فص حکمة فتوحیة فی کلمة صالحیة ( 5 )            8/ 9/ 91 

فص فتوحیة

فتوح هم جمع فتح است و هم مصدر خودش می باشد و با ات هم جمع بسته می شود.

حضرت صالح پیامبر قوم ثمود است و هود پیامبر قوم عاد می باشد.

این هر دو قوم در سرزمین هایی که الآن آثاری از آنها به جای نمانده است در فاصله بین شام و فلسطین زندگی می کردند، مبعوث شدند.

اسم این فص از این بابت فتوحیه است که در معجزه ی این پیامبر بزرگ ناقه ای است که از دل کوه درآمده است. و در حقیقت از جمادی است که حیوان آفریده می شود. و چون فتوح ، همان دریافت ها و گشایش های درونی از بحث های اصلی عرفان است ، ابن عربی نام این فص را فص فتوحی گذاشته است. یعنی فصی و زبده ای از گشایش های معنوی و فیض ها و فتح هایی که برای سالک از گذرگاه های غیر قابل انتظار پیش می آید.

در قرآن کلمه فتح در معانی متعدد فراوان(38بار ) بکار رفته است. هم به صورت مطلق و هم به صورت موصوف و مقید که برایش صفتی ذکر شده است، بکار رفته است.  

عرفا فتح را به سه نوع تقسیم می کنند؛ 1- فتح مطلق، یعنی بدون قید و شرط ؛ ( اذا جاء نصر الله و الفتح ) 2- فتح مبین، یعنی فتح با قید صفت؛ ( انا لک فتحا مبینا ).... ما به تو گشایشی آشکار و شفاف ارزانی داشته ایم. مفسران مراد از این را فتح مکه می دانند، که در سال هشتم از هجرت در بیستم رمضان همآن سال پیامبر در نهایت قدرت و آرامش مکه را فتح کرد، بدون آنکه قطره خونی ریخته شود توانست مولد و زادگاه و مهبط وحی را به تصرف در آورد. تا این که در آنجا ماند و در سال آخر عمرش را به مدینه بازگشت و آخرین حج را در آن سال بجای آورد.

3- فتح قریب است که آن هم در قرآن بکار رفته است.( و أخری تحبونها و نصر من الله و فتح قریب و بشر المؤمنین ) صف: 13

این سه فتح در اصطلاح عرفان به باز شدن باب های کشف و شهود های معنوی تعبیر شده است.

ابن عربی مدت ها در مکه مکرمه به کتاب بزرگ 520 فصلی به نام الفتوحات المکیة پرداخت. یعنی گشایش هایی را که در مکه برایش پیش آمده را در آن مفصل بدانها پرداخت.

یافتن مسیر الهامات و راه های گشایش های معنوی کار آسانی نیست. اینکه در کجا و چگونه انسان می تواند ابواب کشف و شهود را بگشاید از قبل بدون پیش بینی و انتظار حاصل می شود.

اینکه کی برای سالک از فتوحات حاصل شود، قابل پیش بینی نیست. اما زمان ها و مکان ها در پرده برداری منشاء اثر است. و کعبه از این بابت که مهبط وحی است، خود این نزول وحی در مکه الهام بخش این معناست و منشاء اثر است. چرا که این منطقه استعداد الهام پذیری و الهام گیری اش بیشتر است. اولیای خدا سفر حج و عمره و زیارت اولیاءالله در مزارها و مطاف های مذهبی و مناطق خوب جغرافیایی را برای اسرار غیب مناسب می دانند. و نیز شب های جمعه و عرفه و ماه مبارک رمضان و دهه اول ذی الحجة و ماه شعبان و مانند آن را در مکاشفات مؤثر می دانند. و آنچنان که اربعین ها و چله نشینی ها نیز در مکان های متبرک بوده است. لذا در مسجد و خانقاه ها زاویه هایی داشته اند که در آنجا به اعتکاف می پرداخته اند. و غالبا یک اربعین را انتخاب می کرده اند. اگر تذکره عرفا را مطالعه کرده باشید از ویژگی های آنها( عرفا) چله نشینی های آنان است. و سابقه این امر نیز معلوم است.آنچنان که در قرآن آمده است؛ ( و واعدنا موسی ثلاثین لیلة و اتممناها بعشر فتم میقات ربه اربعین لیلة....) اعراف: 142

و لذا یکی از اربعین های معروف، اربعین موسی علیه السلام است و دیگری اربعین حسینی است،علیه الصلوة و السلام.

