ابلیس در ادب و عرفان
ابلیس / شیطان
اِبلیس، نام خاص (عَلَم) برای موجودی كه از فرمان خدا سرباز زد و از درگاه وی رانده شد. نیز اسمی عام برای شیاطین است. دربارۀ ابلیس از دیدگاههای مختلف میتوان بحث كرد. در این مقاله، از ابلیس در ادب فارسی و عرفان سخن رفته است.
ابلیس در ادب و عرفان
در نظم و نثر فارسی و ادبیات عرفانی این زبان ابلیس غالباً با شیطان و دیو و اهریمن به یك معنی است و در فرهنگها او را «مهتر دیوان» گفتهاند (كردی نیشابوری، ۷۴؛ میدانی، ۶۴). این نامها هرگاه كه به صورت جمع (ابالسه، ابالیس، شیاطین، دیوان، اهریمنان) به كار روند، مراد اتباع ابلیس و موجودات شریر و آدمیان بدكار و بدسرشت است و تعبیراتی چون دیو سرشت، دیو خوی، دیو كردار، اهرمن روی و مانند اینها در توصیف اینگونه مردمان به كار میرود. ابومُرّه و حارث از نامهای دیگر اوست، و پیش از آنكه نافرمانی كند و مطرود شود، معلم فرشتگان بوده و عزازیل نام داشته است. ابلیس در نظم فارسی گاهی به اقتضای وزن به «بلیس»، و صفت نسبی آن (ابلیسی) به «بلیسی» تبدیل میشود (نک : دهخدا، ذیل ابلیس و بلیس).
تلمیحات و اشاراتی كه به ابلیس در نظم و نثر فارسی دیده میشود، بیشتر بر مطالبی كه دربارۀ او در قرآن و احادیث و اقوال مفسران آمده، مبتنی است و در موارد بسیار در این آثار تصورات مربوط به ابلیس با باورهایی كه ایرانیان دربارۀ اهریمن داشتهاند، درهم آمیخته است.
بسم الله الرحمن الرحیم