- تدبیر تشریعی . (أ أربابٌ متفرقون خیرٌ أم اللهُ الواحدُ القهارُ/39- یوسف )

32-           اگر در جهان آفرینش ، خداوند یکتا مدبر هستی است ؛ در امور مربوط به دین و تشریع نیز او حاکم و مطاع مطلق بوده ، و قیام دیگران به برخی از شئون دینی ، در پرتو اذن اوست .

33-           توحید در عبادت ، اصل مشترک میان تمام شرایع آسمانی می باشد .(توحید عبادی = عبودیت )  و هدف از بعثت انبیا ، یاد آوری و تأکید بر این اصل است  .( و لقد بعثنا فی کلّ أمّةٍ رسولا ًان اعبدوا الله واجتنبوا الطاغوتَ /36 – نحل ) و ( ایّاکَ نعبدُ / 5- الفاتحه )

ه – صفات خداوند

 34 – خداوند دارای صفات جمال و جلال و یا صفات ثبوتی و سلبی است که صفات نخست (جمال یا ثبوتی ) و حاکی از کمال وجودی او ، و صفات دیگر ( جلال یا سلبی ) حاکی از منزه بودن از نقایص است .

35 – برای شناخت صفات خدا از دو ابزار شناخت به نام عقل و وحی کمک می گیریم . این دو مرجع ، خدارا به برترین اوصاف می ستایند .

36 – صفات خداوند به دو قسم صفات ذات و صفات فعل تقسیم می شود . و افعال الهی از ذات و کمال ذاتی او سرچشمه می گیرد.

37 – علم و آگاهی ، قدرت و توانایی ، حیات و زندگی ، و اراده و اختیار ، از صفات ذات خداوند به شمار می روند . و واقعیت اراده الهی ، همان اختیار و آزادی وی در انجام افعال است .

38 – یکی از صفات فعلی خدا ، تکلم او با بشر است ؛ که در آیه 51 سوره شوری به سه نحو منحصر شده است . گذشته از این سه وجه ، کل جهان به اعتباری ، کلام و سخن خداست ؛ آنچنانکه به همین اعتبار حضرت مسیح علیه السلام کلمةالله می باشد .

39 – کلام خدا که از صفات فعل اوست ، حادث است و قدیم نیست ، زیرا قدیم بالذات منحصر به خداست . و تصور هر نوع قدیم ازلی جز خداوند منافی با توحید ذاتی است .

40 – یکی از صفات فعل خدا صدق اوست . و دروغ به حکم اینکه امری قبیح است در ذات ربوبی راه ندارد .

41 – یکی از صفات فعل خداوند حکمت است ، و حکیم یکی از نام های او به شمار می رود . از آن جا که افعال الهی از نهایت اتقان و کمال برخوردار می باشد و از هر نوع عبث منزه است ، او را حکیم می نامند .

42 – خداوند چه در دنیا و چه در آخرت هر گز با دیدگان ظاهری دیده نمی شود . چرا که مرئی بودن مستلزم جسم و جسمانی بودن است ؛ ولی رؤیت خداوند در پرتو ایمان و با چشم دل امکان پذیر است .

43 – در تفسیر صفات خبری ؛ مانند ، یدالله ، وجه الله ، عین الله ، و استواء علی العرش ، باید قرائن موجود در آیات را در نظر گرفت و مقصود آن را بیان کرد . و چنین تفسیری ، تفسیر به ظاهر است نه باطن . یعنی اخذ به ظهور تصدیقی است نه تأویل .

 

و – عدل الهی

44 – عدل  یکی از صفات جمال الهی است که وحی و خرد برآن گواهی می دهند . و ساحت خداوند از مبادی ظلم که همان جهل و عجز و نیاز می باشد او تعالی منزه است . 

45 – عقل و خرد حسن و قبح افعال را درک می کند . و اگر این باب به روی خرد بسته شود ، حسن و قبح اشیا ، به واسطه شرع نیز ثابت نمی شود .