ابن عربی می گوید که؛ اگر نظم عادی و معمولی را در کتابم نمی بینید، یکی از دلایلش این است که اینها الهاماتی است که به من شده است. البته از انسجام عرفانی و معنوی برخوردار است.

لذا از بحث های محوری عرفان فتوح است. یعنی بازشدن دریچه هایی ازغیب که برقلب سالک باز می شود. و چشم او بر اسرار گشوده می شود .

پس فص صالحیه در ذکر فتح و مراتب فتح و اصالت فتح در عرفان اسلامی است.

مناسبت آن هم حضور معجزه ای در زندگی اوست که همان آمدن ناقه ی صالح در دل کوه است.

نکته مهمی که در فتوحات در فص صالحی مورد توجه است، مسأ له رکائب است که جمع رکیب

می باشد. چرا که در سفرهای ظاهری اسباب سفر لازم است. و مهمترین آن وسایل انتقال و مرکب راهوار است.

و در کنار آن از معجزات انبیاء همین مرکب هاست.

من الآیات آیات الرکائب. وذلک لاختلاف المذاهب ....

کشتی نوح – ناقه ی صالح – براق – معراج – رفرف در معراج ..... اینها نشان می دهد که ابزار کار سیروسلوک هم باید فراهم باشد.

لذا این ناقه در زندگی صالح جایگاه بزرگی دارد. چگونگی پدید آمدن آن درمیان قوم و از چه جایگاهی در آن داشتن و مشرب و شرب آن و اختصاص یک روز از شرب آن به او داشتن خود مسأله است.

محور دیگر بحث اصل اصیل امتحان در عرفان است.( احسب الناس ان یترکوا ان یقولوا آمنا  وهم لا یفتون)عنکبوت: 2

باز مسأله امتحان و آزمایش است که در زندگی همه ی انبیاء نقش محری دارد.( و اذا ابتلی ابراهیم ربه بکلمات فأتمهن قال انی جاعلک للناس اماما...)بقره:124

و حال قوم ثمود هم امتحانشان همین ناقه بوده است.

خداوند دستور داده بود که هم او را حفظ کنند و هم مشرب خود را با آن تقسیم کنند. و هم اینکه جناب صالح مدام تأکید می کند که ای قوم از این امتحان الهی به سلامت بیرون آئید.

اما موضوع اصلی این فص که ابن عربی؛ عرفان را درآن توضیح وتبیین می کند ، مسأله ی گرفتاری قوم به عذاب الهی پس از کشتن این ناقه و از میان بردن اوست.  اما در آخر کار ناقه ی صالح توسط ستمکاران و ظالمان پی می شود، و به تعبیر خودشان از دست آن خلاص می شوند.

و نتیجه آن که پس از سه روز بلای هلاک کننده بر آنان نازل می شود. روزاول چهره مردم زرد می شود و روز دوم سرخ می شود و روز سوم چهره شان تیره و تارمی شود. ( همه ی بزرگان ، وازجمله مولوی می گویند که ما باید خیلی خدا را شکر کنیم که در تاریخ نبوت در ردیف آخرین امت ها قرار گرفته ایم = کنتم خیرامة اخرجت للناس.../آل عمران: 110. و کذالک جعلناکم امة وسطا.../بقره 143 . و لذا مولوی می گوید؛

تمام تجربه های امتهای پیشین در تاریخ دیانت برای این امت( اسلام) درس عبرت و آموزش است تا در مسیر تخلف هایی که تنبیه اش عذاب الهی است قرار نگیرد.

اینکه این اقدام گذشته چرا چنین بلاهای بر سرشان آورده است.

ما کان الله لیعذبعهم و انت فیهم .  خدا امت اسلام را با بودن تو همچون امم دیگر، عذاب نمی کند.

( نگاه کنید در مثنوی مولوی که در قصه ای می گوید، شیری در بیشه ای شکاری کرد و گرگی و روباهی شاهد این شکار این صیاد بودند. ... )و روز اول زرد شدن چهره  و روز دوم سرخ شدن چهره و روز سوم به سیاه شدن چهره های قوم ثمود مبتلا شدند.

قصه سه ( ثلاثه)  یک جهان شناسی هم به ما می آموزد؛

یکی اینکه مبنای عالم وحدت است و این ظهور با سه آغاز می شود. اول الافراد الثلا ثة –

چرا که یک عدد نیست، زیرا یک عدد آفرین است و همه  عدد ها از یک آفریده شده اند ...

اما صرف نظراز ترتب ، اولین عدد سه است. یعنی اعداد شأنیت آنان از سه آغاز می شود .

و این سه گانگی وحدت هم در نظام خلقت است و هم در نظام هدایت؛ ( انما أمره اذا اراد شیئأ ان یقول له کن فیکون.) یس: 82 ؛ اگر درهمین آیه دقت کنید سه چیز می بینید. الله، اراده و قول، پس ما در فاعل سه وجهه داریم؛ (ذات ، اراده و قول). در هر پدیده ای هم که به وجود می آید سه وجهه داریم. در برابر ذات حق، شیئیت شئ، و در برابر قول حق استماع شئ و در برابراراده ی حق امتثال شئ را می بینیم.  

از فیکون استفاده می کنیم که برای شئ استعداد تکوین را قبلاً به او داده اند. و بنابراین از ناحیه خدا قول و اراده ابلاغ می شود و قبلاً استعداد شدن را به شئ داده اند و الآن دقت به فعلیت رسیدن است. پس  تکوین شئ دیگر ایجاد مجدد لازم ندارد، همان قابلیت هایی که از اول در عین ثابته ی آن موجود (شئ) داده اند، حال به فعلیت می رسد.

پس ما دو تجلی داریم، تجلی غیب ( فیض اقدس که قابلیت ها را به اشیاء عطا می کند (خلق می کند )، و در فیض مقدس این قابلیت ها ظهور می یابند. پس فیکون همان امتثال فرمان الهی است.

پس ما تکوین را براساس تثلیث بین فاعل و فاعل تبیین می کنیم. و البته اینها جدا از هم نیستند، بلکه تحلیل اینگونه است .

در تشریع هم اینطور است. دلیل هم سه جز دارد ( مقدمه – تالی – نتیجه )

عالم حادث است. هر حادثی متغیر است . پس عالم متغیر است.

وقتی که خدا قوم ثمود را عذاب می کند، در وصف خوبان می فرماید، همان طور که کفار در سه چهره ظهور می کنند، اولیاء خدا هم در سه چهره ظهور می کنند؛ مسفرة ، ضاحکة، مستبشرة :

 ( وجوهٌ یومئذ مسفرة ضاحکة مستبشرة ...) عبس: 38

هر وجودی سابقه ای دارد که ما آن را به عین ثابت آن بر می گردانیم. خیر و شر در نسبت به موجودات است. خیر یعنی مایلائم الطبع = آنچه ملایم طبع است. و شر یعنی ما لایلائم الطبع = آنچه ملایم طبع نیست.  و الوجود کله خیر= و وجود همه اش خیر است. و در حالی که شرنسبی است به موجود، یعنی در نسبت موجودات به همدیگر، خیر و شر معنا پیدا می کند. 

  ادامه دارد....

والحمد لله رب العالمین علی کل حال