46 – عدل الهی برای خود تجلیاتی در تکوین (خلقت ) و تشریع ( قانونگذاری ) دارد . دعوت به نیکی ها و بازداشتن از بدی ها ، و تکلیف در حد توان ، و عدل در جزا ، از مظاهر عدل در تشریع است . ( عدل تشریعی )

47 – آفرینش انسان و جهان ، بی هدف صورت نگرفته است . لذا فعل حق از هر نوع عبث و کار لغو منزه و پیراسته است و هدفداری افعال خداوند در جهان ناشی از نیازمندی او نمی باشد .

ز – قضا و قدر

48 – قضا و قدر از عقاید مسلم اسلامی است . ( انا کلّ شئ خلقناه بقدر/ 49- قمر ) و ( و اذا قضی امرا ًفانما یقول له کن فیکون/ 117- بقره ) افرادی که آمادگی فکری برای حل مسائل پیچیده ی آن را ندارند نباید در این عرصه وارد شوند و اعتقاد اجمالی به اصل مسئله برای آنها کافی است .

49 – قدر به معنی اندازه گیری اشیا است . و قضا نیز به معنی حتمیت وقوع آنهاست ، و هر دو به دو نوع قضا و قدر علمی و قضا و قدر فعلی و عینی تقسیم می شوند . یعنی به این اعتبار که مقدار و اندازه گیری خصوصیات اشیا است ، تقدیر و قدر فعلی نامیده می شود و به این اعتبار که خداوند قبل از آفریدن به آن عالم است ، تقدیر و قدر علمی نام دارد . و قضای خداوند در مقام فعل و آفرینش است ، و علم ازلی خداوند در مورد این حتمیت (قطعیت ) همان قضای ذاتی(علمی)خداوند می باشد .

50 – قضا و قدر الهی با اختیار و آزادی انسان منافات ندارد ؛ بلکه تقدیر الهی براین جاری است که فعل انسان با کمال اختیار و آزادی از وی صادر گردد . از نظر خرد انسان با تصمیم خود سرنوشت خویش را برمی گزیند ، و از نظر شرع نیز او می تواند انسانی شاکر و نیکوکار یا کفران کننده و بدکار باشد .(انا هدیناه السبیل اما شاکرا ًو اما کفورا ً / 3- انسان ) . البته سنت های کلی خداوند در جهان آفرینش که گاه به سعادت انسان و گاه به شقاوت او تمام می شود ، از مظاهر قضا و قدر الهی است . واین بشر است که با اختیار خود یکی از آن دو را بر می گزیند .

ح – انسان و اختیار

51 – اختیار و آزادی انسان واقعیتی محسوس و انکار ناپذیر است . وجدان هر انسان و نیز روش عقلا براین امر گواهی می دهد ، چرا که در غیر این صورت اصولا ًاعزام و ارسال پیامبران لغو خواهد بود . در واقع اختیار ، آزادی ،انتخاب و عزم از امور فطری بشر می باشند .

52 – انسان در فعل خود مجبور نیست ، ودر عین حال موجودی کاملا ًبه خود وانهاده هم نمی باشد . به تعبیر دیگر ؛ نه جبر در کار است و نه تفویض ، بلکه امری است میان این دو چیز . امام صادق علیه السلام فرمود: لا جبر ولا تفویض و لکن امرٌ بین الامرین ./توحید صدوق باب 59 حدیث 8 . به  عبارت دیگر حول و قوه الهی در هر پدیده ای حضور دارد ؛ (و ما رمیت اذ رمیت و لکنّ الله رمی/17- انفال) .

53 – خداوند از ازل به افعال و اعمال ما آگاهی دارد و این علم ازلی با اختیار و آزادی انسان هیچگونه منافاتی ندارد .بلکه به آن استحکام و استواری می بخشد . زیرا علم ازلی خداوند براصل صدور فعل و برکیفیت صدور آن از انسان به طور اختیار و انتخاب او تعلق گرفته است . ودر حقیقت علم خداوند از طریق افعال اختیاری انسان صورت واقعیت می یابد .